فرشتهها
پدر بزرگ یک دوست دارد که اسمش قاسم است. او باغبان است. گاهی پیش پدر بزرگ می آید و برایش بوته ی گل می آورد. دیروز وقتی به خانه ی پدر بزرگ رفتیم، من یک گل صورتی توی باغچه دیدم و گفتم:« وای! ... پدر بزرگ! این گل را قاسم این جا کاشته؟» پدر بزرگ اخم کرد و گفت:« کی؟» گفتم:« قاسم!» پدر بزرگ گفت:« قبل از این که جوابم را بدهی خوب فکر کن! کی؟» گفتم:« قاسم آقا!» پدر بزرگ گفت:« بله این گل را قاسم آقا این جا کاشته. یادت باشد، قاسم آقا از تو بزرگ تر است. باید همیشه با احترام اسم او را بگویی. احترام گذاشتن به بزرگ تر ها، کاری است که خداوند را خوش حال می کند.» گفتم:« قاسم آقا چه گل قشنگی این جا کاشته!» پدر بزرگ خندید و گفت:« این گل مثل تو قشنگ است!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 465صفحه 9