دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید.
قصه های پنج انگشت
· مصطفی رحماندوست
شب بود و بچه ها می خواستند بخوابند. اما خوابشان نمی آمد.
اولی گفت:« لا لا لا ، لالایی»
دومی گفت:« خواب قشنگ کجایی؟»
سومی گفت:« قصه بگیم، اتل متل توتوله»
چهارمی گفت:« یه موش چاق، یک گربه کوتوله ... »
پنجمی قصه گوش می داد
دید که دیگه خوابش میاد
رفت و به شهر خواب رسید
تو شهر خواب، موش کوچولو، دنبال گربه می دوید!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 287صفحه 27