انسانهای بزرگ پرورش یافته در مکتب وحی با برخورداری از توان و ظرفیت و استعداد خداداد خود، به الگو و راهنمای کم نظیری برای آحاد مردم تبدیل می شوند. هر سخن و هر قدم و هر عمل آنها درسی است عملی برای هدایت به سوی بلندای معرفت و معنویت. حضرت امام خمینی (ره)، به عنوان رهبر الهی امت، در تمام حرکات و سکنات خویش، توجه انسانها را به آموزه های اخلاقی منبعث از سیره اهل بیت (ع) رهنمون می ساختند. خاطره ای که خواهید خواند به یکی از جنبه های شخصیت آن بزرگوار اشاره دارد:
آنچه در مورد رفتار امام میگفتند و حقیقت داشت؛ این بود که بسیاری از اخلاقیاتشان منطبق بر سیره معصومین (ع) بود. مثلا تا از ایشان سؤال نمیکردند، هرگز سخن نمیگفتند. لبخند ایشان نیز اغلب به صورت تبسم بود. خندهای که حالت قهقهه داشته باشد من از هیچ کس درباره ایشان نشنیدهام و خود نیز در همان مدت کوتاه هرگز ندیدم. البته یکبار دیدم که خنده و تبسم نسبتا طولانی داشتند. آن هم در منزل ایشان در ایام دهه اول محرم بود: مجلسی بود و یک روحانی خوزستانی منبر رفته بود و با اشاره به نتیجه معکوس رفتار خودکامانه شاه، ماجرایی از ناپلئون را باز میگفت که ناپلئون عادت داشت وقتی از سربازخانهها دیدار میکرد، سه سؤال را از هر سرباز بپرسد، چون همه میدانستند که چه سؤالهایی میکند، جوابها را پیشاپیش از حفظ میکردند تا بازگو کنند.
او نخست میپرسید چند سال داری؟ سپس سؤال میکرد چند وقت است سرباز هستی؟ و در پایان میپرسید مرا بیشتر دوست داری یا وطنت را؟ سربازها هم سن و مدت سربازیهایشان را در جواب به سؤال اول و دوم ذکر میکردند، و در پاسخ سؤال سوم هم میگفتند: «قربان! هر دو را» این ماجرا ادامه داشت تا اینکه یک بار ناپلئون به سربازخانه آمد و از سربازی خجالتی که کاملا دستپاچه شده و تناسب پرسشها و پاسخها را فراموش کرده بود، بدون ترتیب همیشگی نخست پرسید: چند سال که سرباز هستی؟ سرباز به تصور آنکه مثل همیشه سؤال نخست مربوط به سن اوست، جواب داد: سی سال! سپس ناپلئون با تعجب پرسید، مگر چند سال داری!؟ گفت: چهار سال!! بعد ناپلئون که عصبانی شده بود، فریاد کشید و گفت: مرا مسخره میکنی یا خودت را؟ که سرباز به عنوان جواب پرسش سوم، پاسخ داد: قربان هر دو!!
در این جا بود که من دیدم حضرت امام در حالی که خندان و متبسم بودند، شانههایشان نیز تکان میخورد.
منبع: کتاب امام به روایت دانشوران، ص: 154-153 خاطره ای از دکتر محمد رجبی