
بالاخره خروس را پیدا کرد . خروس طلا از ان بالا اندازه یک گنجشک بود . گنجشکی زرد ، گنجشکی زرد ، گنجشکی با دمی بلند ، رنگ و وارونگ ، با اوازی خیلی قشنگ
کلاغ کمی به ان خروس نگاه کرد . گردنش را دراز کرد . نوک خودش را باز کرد بعد هم شروع به خواندن اواز کرد
قار و قار و قار . . . قار و قار و قار
پایین پرید بالا پرید ، انجا پرید . آنقدر بالا پائین پرید تا خورشید روشن را دید به او خندید با خودش فکر کرد ،نقشه ای کشید:
قار و قار و قار . . شب رفت و شد موقع کارا
خروس پرید سر دیوار انجا نشست چشمهایش را بست بعد مثل کلاغ اواز خواند
قار و قار و قار . . . همگی بیدار . . همگی بیدار ، شده وقت کارا
بن فوستر دروازه بان دوم تیم؛ ، 25 ساله به طور قرضی از تیم واتفورد به منچستر آمده است
مجلات دوست کودکانمجله کودک 361صفحه 34