به درختها نگاه کرد. اما هیچ میوهای روی درختها نمانده بود. میمونها و زرافهها و کلاغها، همهی میوهها را خوردند.
سنجاب گفت:«وای! گرسنهام ... حالا چی بخورم؟!»
یک مورچه از راه رسید. مورچه گفت:«یک دانهی گندم دارم.» سنجاب، دانهی گندم را از مورچه گرفت و خورد و به شاخههای خالی نگاه کرد!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 428صفحه 6