یک دفعه در محضر ایشان نشسته بودیم، عده‏اى از ایران آمده بودند و براى ایشان سهم امام آورده بودند. پول زیادى بود. در همان جلسه مى‏خواستند پول را خدمت ایشان بدهند.
آنها به امام گفتند: «مى‏خواهیم در محل، یک مسجد بسازیم. اجازه بدهید مقدارى از این پول را آنجا صرف کنیم.» ایشان با کمال صلابت و سختى گفتند: ابداً اجازه نمى‏دهم. آنها التماس مى‏کردند. نوعاً انسان با کسى که مى‏خواهد پول بدهد، تند نمى‏شود؛ ولى امام تند شدند. بعد ایشان فرمودند:
جزء شئون اسلامى مسلمانان هر منطقه است که براى خودشان مسجد بنا کنند. این از شئون زندگى مسلمانان است. مسلمانانى که در مکانى زندگى مى‏کنند، نباید مسجد داشته باشند؟ آیا مُهرى که مى‏خواهى داخل جیب بگذارى و با آن نماز بخوانى، باید من بخرم؟ تو مى‏خواهى نماز بخوانى، باید مُهرش را هم خودت بخرى. در یک منطقه‏اى که عده‏اى مسلمان هستند، نیاز به مسجد دارند. من نمى‏توانم از سهم امام پول بدهم و مسجد بسازند. من از سهم امام چطور اجازه بدهم که شما در شئون زندگى خودتان مصرف بکنید؟
بالاخره، امام به آنها پول ندادند.آن وقت فرمودند: آرى، اگر یک منطقه‏اى، فرض کنید بهایى‏نشین باشد، که مسجد ساختن در آنجا براى دعوت به دین است، تبلیغ دین است؛ آن حسابش جدا مى‏شود. مثل راه امام زمان مى‏شود.

منبع: پرتوى از خورشید، خاطراتى از دوران زندگى حضرت امام خمینى(س)، ویژه نوجوانان و جوانان، به کوشش حسین رودسرى، ص120

. انتهای پیام /*