احمد آقا پس از تحقیق و مشورت با حضرت امام و دیگر اعضای خانواده در تاریخ۱۳۴۸/۷/۱۱  با دختر فاضله حضرت آیة‌الله سلطانی طباطبایی که از خاندانهای شریف و محترم روحانیت در قم می‌باشند که اعقابشان نسل در نسل از مجتهدینِ بنامِ حوزه‌ها بوده‌اند، ازدواج نمود و ثمرۀ این وصلت مبارک سه فرزند پسر: جناب حجةالاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی و جناب حجةالاسلام حاج سید یاسر خمینی و آقای سید علی خمینی می‌باشند. این عزیزان نور چشمان حضرت امام و مورد مهر و عطوفت آن حضرت بوده‌اند و مطمئناً دعای خیر امام خمینی و پدر نامداری همچون حاج احمدآقا و مادر فداکارشان بدرقه راه پرمسئولیت آنان است و بحمدالله آثار استعداد درخشان و پیشرفتهای علمی و تلاش موفقشان در کسب فضائل انسانی و اخلاقی این عزیزان در سیمایشان که یادآور سیمای جذاب معنوی حضرت امام می‌باشد هویداست و گویی که خدای متعال تقدیر کرده است تا مشعلی را که امام خمینی با یک عمر مجاهده و تلاش در این خاندان محترم افروخته است باید همچنان نورافشانی کند. خداوند را بر این نعمت سپاس می‌گوییم. امیدواریم که فرزند برومند آن عزیز سفر کرده، حضرت حجةالاسلام حاج سید حسن خمینی که اینک در جایگاه خطیر وصایت پدر نشسته است با تأییدات الهی و دعای خیر امت وفادار به امام موفق گردد تا همچون پدر بزرگوارش از نام مطهّر «خمینی» و آثار و ارزشهایی که او بنیان نهاده است به شایستگی تمام پاسداری کند.

 سفر به مکه، عراق و لبنان

سومین سفر یادگار امام خمینی به نجف اشرف با دستی پر از اخبار مربوط به استمرار مبارزه در ایران و مشتعل بودن مشعل قیام در حوزه‌های علمیه صورت می‌گیرد. «احمد» فرزند برومند امام در سال 1352 ایران را به سوی سه مقصد مهّم ترک می‌کند: زیارت خانۀ خدا و کسب ره‌توشه‌های معنوی برای جهاد در سالهای دشوار آینده؛ زیارت مشاهد مشرفه در عراق و بوسه زدن بر ضریح مطهر مولا علی(ع) مظهر عدالت و صبر و مظلومیت، و عقده گشودنِ دل در جوار تربت سالار آزادگان و شهیدان(ع) و یاران باوفایش، و زیارت دیگر اماکن متبرکۀ آن دیار و دیدار با مرجع و امام و پدر بزرگوار خویش: «حضرت روح‌الله» و دیدار با مادر و برادر، که دست ظلم دودمان پهلوی – و البته – دست جنایتکار آمریکا، آن اولیای خدا را به دیار غربت روانه ساخته است؛ و سومین مقصد: سفر به لبنان و دیدار با فرزندان نهضت خمینی در آن سامان.

«احمد» چنانکه از خدا خواسته بود این سفر پرموفقیت را نیز همچون گذشته به انجام رسانید. او سخن های فراوانی با پدر، از انتقالِ مسائل نهضت گرفته تا طرح سؤالات مربوط به دروس علمی و طرح مسائل حوزه‌ها و غیره داشت که در این سفر بازگو نمود، کسب فیض و تکلیف کرد و از امامِ خویش وظایف و مأموریت های مقدس را برای سالهای آینده آموخت و برگرفت، و در لبنان با امام موسی صدر مسائل منطقه و وضعیت شیعیان و مبارزۀ افتخارآمیزی که در پیش روی داشتند را به ارزیابی نشست و در تماس با شهید چمران و عناصر مبارزی همچون جلال‌الدین فارسی، پیگیری اهداف نهضت امام در آن سامان را به بحث گذاشت و مدت اندکی نیز در پایگاه نظامی شهید چمران آموزش نظامی دید و در اواخر سال 1352 به ایران بازگشت. دستگاه امنیتی رژیم شاه همچون گذشته در خواب غرور و نخوت شاه روزگار می‌گذرانید و دلخوش به دستورالعمل های شداد و غلاظ پلیسی و تعقیب و مراقبتهای  بی‌نتیجه‌ای بود که در مقابل فراست و کیاست فرزند امام، سالهاست که رنگ باخته‌اند.

«... در این جلسه سید احمد خمینی اظهار نموده است این جلسه اگر هزینه‌هایی داشته باشد من می‌پردازم».

چهارمین و آخرین سفر

سال 1356 سالی تعیین‌کننده در نهضت امام خمینی است. در این سال وقایعی به وقوع پیوست که هر یک در اوج بخشیدن به ابعاد انقلاب اسلامی و جهانی کردن نهضت امام و تمهید مقدمات پیروزی 22 بهمنِ سال بعد تأثیر بسزایی نهادند و از جملۀ این وقایع که خود تقدیری است شگفت از مقدرات الهی، هجرت تاریخی یادگار امام از ایران به نجف اشرف و وقایع پس از آن و هجرت او به همراه «امامِ انقلاب»از نجف به پاریس است.

احمد در ایران رسالت خویش را بخوبی ایفا کرده است. 14 سال است که او وقفه‌ناپذیر در دو جبهۀ مقدس جهاد و اجتهاد، گام می‌زند. اینک در سال 56 وقتی که او ایران را به مقصد نجف ترک می‌کند رابطه رهبری انقلاب با حوزه‌های علمیه و مبارزین داخل کشور به گسترده‌ترین و مطلوبترین وجه ممکن رسیده است. تکلیف گروههای مخالف رژِیم از لحاظ پایبندیشان به رهبری قیام روشن گردیده و در صفوف انقلابیون پالایش لازم صورت گرفته است. کانالهای ارتباط با نجف برقرار و شبکۀ ارتباط روحانیت و مؤمنین به نهضت امام در سطح کشور، به همت یاران فداکار امام و فرزندمجاهدش تنظیم شده‌اند. و از سوی دیگر فرزند خمینی کبیر که چندین سال است درس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان حوزۀ قم فرا گرفته، اینک برای تکمیل نیازهای علمی خویش و پاسخ یافتن به پرسشهای علمی‌اش، فرزانه‌ای چون امام را می‌طلبد. و در سوی دیگر او به ابعاد جهانی انقلاب اسلامی و گسترش ارتباطات انقلاب در خارج از مرزها و کسب فیضِ دانش و عرفان از محضر پدر می‌اندیشد. تقدیر الهی، احمد را بار دیگر به نجف می‌کشاند تا نقشی تازه در نهضت امام بر عهده گیرد. از سوی دیگر، چنانکه در خاطرات یادگار امام نقل کردیم، همرزمان او پس از دستگیری در سال 56 به وی پیغام می‌دهند که بخشی از روابط مبارزاتی آن عزیز لو رفته و باید ایران را ترک کند. بدین ترتیب «احمد» برای چهارمین و آخرین بار وطن را به قصد انجام رسالتی دیگر به سوی نجف اشرف ترک می‌کند.

دیدن داغ جگرسوز استاد و همراه و همرزمش و تنها برادر مهربان‌اش شهید آیة‌الله حاج آقا مصطفی خمینی در آبانماه 1356 در نجف اشرف، ابتلا و امتحانی خطیر برای احمد داغدار است. امتحانی که پدر، آنرا لطف خفیۀ الهی نامید و دیدیم که همین شهادت آغازگر خیزش 19 دیماه قم و سپس چهلمهای پیاپی و پدید آمدن صحنه کارزارِ پیروان امام با دژخیمان رژیم، در میدانی به وسعت سرتاسر ایرانِ بزرگ گردید. بنا به نقل یاران امام در نجف، به محض ورود حاج احمد آقا در سال 56 به نجف اشرف، شهید بزرگوار آیت‌الله حاج آقا مصطفی به اعضای دفتر و روحانیون مبارز آنجا تأکید می‌فرمود که از آن پس در تنظیم امور سیاسی ومبارزاتی به وی مراجعه کنند.

به موازات اوج گرفتن ابعاد نهضت، بعد از شهادت حاج آقا مصطفی ـ رض ـ ، بیت و دفتر امام خمینی در نجف اشرف با بهره‌مندی از شخصیتی چون «احمد» که تجربۀ طولانی مبارزه و سامان‌دهی ارتباطها، و مدیریت منزل امام در قم در سالهای دشوار پس از تبعید امام را با خود داشت، به سرعت تبدیل به کانونی مطمئن برای پاسخگویی به نیازهای ارتباطی نهضت و رهبری آن گردید. احمدِ خستگی‌ناپذیر در آن ایامِ پرحادثه، در نجف اشرف توانست خلأ وجود بابرکت شهید حاج آقا مصطفی را در کنار پدر پر کند. با رهبری الهی حضرت امام خمینی، دامنۀ قیام به سراسر ایران و به جمع دانشجویان و مسلمانان انقلابی خارج از کشور کشیده شد و در این میان، «احمد» رازدار امین امام و حامل پیامهای پی در پی رهبر و نقطۀ اتصال شبکۀ گسترده ارتباط ها بود.

منبع: احمد مهاجر قبیله ایمان؛ص۶۱


. انتهای پیام /*