پرنده اردک قو قورباغه گوزن
بامعرفی شخصیت های داستان به کودک، ازاو بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند.
فرار کنید
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز وقتی که و توی دریاچه شنا می کردند، صدای فریادهای یک را شنیدند که می گفت: « فرار کنید! یک درخت به دنبال من است.» با تعجب به نگاه کرد و گفت: «تو هم شنیدی؟» گفت: «شنیدم، اما درخت که پا ندارد تا دنبال بدود.» و به کنار دریاچه آمدند. پیش آن ها نشست و گفت : « روی شاخه های یک درخت نشسته بودم که یک مرتبه درخت شروع کرد به راه رفتن.» گفت: «شاید خواب دیدی!» خندید و گفت : « یک درخت که راه می رود! وای چه خنده دار» عصبانی شد و گفت : « نه خواب دیدم
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 326صفحه 18