وقتى که بچه بودم نانم را داخل کاسه ماست زدم و خوردم. همین که مى خواستم بزنم توى ماست، انگشتم به ماست خورد. آقا زدند روى دست من. خیلى کوچک بودم، 5ـ 6 سالم بود؛ یعنى آقا متوجه شدند که من ناراحت شدم و دستم را کشیدم کنار، دست مرا گذاشتند توى دهانشان و گفتند: «من از دست تو بدم نمى آید، اما باید سر سفره اى که جمع نشسته اند دقت داشته باشیم که قاشق هست براى ماست». یعنى در نظافت خیلى رعایت مى کنند، در عین سادگى.
منبع: هم نفس بهار، ص 66 و 67
.
انتهای پیام /*