![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/476/476_20.jpg)
بامعرفی شخصیت های داستان به کودک،
از او بخواهید در خواندن داستان شما را
همراهی کند.
سنجاب کلاغ جوجه تیغی موش فندق
فندق
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچ کس نبود.
یکروز وقتی که مشغول بازی بود، یک فندوق پیدا کرد . با خوش حالی رابرداشت و گفت: « جانمی جان! یک خوش مزه!» همین موقع پایش به یک سنگ گیر کرد و افتاد . هم ازدستش رها شد. قل خورد و رفت و افتاد جلوی پای . خندید و گفت : « جانمی جان! چه درشتی!» ، را برداشت تا با دندانهای تیزش، پوست آن را بشکند که فریاد زد : « این من است!» گفت: « نه . خودم آن را پیدا کردم.» جلو رفت تا را از
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 374صفحه 20