در نجف، امام قبل از اینکه جلسه درس شروع شود و ایشان وارد اتاق بشوند با‏ درنگی کوتاه، نگاهی به اطراف محل درس می‏انداختند. یک روز امام در میان کفشها‏ متوجه کفش یکی از طلبه‏ها شدند که فقط نیمی از آن سالم بود و کفش به هیچ‏وجه‏ قابل استفاده نبود. امام از این موضوع ناراحت شده، بعد از درس به یکی از آقایان‏ فرمودند: «فردا صبح می‏روی در میان کفشها آن کفش را پیدا می‏کنی و بعد آنجا‏ می‏ایستی تا صاحبش را ببینی. آن وقت منزل او را پیدا کن و به من بگو.» آن شخص‏ گفت: فردای آن روز به فرمایش عمل کردم و منزل آن شخص را یافتم. آن شخص یک‏ طلبۀ یزدی بود. وقتی موضوع را به عرض امام رساندم، ترتیبی دادند که او صاحب یک‏ دست لباس کامل و کفش شد.

منبع: گلهای باغ خاطره، ص 56

. انتهای پیام /*