![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/527/527_4.jpg)
محمدرضا شمس
یک چمدان دریا
یک روز ماهی، راه افتاد برود سفر. دریا گفت:«مرا هم با خودت میبری؟» ماهی گفت:«میبرم!» بعد دریا را ریخت توی چمدانش. در چمدان را بست و راه افتاد و رفت ایستگاه قطار. یک بلیط خرید خواست سوار قطار بشود که مامور ایستگاه جلویش را گرفت و پرسید:«ببینم! توی چمدانت چیداری؟» ماهی جواب داد:«دریا!» مامور گفت:«چمدان را باز کن تا ببینم.» ماهی در چمدان را باز کرد مامور تا دریا را دید گفت:«آخ جان! میدانی چند سال است که من کنار دریا نرفتهام؟!» ماهی سرش را تکان داد و گفت:«نه نمیدانم.» مامور گفت:«با اجازه!» و پرید توی آب. مامورهای دیگر هم آمدند. مسافرها
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 425صفحه 4