مجله خردسال 61 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 61 صفحه 6

همین موقع پیشی نفس نفس زنان به آن­ها نزدیک شد و گفت: «نه! جوراب نیست. کلاه است.» گنجشک هم آمده بود چون از بالای درخت فریاد زد:«آن را به من پس بدهید. می­خواهم لانه­ام را با آن گرم و نرم کنم.» جوجه­تیغی با تعجب به باد گفت: «تو این کیسه را از پیشی گرفتم یا از گنجشک؟» باد جوراب داد:«از هیچ کدام، این جوراب روی بند رخت بود. من آن را برداشتم تا کمی بازی کنم. حالا هم باید خیلی زود جوراب را برگردانم.» پیشی و گنجشک و جوجه­تیغی به جوراب نگاه کردند. شاخه­های درخت، نرده­های خانه پیشی و تیغ های جوجه تیغی آن را حسابی پاره و کثیف کرده بودند. پیشی گفت: «من یک کلاه پاره و کثیف نمی­خواهم.» و از آن­جا رفت. جوجه­تیغی گفت: «کیسه­ای که پاره پاره باشد به درد من نمی­خورد.» و از آن­جا رفت. گنجشک در حالی­که پرواز می­کرد گفت: «لانه­ام بدون آن تمیزتر و گرم­تر است!» باد ماند و جوراب پاره و کثیف. باد گفت: «جوراب پاره کثیف به درد بند رخت هم نمی­خورد» و از آن­جا رفت. بالاخره جوراب را چه کسی برداشت و با آن چه کرد؟ هیچ­کس نمی داند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 61صفحه 6