مراقبت از جوجهها
یک روز وقتی که شترمرغ میخواست برای انجام کاری از لانه بیرون برود، به موش گفت:«لطفا مراقب جوجههایم باش تا برگردم.» موش گفت:«خیالت راحت باشد دوست من! کنار جوجهها مینشینم و از آنها مراقبت میکنم.» شتر مرغ رفت و موش کنار جوجهها نشست. ناگهان از زیر علفها، مار بیرون آمد و فشفش کنان به موش و جوجهها نزدیک شد و گفت:«بهبه یک موش چاق و چله و چندتا جوجهی کوچولو!» موش گفت:«تو نباید مرا بخوری چون من مراقب جوجهها هستم!» مار گفت:«نگران نباش! تو را میخورم و خودم از جوجهها مراقبت میکنم!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 433صفحه 4