
سفره ماهی
صدف
لاکپشت
ستاره دریایی
کوسه ماهی بیدندان
کوسه ماهی
خرچنگ
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز قشنگ و آفتابی وقتی که و کنار یک سنگ بزرگ، زیر آبهای آبی دریا نشسته بودند و با هم حرف میزدند، صدای گریهی را شنیدند.
آنها خیلی تعجب کردند، چون هیچ وقت گریه نمیکرد.
گفت: «باید بروم و ببینم چرا گریه میکند؟» با ترس گفت: «نزدیک نشو، ممکن است تو را بخورد!» کمی ترسید.همین موقع از پشت سنگ بیرون آمد و گفت: «شما هم صدای گریه را میشنوید؟ باید بروم و ببینم چرا گریه میکند؟»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 85صفحه 17