![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/184/184_21.jpg)
4) سگ آبی کنار او آمد و گفت: «نگران نباش! خیلی شجاع است. خیلی هم خوب شنا میکند.»
5) ناگهان سگ آبی فریاد زد: «نگاه کن! آقای جوجه تیغی دارد میآید.»
6) خانم و آقای جوجهتیغی از دیدن هم خیلی خوشحال شدند. کنار هم نشستند و گل گفتند و گل شنیدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 77صفحه 21