زیر باران
مرجان کشاورزی آزاد
رنده فقط یک جوجه داشت. جوجهاش توی لانه مینشست و منتظر میماند تا پرنده بیاید و برایش غذا بیاورد. روزهای بارانی، بال پرنده، چتر جوجه می شد و روزهای آفتابی، سایهای بر سرش.
یک روز، وقتی پرنده به دنبال غذا بود، باران شروع به باریدن کرد. پرنده با شتاب به سمت لانه آمد، تا جوجهاش خیس نشود. اما جوجه در لانه نبود. پرنده غمگین در لانه نشست. ناگهان بالهایی، چتر سرش شدند. پرنده نگاه کرد. جوجهاش پرواز میکرد و حالا بالهایش زیر باران، چتر مادر بودند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 418صفحه 18