مادرمن...
مادر من معلم مدرسه است. او به کلاس اولیها، خواندن و نوشتن یاد میدهد. مادرم هرروز صبح مرا پیش مادر بزرگم میگذارد و خودش به مدرسه میرود.
من خیلی دلم میخواهد به مدرسه بروم و خواندن و نوشتن یاد بگیرم، اما مادرم میگوید: «تو هنوز کوچک هستی، باید بزرگتر شوی بعد به مدرسه بروی.»
مادر بزرگ هر روز قد مرا اندازه میگیرد. من و مادربزرگم منتظر هستیم تا من بزرگ شوم و بتوانم به مدرسه بروم.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 253صفحه 22