سخنرانی
زمان: ساعت 0َ3:10 صبح 15 خرداد 1359 / 21 رجب 1400
مکان: تهران، حسینیۀ جماران
موضوع: تشریح وظایف ارتش در نظام اسلامی
مناسبت: سالگرد قیام 15 خرداد 42
حضار: دانشجویان دانشکدۀ افسری
بسم الله الرحمن الرحیم
خشونت با کفار و دوستی با مؤمنان
از این مسرورم که در روز 15 خرداد که دیدید و دیدیم بر ملت ما چه گذشت، و برای چه این ملت پایمال شدند ـ و امروز هم 15 خرداد است و می بینم که شما امید آتیۀ ملت در اینجا با هم مجتمع هستیم ـ چند دقیقه ای صحبت کنیم و مطالبی که گذشته است و ان شاءالله ، می گذرد در میان بگذاریم.
این کلماتی که این آقا گفتند، مضمون یک آیۀ نیم سطری است که راجع به مؤمنین، خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر کسی بخواهد خودش را بفهمد که مؤمن است، یک میزانی خدای تبارک و تعالی قرار داده است که با او می تواند بفهمد که این مؤمن و مسلم است: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ وقتی با اجنبیها مواجه می شوند با شدت و کوبندگی مواجه می شوند، وقتی بین خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.
من از اول آمدن رضاخان به تهران و کودتا کردن تا حالا شاهد مسائلی که بر این ملت گذشته است تا حدودی بوده ام. در زمان رضاخان، سرکوبی هر چه بود سرکوبی ملت بود. زمان پسرش هم همین طور نسبت به ملت خودشان با شدت و قدرت شیطانی عمل می کردند و سرکوب می کردند ملت را، سرکوب می کردند دانشگاه را. آن وقت دانشگاه نبود ولکن محصلین را سرکوب می کردند، علمای اسلام را. بین خودشان بعکس آنکه
خدای تبارک و تعالی می فرماید، بین خودشان شدت بود. خداوند می فرماید بین خودشان عطوفت است، لکن در زمان این دو نفر، بین خودشان؛ یعنی، در وطنشان و بین ملتشان شدت و کوبندگی بود.
وقتی که این قوای ثلاث ـ انگلستان و شوروی و امریکا ـ از سرحدّات ما آمدند و هجوم کردند به ایران، از قراری که گفتند، یکی از صاحب منصبهای آن وقت گفته بود ـ یعنی، رضاخان از او پرسیده بود ـ که مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت. آن هم دروغ گفته بود. بعد، گفته بود: چرا این جور شد؟ گفته بود: این هم مهم بود. اینها که آمدند من خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتی که این اجنبیها وارد شدند در تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنی، تمام پادگانها را رها کردند. سربازها را من می دیدم که توی کوچه ها، توی خیابان، سرِخود دارند می گردند و حتی چیزی هم که بخورند نداشتند. یک شتری عبور می کرد، قافلۀ شترهایی عبور می کردند، مثل اینکه خربزه بود؛ اینها که می افتاد از رویشان، اینها حمله می کردند که بخورند و صاحب منصبهایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند. این وضع ما [بود.] نه، خوب نمی توانیم بیان کنیم مسائل را. اما این اجمالی بود از ارتش آن روزی ما و همین طور شهربانی مان و همین طور ژاندارمری مان. اینها بعکس آنکه در قرآن است، «اشدّاء» بودند بر خود مردم. خدا می فرماید که مؤمنین «اشدّاء»ند بر کفّار، اینها اشدّاء بودند بر خودیها و آن اشخاصی که در مملکت خودشان بود[ند]، بر مسلمین.
رئوف بودن ارتش با مردم و کوبنده در مقابل اجانب
من باز این ناراحتی که برایم پیدا شد، در ملاقاتی که محمدرضا با یکی از رئیس جمهورهای امریکا بود ـ گمان می کنم جانسون بود ـ من آن تلخی در ذائقه ام باز مثل اینکه هست، که می دیدم این آدمی که وقتی در ایران است با مردم آنطور رفتار می کند، آنطور سرکوب می کند مردم را، آنجا جلوی میز آن رئیس جمهور ایستاده بود و او عینکش را برداشته بود به او نگاه نمی کرد. از این طرف، نگاه می کرد و این مثل یک
بچۀ مکتبی. آن وقت من تشبیهش کردم به یک بچه مکتبیهای زمان سابق که مقابل معلّمشان، که خیلی از او می ترسیدند و وحشت داشتند. یک همچو صحنه ای بود. من اینقدر ناراحت شدم که تلخی اش الآن هم وقتی فکر می کنم، در ذائقه ام هست که ما مبتلای به چه وضعی بودیم. چه اشخاصی بر ما حکومت کردند. و چه اشخاصی بر این ملت حکومت کردند. اشخاصی که در مقابل اجنبیها و کفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان، آنطور سرکوبی می کردند.
شما که برای آتیۀ این مملکت ان شاءالله ، امید هستید، باید همین دستوری که از جانب خدای تبارک و تعالی، برای شناخت مؤمن وارد شده است، مدّ نظرتان داشته باشید. با ملت خودتان، با ملت مسلم رحیم باشید، لطیف باشید، رئوف باشید. در مقابل اجانب، توفنده و کوبنده باشید، عکس زمان رژیم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتی که مسلمین مواجه می شدند با کفار، طوری رفتار کرده بودند با آنها، که از قراری که گفته می شود، بین آنها معروف شده بود که این عربها آدم را می خورند. بین خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند که سردار بزرگ، مالک اشتر، از بازار عبور می کرد. یک کسی نشناخته، به او فحّاشی کرد. ایشان هم سرش را زیر انداخت و رفت. کسی به او گفت که تو شناختی این را؟ گفت: نه. گفت: این مالک اشتر است. دوید، دنبالش دوید. دید که رفته توی مسجدی و ایستاده، نماز می خواند. آمد پیشش عذرخواهی. گفت: نه، عذرخواهی نکن، من آمدم اینجا نماز بخوانم و برای تو طلب مغفرت بکنم از خدا. این تربیت اسلامی است.
ادب و فرهنگ اسلامی عامل جلوگیری از آسیب پذیری
اگر ارتش ما، که امید یک ملت است، به ادب اسلامی درآیند، امکان ندارد که یک هجومی بر آنها بشود، متزلزل بشوند؛ برای اینکه تزلزل مال آن است که ایمان ندارد. اینکه ایمان دارد متزلزل نیست. اگر ادب اسلامی در بین ملت ما متحقق بشود؛ همۀ قشرها یک قشرهای اسلامی بشوند، آسیب دیگر در این ملت تحقق پیدا نخواهد کرد،
آسیب پذیر نخواهند شد. کوشش کنید که در این دانشکده ها و دانشگاهها که هستید، ایمان را در خودتان تقویت بکنید. ایمانی که هم در اینجا شما را شرافتمند می کند و هم در پیشگاه حق آبرو دارید و با آبرومندی وارد می شوید به حق تعالی.
کوشش کنید که عادت بدهید خودتان را بر اینکه با اهالی کشور خودتان حکمفرمایی برخلاف حق نکنید. رحیم باشید. اگر یک کسی هم خلاف کرد، شما به طور خشونت با او عمل نکنید. به قانون باید عمل بشود، همان طوری که سربازهای صدر اسلام بودند و با عدد کمی، فتحهای بزرگی کردند. سرّ اینکه این عدد کم به امپراتوری ایران غلبه کرد، این بود که آنها ایمان داشتند. از روی ایمان و با این روحیه، که ما اگر هم کشته بشویم شهید هستیم و پیش خدا می رویم و آبرومندیم، اقدام می کردند و آنها به این مبانی اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را برای جنگ و با فشار آنها آمده بودند برای جنگ و وقتی که وضع اسلام را می دیدند، ایرانی ها وقتی دیدند که لشکر اسلام وقتی آمد اینجا، یک وضع دیگری دارد، غیر امپراتوری ایران است، مردم اقبال کردند به آنها. این سرّ پیروزی مسلمین شد بر آن لشکر مجهّز ایران و همین طور در روم. همین طور اگر ما ارتشمان یک ارتش صحیح اسلامی ـ ملی بود نمی توانست کسی از خارج به ما تحمیل بشود. اینکه مستشارهای امریکایی بر ما تحمیل شد، برای اینکه سردمدارهای آن وقت همه شان از آنهایی بودند که ایمان اصلاً نداشتند و هر چه می خواستند، می خواستند یک روزگاری را با خشونت به مردم بگذرانند و یک نوایی هم در اینجا با دله دزدی و امثال ذلک پیدا بکنند.
مردمی بودن ارتش ایران
اگر امروز بخواهد امریکا یا شوروی یا هر کس برای شما یک مستشاری بفرستد، خود شما جلویش را می گیرید و خود شما مانع می شوید. اگر یک صاحب منصبی هم ـ فرض کنید ـ یک سرلشکر یا ارتشبدی هم بخواهد یک همچو کاری را بکند، خود سربازها و خود درجه دارها و خود افسرهای زیردست زیر این بار نمی روند و جلوگیری
می کنند؛ برای اینکه متحوّل شده اند این جوانهای ما، ارتشیهای ما متحوّل شده اند به یک چیز دیگری. غیر زمان سابق است. اینها حالا یک موجود دیگری شده اند.
برادرهای من، اگر بخواهید آبرومند بشوید در دنیا و آخرت و شرافتمند زندگی کنید، باید با قدرت و شدت، در مقابل دیگران بایستید و در بین خودتان رحیم و رؤوف و دوست باشید. اگر یک ارتشی پشتوانۀ ملی نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق می ماند که اینها می دیدند که چنانچه صاحب منصب ها می دیدند که اگر در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اینطور باشد، خود مردم آنها را چه خواهند کرد و لهذا، چمدانها را بستند و فرار کردند. اما شما ان شاءالله ، پشتوانۀ ملت را دارید. شما عددتان فرض کنید چند هزار باشد، لکن پشتوانه تان سی و چند میلیون است، همۀ مردم است. ارتش، ارتش مردمی است، نه ارتش طاغوتی که سرکوب کند؛ ارتشی است که با مردم زیر یک سقف جمع می شوند و مردم برای آنها تظاهرات می کنند و اینها هم برای مردم تظاهرات می کنند. این یک چیز تازه ای است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده و این را حفظش کنید. این پشتوانه را حفظ کنید که این پشتوانه آنچنان قدرتی به شما خواهد داد که یکی تان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا خواهید بود. وقتی شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن دیدید، در این طرف مواجه با ناراضی دیدید، نمی توانید خودتان را حفظ کنید. ارتشی که ملت از آن ناراضی است، ارتشی که می بیند ملت پشت به او کرده، اگر یک دشمنی از آن طرف بیاید، پناهگاه دیگر ندارد این. این نمی تواند دیگر مقاومت کند، به خلاف ارتشی که می بیند آن طرف دشمن است و این طرف بیست و چند میلیون، سی و چند میلیون دوست است و پشتیبان اوست. همان طوری که او در میدان جنگ، دارد جنگ می کند، اینها هم بزرگ و کوچکشان، زن و مردشان دنبال او جنگ می کنند. یک همچو ارتشی پیروز است. سعی کنید این طوری باشید.
حفظ کشور در گِرو اتحاد نیروهای مسلح
آیا آن 15 خرداد بهتر بود که ارتش ما به جان مردم ریخت و همین ملت بیچاره را
آنطور قتل عام کرد یا این روز 15 خرداد و سالروز 15 خرداد که شما با ملت در آغوش هم هستید و آمده اید با هم صحبت می کنید؟ حفظ کنید این موهبت الهی را. این یک موهبت الهی است که خدا به ما داد که ارتش و ملت و ژاندارمری و ملت و پاسدار، همه با هم دوست باشند و با هم در مکروهات و در خوشیها شریک باشند. ارتش هماهنگی داشته باشد با ژاندارمری و پاسدار. پاسدار هماهنگی داشته باشد با ارتش و ژاندارمری. ژاندارمری هم همین طور. همۀ قوای انتظامی اینطور باشند که هماهنگ باشند؛ بخواهند با هم کار را انجام بدهند. اگر بنا باشد که پاسدارها از یک طرف بکِشند و ارتش از یک طرف و ژاندارمری از یک طرف و شهربانی از یک طرف، این یک مملکتی می شود که لازم هم نیست از خارج به این یک آسیبی برسد، خودش آسیب دیده است و خودش مثل خربزۀ کرمو می ماند که از باطن خراب است. شما که رمز پیروزیتان را دیدید و دیدید که به همۀ قدرتهایی که پشتوانۀ این قدرت شیطانی بود پیروز شدید و دیدید که رمزش این بود که ایمان داشتید و «الله اکبر» همراه شما بود و وحدت داشتید و همه یک وجهه داشتید. اینطور نبود که یکی از این راه برود و یکی از آن راه برود، همه از یک راه می رفتید. ملت و آن ارتشی که آن پایینهایشان که مؤمن بودند و ژاندارمری و اینها همه ملحق شدند به هم و همه یک راه رفتند و همه هم ایمان داشتند. هیچ در آن وقت مطرح نبود که من می خواهم یک منصبی پیدا کنم، همه روی ایمان به خدای تبارک و تعالی، و فریاد «الله اکبر» و اینکه ما جمهوری اسلامی می خواهیم، این رمز پیروزی شماست. این سند پیروزی ملت ایران است؛ پیروزی ای که ملت ایران نمی داند در خارج کشور چه نظری به ایران دارند. باز، ملت ما نمی داند که آنجا بیشتر از خود ایران احترام به ما می گذارند، احترام به ملت می گذارند، آنها که در خارج هستند و زیر بارهای ستمگران هستند، می فهمند که ما چه کرده ایم و ملت ما چه کرده است و چه شده است.
پیروزی در رهایی مستضعفین از اسارت
باید همه همان طوری که از اول، آن رمز را خدای تبارک و تعالی تعلیمشان کرد و با
الهام خدای تبارک و تعالی، همه با هم مجتمع شدند و با یک ایده و با یک حرکت، حرکت کردند و همۀ بساط را به هم زدند، این رمز را باید نگه داشت. اگر بنا باشد که شما خیال کنید ما حالا پیروز شدیم و دیگر باید برویم سراغ کارهای خودمان، نه، ما پیروز نشده ایم، باز ما مورد تهدید اقتصادی و نظامی بزرگترین امپراتوریهای دنیا هستیم و آن امریکاست که قضیۀ رئیس جمهور نیست، قضیۀ امپراتوری است، قضیۀ استبداد است. ما الآن در مواجهه با یک همچو قدرتی هستیم و سایر قدرتها.
ما در این طرفمان یک قدرت واقع شده، آن طرف یک قدرت، آن طرف یک قدرت و همه هم می خواهند که وضع ایران را از اینکه هست به هم بزنند. ما پیروز نیستیم الآن. پیروزی ما آن روزی است که ایران و ان شاءالله ، سایر ممالکی که مستضعفین دربند هستند، همه رها بشوند و این ریشه های فاسدی که بین مردم افتاده اند و می خواهند آنها را از جمهوری اسلامی و از اسلام دلسرد کنند اینها هم با قدرت شماها از بین بروند. آن وقت پیروز هستیم و آن وقت هم باید با هم باشیم.
آسیب ناپذیری مسلمانان در اتحاد با یکدیگر
مسلمین به حسب دستور خدای تبارک و تعالی، «ید واحده»[اند] نه دو تا دست، ید واحده علی من سواهم. همه مثل اینکه یک دست، باز دو دست هم نفرموده است؛ برای اینکه دو دست هم ممکن است این از این طرف برود، آن از آن طرف. نه، دست واحد، همه شان مثل دست واحد می مانند. مسلم اینطوری است و اگر مسلمین اینطور باشند که آنطور وحدت با هم داشته باشند، که مثل یک دست باشند، ید واحده باشند، این دیگر آسیب بردار نیست. آسیب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و کشور بر ما وارد می شود و بر شما. از خارج هیچ ترسی نداشته باشید، از داخل خودمان بترسید. از اینکه با توطئه ها شماها را از هم جدا کنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمری را از دیگران و شهربانی را از دیگران و ملت را از آنها. این آسیب یک آسیب
بزرگی است که خود به خود، ما تحلیل می رویم، ولو اینکه از خارج هم به ما حمله ای نشود و نمی شود، این آسیب، آسیب مهمی است.
غفلت ننمودن از وسوسه های داخلی
شیاطین شروع کردند، از اینجا شروع کردند. آن هیاهوی خارجی [را] احتمال بدهید که برای اغفال ما از داخل باشد؛ آن هیاهو که در خارج می کنند و آن تهدیداتی که از خارج می کنند، احتمال بدهید که برای این باشد که ما جهت را گم کنیم و متوجه به خارج بشویم، از داخل غفلت بکنیم. از داخل غفلت نکنید و از وسوسه هایی که در داخل واقع می شود، در داخل ـ مثلاً ـ پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمری، که مانع می شود از اینکه یک نظم صحیحی در کار باشد، از این بترسید، از اینکه بین خود ارتش اختلاف باشد و آن بگوید: صاحب منصب اوست، این بگوید: او، وآن بگوید: او، که هرج و مرج درست بشود. از این بترسید که یک ارتش را متزلزل می کند، نظام از دست گرفته می شود.
لزوم حفظ نظم در نیروهای مسلح
ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نیست و شیاطین که ممکن است نفوذ کرده باشند هم در ارتش، هم در ژاندارمری و هم در سایر قوای انتظامی و غیر انتظامیه، آنها در هر جا به یک صورتی دامن می زنند به اینکه نظم را از ارتش و ژاندارمری و سایر قوای انتظامیه بگیرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ایجاد کنند. اگر یک ارتشی با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذیرد این هرج و مرج را، معنایش این است که ارتش نیست. هیچ امکان ندارد که او بتواند با یک قدرتی ـ هر چه هم [کم] باشد ـ مقابله کند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح کند و قدرت خودش را و پیوند خودش را و نظمی که در باطن باید باشد، این را ایجاد بکند، این نمی تواند در مقابل غیر ـ هر غیری باشد ـ مقاومت کند.
اینهایی که می آیند به جوانها از راه دلسوزی می گویند که چرا باید شما ـ مثلاً ـ [اطاعت کنید]، این مثل زمان طاغوت می ماند که شما اطاعت کنید، خیر، این مثل زمان امیرالمؤمنین می ماند اطاعت از طاغوت بد است، نه اطاعت از ارتشی که مال اسلام است.
اطاعت از یک فرماندهی که فرمانده اسلام است، واجب است به حسب حکم اسلام؛ تخلّف حرام است. طاغوت برای طاغوتی اش بد بود، نه برای نظمش. اگر شما بخواهید که به هم بزنید اوضاع را و یک دسته جوان نپخته و بی تفکر بیایند در اینجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسیب پذیر خواهید شد، نه فقط صاحب منصب ها؛ خیر، همه آسیب پذیر خواهید شد. اگر بنا باشد درجه های بالا، البته آنهایی که ان شاءالله ، اسلامی هستند و می شوند، اینها از آنها اطاعت نکرد[ند] و از فرماندۀ کل قوا اطاعت نکرد[ند]، اگر بنا شد یک همچو چیزی باشد، هیچ وقت نمی تواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امیر هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار. حکم اسلام است. البته فرماندار هم باید با نظر طاغوتی نگاه نکند به آنها، با نظر عطوفت، مهربان باشد. باید همۀ شما قوّۀ واحده باشید، ید واحده علی من سواهم. باید همۀ شما نظم را حفظ کنید. همۀ قوای انتظامیه نظم را در باطن خودشان حفظ کنند تا یک ارتش صحیح باشد، یک ژاندارمری صحیح باشد، یک سپاه پاسداران صحیح باشد.
اگر بنا باشد که سپاه پاسداران به طور هرج و مرج کار بکنند، هر که، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرّض بکند و مال مردم را ـ خدای نخواسته ـ بگیرد، این پاسدار اسلام نمی شود، این طاغوت است به صورت دیگر درآمده. مگر طاغوت چی بود؟ طاغوت همین بود که جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد که جان و مال مردم در این زمان هم از قوای انتظامیه در امان نباشد، این همین طاغوت است، منتها با صورت دیگر آمده بیرون و طاغوتی که به صورت مسلم بیرون بیاید، خطرش از آن طاغوت بدتر است. این منافق است. عذاب منافقها بیشتر از عذاب کفار است.
هماهنگی و رعایت مقررات در نیروهای مسلح
سعی کنید همه تان، همۀ قوای انتظامیه سعی کنند که هماهنگ بشوند، سعی کنند که به آن موازینی که در ارتش هست، موازینی که در سپاه پاسداران هست، موازینی که در سایر قوای انتظامیه هست، عمل بکنند. خیال نکنند که اطاعت از مافوق طاغوتی است.
خیر، اطاعت از مافوق در جمهوری اسلامی و در لشکر اسلام، حکم اسلام است، حکم خداست. اطاعت از فرماندهان، که به یک تعبیر «اولی الامر» هستند، این در قرآن واجب شمرده می شود و واجب است این. این جوانهای دل پاک و صاف ما گول نخورند از شیاطینی که می آیند با آنها صحبت می کنند. هر که با شما صحبت کرد راجع به بی نظمی و بی اطاعتی، دنبالش نروید، ببینید این کی است و از کجا آمده و الهام از کجا می گیرد. بدانید که این الهام از غیر مسلمین می گیرد، این الهام از اشخاصی می گیرد که نمی خواهند و نمی توانند ببینند که یک کشوری روی پای خودش ایستاده و می ایستند. شما الآن مورد حسادت همۀ اجنبیهایی [هستید] که می خواستند ایران را و می خواهند ایران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستید. آنها توطئه می کنند که شما را از هم جدا کنند. پاسبانها را از ژاندارمری، ژاندارمری و پاسبان را از ارتش و ارتش هم بین خودشان از هم گسیختگی پیدا بکنند. اگر اینطور باشد، خطر برای همه تان هست.
من دعا می کنم که همۀ شما ان شاءالله و همۀ ملت ایران و همۀ قوای انتظامی سلامت و سعید باشند، و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بکنند و ان شاءالله شماها که در تحصیل هستید، خودتان را مجهّز کنید برای خدمت کردن به کشور خودتان، خدمت کردن به اسلام که آن هم خدمت به کشور است و ان شاءالله ، با قدرت، ملت ما پیش برود و از این حرفهایی که در خارج و داخل گفته می شود هراس نداشته باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله