![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/541/541_6.jpg)
بشوی تا وقتی دوخت و دوز میکنم سوزن توی دستم نرود. انگشتانهام میشوی؟» جوراب گفت:«نه که نمیشوم.» جوراب رفت و رفت تا رسید به آدم برفی. جلو رفت و به او گفت:«میخواهی من جورابت بشوم؟ مرا به پا کنی تا پاهایت گرم بشوند؟» آدم برفی گفت:«میخواهم!» جوراب، جوراب آدمبرفی شد. پاهای ادم برفی گرم شد. چکه چکه آب شد. ادمبرفی و جوراب بیپا شدند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 440صفحه 6