![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/184/184_18.jpg)
مادر خندید و گفت: «توی ، گذاشتی؟» خرگوش کوچولو گفت: «نه! من که ندارم.» مادر به خرگوش کوچولو داد و گفت: «با ، را سوراخ کن و را زیر بگذار.» خرگوش کوچولو با خوشحالی را از مادر گرفت، با ، را سوراخ کرد و را زیر گذاشت.
بعد منتظر نشست تا از بیرون بیاید.
مادر گفت: «به آب دادی؟» خرگوش کوچولو جواب داد: «نه! نمیدانستم باید به آن آب بدهم.» مادر گفت: «توی آب بریز و با آن را خیس کن.»
خرگوش کوچولو با خوشحالی در آب ریخت و به آب داد. بعد منتظر نشست تا از بیرون بیاید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 77صفحه 18