آش مادر
جعفر ابراهیمی
سفره را انداختم من
مادرم هم، آش آورد
بوی گرم آش مادر
خانه را از عطر پر کرد
کاسهها را با محبت
مادرم پر کرد از آش
با خودم آرام گفتم
مثل مادر بودم ای کاش
او چه میریزد در آشم
که خوشم میآید از آن
میشود خوش طعم و شیرین
مثل لبخند پدرجان
میزند بر آش شاید
دو سه حبه قند شیرین
چند قطره مهربانی
چندتا لبخند شیرین
دست پخت مادرم را
هر چه باشد، دوست دارم
بوسهای را روی دستش
با تشکر میگذارم!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 425صفحه 10