سخنرانی
تشریح وظایف ارتش در نظام اسلامی
سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری (تشریح وظایف ارتش)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 15 خ‍رداد ‭1359

زمان (قمری) : 21 رج‍ب‌ ‭1400

مکان: تهران

شماره صفحه : 400

موضوع : تشریح وظایف ارتش در نظام اسلامی

زبان اثر : فارسی

مناسبت : سالگرد قیام 15 خرداد 42

حضار : دانشجویان دانشکده افسری

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری (تشریح وظایف ارتش)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 0َ3:10 صبح 15 خرداد 1359 / 21 رجب 1400 ‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: تشریح وظایف ارتش در نظام اسلامی ‏

‏مناسبت: سالگرد قیام 15 خرداد 42‏

‏حضار: دانشجویان دانشکدۀ افسری‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

خشونت با کفار و دوستی با مؤمنان

‏     از این مسرورم که در روز 15 خرداد که دیدید و دیدیم بر ملت ما چه گذشت، و برای‏‎ ‎‏چه این ملت پایمال شدند ـ و امروز هم 15 خرداد است و می بینم که شما امید آتیۀ ملت‏‎ ‎‏در اینجا با هم مجتمع هستیم ـ چند دقیقه ای صحبت کنیم و مطالبی که گذشته است و‏‎ ‎‏ان شاءالله ، می گذرد در میان بگذاریم.‏

‏     این کلماتی که این آقا گفتند، مضمون یک آیۀ نیم سطری است که راجع به مؤمنین،‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر کسی بخواهد خودش را بفهمد که مؤمن است،‏‎ ‎‏یک میزانی خدای تبارک و تعالی قرار داده است که با او می تواند بفهمد که این مؤمن و‏‎ ‎‏مسلم است: ‏اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛‎[1]‎‏ وقتی با اجنبیها مواجه می شوند با شدت و‏‎ ‎‏کوبندگی مواجه می شوند، وقتی بین خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.‏

‏     من از اول آمدن رضاخان به تهران و کودتا کردن تا حالا شاهد مسائلی که بر این ملت‏‎ ‎‏گذشته است تا حدودی بوده ام. در زمان رضاخان، سرکوبی هر چه بود سرکوبی ملت‏‎ ‎‏بود. زمان پسرش هم همین طور نسبت به ملت خودشان با شدت و قدرت شیطانی عمل‏‎ ‎‏می کردند و سرکوب می کردند ملت را، سرکوب می کردند دانشگاه را. آن وقت دانشگاه‏‎ ‎‏نبود ولکن محصلین را سرکوب می کردند، علمای اسلام را. بین خودشان بعکس آنکه‏

‏خدای تبارک و تعالی می فرماید، بین خودشان شدت بود. خداوند می فرماید بین‏‎ ‎‏خودشان عطوفت است، لکن در زمان این دو نفر، بین خودشان؛ یعنی، در وطنشان و بین‏‎ ‎‏ملتشان شدت و کوبندگی بود.‏

‏     وقتی که این قوای ثلاث ـ انگلستان و شوروی و امریکا ـ از سرحدّات ما آمدند و‏‎ ‎‏هجوم کردند به ایران، از قراری که گفتند، یکی از صاحب منصبهای آن وقت گفته بود‏‎ ‎‏ـ یعنی، رضاخان از او پرسیده بود ـ که مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت. آن هم‏‎ ‎‏دروغ گفته بود. بعد، گفته بود: چرا این جور شد؟ گفته بود: این هم مهم بود. اینها که‏‎ ‎‏آمدند من خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتی که این اجنبیها وارد شدند در تهران،‏‎ ‎‏صاحب منصبها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنی، تمام پادگانها را رها کردند. سربازها را من‏‎ ‎‏می دیدم که توی کوچه ها، توی خیابان، سرِخود دارند می گردند و حتی چیزی هم که‏‎ ‎‏بخورند نداشتند. یک شتری عبور می کرد، قافلۀ شترهایی عبور می کردند، مثل اینکه‏‎ ‎‏خربزه بود؛ اینها که می افتاد از رویشان، اینها حمله می کردند که بخورند و‏‎ ‎‏صاحب منصبهایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند. این وضع ما ‏‏[‏‏بود.‏‏]‏‏ نه، خوب‏‎ ‎‏نمی توانیم بیان کنیم مسائل را. اما این اجمالی بود از ارتش آن روزی ما و همین طور‏‎ ‎‏شهربانی مان و همین طور ژاندارمری مان. اینها بعکس آنکه در قرآن است، «اشدّاء»‏‎ ‎‏بودند بر خود مردم. خدا می فرماید که مؤمنین «اشدّاء»ند بر کفّار، اینها اشدّاء بودند بر‏‎ ‎‏خودیها و آن اشخاصی که در مملکت خودشان بود‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏، بر مسلمین.‏

رئوف بودن ارتش با مردم و کوبنده در مقابل اجانب

‏     من باز این ناراحتی که برایم پیدا شد، در ملاقاتی که محمدرضا با یکی از‏‎ ‎‏رئیس جمهورهای امریکا بود ـ گمان می کنم جانسون بود ـ من آن تلخی در ذائقه ام باز‏‎ ‎‏مثل اینکه هست، که می دیدم این آدمی که وقتی در ایران است با مردم آنطور رفتار‏‎ ‎‏می کند، آنطور سرکوب می کند مردم را، آنجا جلوی میز آن رئیس جمهور ایستاده بود و‏‎ ‎‏او عینکش را برداشته بود به او نگاه نمی کرد. از این طرف، نگاه می کرد و این مثل یک‏

‏بچۀ مکتبی. آن وقت من تشبیهش کردم به یک بچه مکتبیهای زمان سابق که مقابل‏‎ ‎‏معلّمشان، که خیلی از او می ترسیدند و وحشت داشتند. یک همچو صحنه ای بود. من‏‎ ‎‏اینقدر ناراحت شدم که تلخی اش الآن هم وقتی فکر می کنم، در ذائقه ام هست که ما‏‎ ‎‏مبتلای به چه وضعی بودیم. چه اشخاصی بر ما حکومت کردند. و چه اشخاصی بر این‏‎ ‎‏ملت حکومت کردند. اشخاصی که در مقابل اجنبیها و کفار آنطور بودند و در مقابل ملت‏‎ ‎‏خودشان، آنطور سرکوبی می کردند.‏

‏     شما که برای آتیۀ این مملکت ان شاءالله ، امید هستید، باید همین دستوری که از جانب‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی، برای شناخت مؤمن وارد شده است، مدّ نظرتان داشته باشید. با‏‎ ‎‏ملت خودتان، با ملت مسلم رحیم باشید، لطیف باشید، رئوف باشید. در مقابل اجانب،‏‎ ‎‏توفنده و کوبنده باشید، عکس زمان رژیم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام‏‎ ‎‏وقتی که مسلمین مواجه می شدند با کفار، طوری رفتار کرده بودند با آنها، که از قراری که‏‎ ‎‏گفته می شود، بین آنها معروف شده بود که این عربها آدم را می خورند. بین خودشان‏‎ ‎‏آنطور رئوف و مهربان بودند که سردار بزرگ، مالک اشتر، از بازار عبور می کرد. یک‏‎ ‎‏کسی نشناخته، به او فحّاشی کرد. ایشان هم سرش را زیر انداخت و رفت. کسی به او گفت‏‎ ‎‏که تو شناختی این را؟ گفت: نه. گفت: این مالک اشتر است. دوید، دنبالش دوید. دید که‏‎ ‎‏رفته توی مسجدی و ایستاده، نماز می خواند. آمد پیشش عذرخواهی. گفت: نه،‏‎ ‎‏عذرخواهی نکن، من آمدم اینجا نماز بخوانم و برای تو طلب مغفرت بکنم از خدا. این‏‎ ‎‏تربیت اسلامی است.‏

ادب و فرهنگ اسلامی عامل جلوگیری از آسیب پذیری

‏     اگر ارتش ما، که امید یک ملت است، به ادب اسلامی درآیند، امکان ندارد که یک‏‎ ‎‏هجومی بر آنها بشود، متزلزل بشوند؛ برای اینکه تزلزل مال آن است که ایمان ندارد.‏‎ ‎‏اینکه ایمان دارد متزلزل نیست. اگر ادب اسلامی در بین ملت ما متحقق بشود؛ همۀ قشرها‏‎ ‎‏یک قشرهای اسلامی بشوند، آسیب دیگر در این ملت تحقق پیدا نخواهد کرد،‏

‏آسیب پذیر نخواهند شد. کوشش کنید که در این دانشکده ها و دانشگاهها که هستید،‏‎ ‎‏ایمان را در خودتان تقویت بکنید. ایمانی که هم در اینجا شما را شرافتمند می کند و هم‏‎ ‎‏در پیشگاه حق آبرو دارید و با آبرومندی وارد می شوید به حق تعالی.‏

‏     کوشش کنید که عادت بدهید خودتان را بر اینکه با اهالی کشور خودتان حکمفرمایی‏‎ ‎‏برخلاف حق نکنید. رحیم باشید. اگر یک کسی هم خلاف کرد، شما به طور خشونت با‏‎ ‎‏او عمل نکنید. به قانون باید عمل بشود، همان طوری که سربازهای صدر اسلام بودند و با‏‎ ‎‏عدد کمی، فتحهای بزرگی کردند. سرّ اینکه این عدد کم به امپراتوری ایران غلبه کرد، این‏‎ ‎‏بود که آنها ایمان داشتند. از روی ایمان و با این روحیه، که ما اگر هم کشته بشویم شهید‏‎ ‎‏هستیم و پیش خدا می رویم و آبرومندیم، اقدام می کردند و آنها به این مبانی اعتقاد‏‎ ‎‏نداشتند و با زور آورده بودند آنها را برای جنگ و با فشار آنها آمده بودند برای جنگ و‏‎ ‎‏وقتی که وضع اسلام را می دیدند، ایرانی ها وقتی دیدند که لشکر اسلام وقتی آمد اینجا،‏‎ ‎‏یک وضع دیگری دارد، غیر امپراتوری ایران است، مردم اقبال کردند به آنها. این سرّ‏‎ ‎‏پیروزی مسلمین شد بر آن لشکر مجهّز ایران و همین طور در روم. همین طور اگر ما‏‎ ‎‏ارتشمان یک ارتش صحیح اسلامی ـ ملی بود نمی توانست کسی از خارج به ما تحمیل‏‎ ‎‏بشود. اینکه مستشارهای امریکایی بر ما تحمیل شد، برای اینکه سردمدارهای آن وقت‏‎ ‎‏همه شان از آنهایی بودند که ایمان اصلاً نداشتند و هر چه می خواستند، می خواستند یک‏‎ ‎‏روزگاری را با خشونت به مردم بگذرانند و یک نوایی هم در اینجا با دله دزدی و امثال‏‎ ‎‏ذلک پیدا بکنند.‏

مردمی بودن ارتش ایران

‏     اگر امروز بخواهد امریکا یا شوروی یا هر کس برای شما یک مستشاری بفرستد،‏‎ ‎‏خود شما جلویش را می گیرید و خود شما مانع می شوید. اگر یک صاحب منصبی هم‏‎ ‎‏ـ فرض کنید ـ یک سرلشکر یا ارتشبدی هم بخواهد یک همچو کاری را بکند، خود‏‎ ‎‏سربازها و خود درجه دارها و خود افسرهای زیردست زیر این بار نمی روند و جلوگیری‏

‏می کنند؛ برای اینکه متحوّل شده اند این جوانهای ما، ارتشیهای ما متحوّل شده اند به یک‏‎ ‎‏چیز دیگری. غیر زمان سابق است. اینها حالا یک موجود دیگری شده اند.‏

‏     برادرهای من، اگر بخواهید آبرومند بشوید در دنیا و آخرت و شرافتمند زندگی کنید،‏‎ ‎‏باید با قدرت و شدت، در مقابل دیگران بایستید و در بین خودتان رحیم و رؤوف و‏‎ ‎‏دوست باشید. اگر یک ارتشی پشتوانۀ ملی نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق می ماند‏‎ ‎‏که اینها می دیدند که چنانچه صاحب منصب ها می دیدند که اگر در تهران هم بخواهند‏‎ ‎‏بمانند و وضع اینطور باشد، خود مردم آنها را چه خواهند کرد و لهذا، چمدانها را بستند و‏‎ ‎‏فرار کردند. اما شما ان شاءالله ، پشتوانۀ ملت را دارید. شما عددتان فرض کنید چند هزار‏‎ ‎‏باشد، لکن پشتوانه تان سی و چند میلیون است، همۀ مردم است. ارتش، ارتش مردمی‏‎ ‎‏است، نه ارتش طاغوتی که سرکوب کند؛ ارتشی است که با مردم زیر یک سقف جمع‏‎ ‎‏می شوند و مردم برای آنها تظاهرات می کنند و اینها هم برای مردم تظاهرات می کنند. این‏‎ ‎‏یک چیز تازه ای است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده و این را حفظش کنید.‏‎ ‎‏این پشتوانه را حفظ کنید که این پشتوانه آنچنان قدرتی به شما خواهد داد که یکی تان در‏‎ ‎‏مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا خواهید بود. وقتی شما خودتان را در آن طرف مواجه‏‎ ‎‏با دشمن دیدید، در این طرف مواجه با ناراضی دیدید، نمی توانید خودتان را حفظ کنید.‏‎ ‎‏ارتشی که ملت از آن ناراضی است، ارتشی که می بیند ملت پشت به او کرده، اگر یک‏‎ ‎‏دشمنی از آن طرف بیاید، پناهگاه دیگر ندارد این. این نمی تواند دیگر مقاومت کند، به‏‎ ‎‏خلاف ارتشی که می بیند آن طرف دشمن است و این طرف بیست و چند میلیون، سی و‏‎ ‎‏چند میلیون دوست است و پشتیبان اوست. همان طوری که او در میدان جنگ، دارد‏‎ ‎‏جنگ می کند، اینها هم بزرگ و کوچکشان، زن و مردشان دنبال او جنگ می کنند. یک‏‎ ‎‏همچو ارتشی پیروز است. سعی کنید این طوری باشید.‏

حفظ کشور در گِرو اتحاد نیروهای مسلح

‏     آیا آن 15 خرداد بهتر بود که ارتش ما به جان مردم ریخت و همین ملت بیچاره را‏

‏آنطور قتل عام کرد یا این روز 15 خرداد و سالروز 15 خرداد که شما با ملت در آغوش‏‎ ‎‏هم هستید و آمده اید با هم صحبت می کنید؟ حفظ کنید این موهبت الهی را. این یک‏‎ ‎‏موهبت الهی است که خدا به ما داد که ارتش و ملت و ژاندارمری و ملت و پاسدار، همه با‏‎ ‎‏هم دوست باشند و با هم در مکروهات و در خوشیها شریک باشند. ارتش هماهنگی‏‎ ‎‏داشته باشد با ژاندارمری و پاسدار. پاسدار هماهنگی داشته باشد با ارتش و ژاندارمری.‏‎ ‎‏ژاندارمری هم همین طور. همۀ قوای انتظامی اینطور باشند که هماهنگ باشند؛ بخواهند‏‎ ‎‏با هم کار را انجام بدهند. اگر بنا باشد که پاسدارها از یک طرف بکِشند و ارتش از یک‏‎ ‎‏طرف و ژاندارمری از یک طرف و شهربانی از یک طرف، این یک مملکتی می شود که‏‎ ‎‏لازم هم نیست از خارج به این یک آسیبی برسد، خودش آسیب دیده است و خودش‏‎ ‎‏مثل خربزۀ کرمو می ماند که از باطن خراب است. شما که رمز پیروزیتان را دیدید و دیدید‏‎ ‎‏که به همۀ قدرتهایی که پشتوانۀ این قدرت شیطانی بود پیروز شدید و دیدید که رمزش‏‎ ‎‏این بود که ایمان داشتید و «الله اکبر» همراه شما بود و وحدت داشتید و همه یک وجهه‏‎ ‎‏داشتید. اینطور نبود که یکی از این راه برود و یکی از آن راه برود، همه از یک راه‏‎ ‎‏می رفتید. ملت و آن ارتشی که آن پایینهایشان که مؤمن بودند و ژاندارمری و اینها همه‏‎ ‎‏ملحق شدند به هم و همه یک راه رفتند و همه هم ایمان داشتند. هیچ در آن وقت مطرح‏‎ ‎‏نبود که من می خواهم یک منصبی پیدا کنم، همه روی ایمان به خدای تبارک و تعالی، و‏‎ ‎‏فریاد «الله اکبر» و اینکه ما جمهوری اسلامی می خواهیم، این رمز پیروزی شماست. این‏‎ ‎‏سند پیروزی ملت ایران است؛ پیروزی ای که ملت ایران نمی داند در خارج کشور چه‏‎ ‎‏نظری به ایران دارند. باز، ملت ما نمی داند که آنجا بیشتر از خود ایران احترام به ما‏‎ ‎‏می گذارند، احترام به ملت می گذارند، آنها که در خارج هستند و زیر بارهای ستمگران‏‎ ‎‏هستند، می فهمند که ما چه کرده ایم و ملت ما چه کرده است و چه شده است.‏

پیروزی در رهایی مستضعفین از اسارت

‏     باید همه همان طوری که از اول، آن رمز را خدای تبارک و تعالی تعلیمشان کرد و با‏

‏الهام خدای تبارک و تعالی، همه با هم مجتمع شدند و با یک ایده و با یک حرکت،‏‎ ‎‏حرکت کردند و همۀ بساط را به هم زدند، این رمز را باید نگه داشت. اگر بنا باشد که شما‏‎ ‎‏خیال کنید ما حالا پیروز شدیم و دیگر باید برویم سراغ کارهای خودمان، نه، ما پیروز‏‎ ‎‏نشده ایم، باز ما مورد تهدید اقتصادی و نظامی بزرگترین امپراتوریهای دنیا هستیم و آن‏‎ ‎‏امریکاست که قضیۀ رئیس جمهور نیست، قضیۀ امپراتوری است، قضیۀ استبداد است. ما‏‎ ‎‏الآن در مواجهه با یک همچو قدرتی هستیم و سایر قدرتها.‏

‏     ما در این طرفمان یک قدرت واقع شده، آن طرف یک قدرت، آن طرف یک‏‎ ‎‏قدرت و همه هم می خواهند که وضع ایران را از اینکه هست به هم بزنند. ما پیروز نیستیم‏‎ ‎‏الآن. پیروزی ما آن روزی است که ایران و ان شاءالله ، سایر ممالکی که مستضعفین دربند‏‎ ‎‏هستند، همه رها بشوند و این ریشه های فاسدی که بین مردم افتاده اند و می خواهند آنها را‏‎ ‎‏از جمهوری اسلامی و از اسلام دلسرد کنند اینها هم با قدرت شماها از بین بروند. آن‏‎ ‎‏وقت پیروز هستیم و آن وقت هم باید با هم باشیم.‏

آسیب ناپذیری مسلمانان در اتحاد با یکدیگر

‏     مسلمین به حسب دستور خدای تبارک و تعالی، «ید واحده»‏‏[‏‏اند‏‏]‏‏ نه دو تا دست،‏‎ ‎ید واحده علی من سواهم.‎[2]‎‏ همه مثل اینکه یک دست، باز دو دست هم نفرموده است؛ برای‏‎ ‎‏اینکه دو دست هم ممکن است این از این طرف برود، آن از آن طرف. نه، دست واحد،‏‎ ‎‏همه شان مثل دست واحد می مانند. مسلم اینطوری است و اگر مسلمین اینطور باشند که‏‎ ‎‏آنطور وحدت با هم داشته باشند، که مثل یک دست باشند، ید واحده باشند، این دیگر‏‎ ‎‏آسیب بردار نیست. آسیب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و کشور بر ما وارد‏‎ ‎‏می شود و بر شما. از خارج هیچ ترسی نداشته باشید، از داخل خودمان بترسید. از اینکه با‏‎ ‎‏توطئه ها شماها را از هم جدا کنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و‏‎ ‎‏ژاندارمری را از دیگران و شهربانی را از دیگران و ملت را از آنها. این آسیب یک آسیب‏

‏بزرگی است که خود به خود، ما تحلیل می رویم، ولو اینکه از خارج هم به ما حمله ای‏‎ ‎‏نشود و نمی شود، این آسیب، آسیب مهمی است.‏

غفلت ننمودن از وسوسه های داخلی

‏     شیاطین شروع کردند، از اینجا شروع کردند. آن هیاهوی خارجی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ احتمال بدهید‏‎ ‎‏که برای اغفال ما از داخل باشد؛ آن هیاهو که در خارج می کنند و آن تهدیداتی که از‏‎ ‎‏خارج می کنند، احتمال بدهید که برای این باشد که ما جهت را گم کنیم و متوجه به خارج‏‎ ‎‏بشویم، از داخل غفلت بکنیم. از داخل غفلت نکنید و از وسوسه هایی که در داخل واقع‏‎ ‎‏می شود، در داخل ـ مثلاً ـ پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمری، که مانع می شود از‏‎ ‎‏اینکه یک نظم صحیحی در کار باشد، از این بترسید، از اینکه بین خود ارتش اختلاف‏‎ ‎‏باشد و آن بگوید: صاحب منصب اوست، این بگوید: او، وآن بگوید: او، که هرج و مرج‏‎ ‎‏درست بشود. از این بترسید که یک ارتش را متزلزل می کند، نظام از دست گرفته می شود.‏

لزوم حفظ نظم در نیروهای مسلح

‏     ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نیست و شیاطین که ممکن است نفوذ کرده باشند‏‎ ‎‏هم در ارتش، هم در ژاندارمری و هم در سایر قوای انتظامی و غیر انتظامیه، آنها در هر‏‎ ‎‏جا به یک صورتی دامن می زنند به اینکه نظم را از ارتش و ژاندارمری و سایر قوای‏‎ ‎‏انتظامیه بگیرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ایجاد کنند. اگر یک ارتشی با هرج و‏‎ ‎‏مرج بخواهد مواجه باشد و بپذیرد این هرج و مرج را، معنایش این است که ارتش نیست.‏‎ ‎‏هیچ امکان ندارد که او بتواند با یک قدرتی ـ هر چه هم ‏‏[‏‏کم‏‏]‏‏ باشد ـ مقابله کند. اگر نتواند‏‎ ‎‏ارتش خودش را اصلاح کند و قدرت خودش را و پیوند خودش را و نظمی که در باطن‏‎ ‎‏باید باشد، این را ایجاد بکند، این نمی تواند در مقابل غیر ـ هر غیری باشد ـ مقاومت کند.‏

‏     اینهایی که می آیند به جوانها از راه دلسوزی می گویند که چرا باید شما ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏[‏‏اطاعت کنید‏‏]‏‏، این مثل زمان طاغوت می ماند که شما اطاعت کنید، خیر، این مثل زمان‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین می ماند اطاعت از طاغوت بد است، نه اطاعت از ارتشی که مال اسلام است.‏

‏اطاعت از یک فرماندهی که فرمانده اسلام است، واجب است به حسب حکم اسلام؛‏‎ ‎‏تخلّف حرام است. طاغوت برای طاغوتی اش بد بود، نه برای نظمش. اگر شما بخواهید‏‎ ‎‏که به هم بزنید اوضاع را و یک دسته جوان نپخته و بی تفکر بیایند در اینجا و بخواهند به‏‎ ‎‏هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسیب پذیر خواهید شد، نه فقط صاحب منصب ها؛ خیر، همه‏‎ ‎‏آسیب پذیر خواهید شد. اگر بنا باشد درجه های بالا، البته آنهایی که ان شاءالله ، اسلامی‏‎ ‎‏هستند و می شوند، اینها از آنها اطاعت نکرد‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏ و از فرماندۀ کل قوا اطاعت نکرد‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏اگر بنا شد یک همچو چیزی باشد، هیچ وقت نمی تواند ارتش، ارتش باشد. زمان‏‎ ‎‏حضرت امیر هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار. حکم اسلام است. البته‏‎ ‎‏فرماندار هم باید با نظر طاغوتی نگاه نکند به آنها، با نظر عطوفت، مهربان باشد. باید همۀ‏‎ ‎‏شما قوّۀ واحده باشید،‏ ید واحده علی من سواهم‏. باید همۀ شما نظم را حفظ کنید. همۀ قوای‏‎ ‎‏انتظامیه نظم را در باطن خودشان حفظ کنند تا یک ارتش صحیح باشد، یک ژاندارمری‏‎ ‎‏صحیح باشد، یک سپاه پاسداران صحیح باشد.‏

‏     اگر بنا باشد که سپاه پاسداران به طور هرج و مرج کار بکنند، هر که، هر جا چهار نفر‏‎ ‎‏باشد برود به مردم تعرّض بکند و مال مردم را ـ خدای نخواسته ـ بگیرد، این پاسدار اسلام‏‎ ‎‏نمی شود، این طاغوت است به صورت دیگر درآمده. مگر طاغوت چی بود؟ طاغوت‏‎ ‎‏همین بود که جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد که جان و مال مردم در‏‎ ‎‏این زمان هم از قوای انتظامیه در امان نباشد، این همین طاغوت است، منتها با صورت‏‎ ‎‏دیگر آمده بیرون و طاغوتی که به صورت مسلم بیرون بیاید، خطرش از آن طاغوت بدتر‏‎ ‎‏است. این منافق است. عذاب منافقها بیشتر از عذاب کفار است.‏

هماهنگی و رعایت مقررات در نیروهای مسلح

‏     سعی کنید همه تان، همۀ قوای انتظامیه سعی کنند که هماهنگ بشوند، سعی کنند که به‏‎ ‎‏آن موازینی که در ارتش هست، موازینی که در سپاه پاسداران هست، موازینی که در‏‎ ‎‏سایر قوای انتظامیه هست، عمل بکنند. خیال نکنند که اطاعت از مافوق طاغوتی است.‏

‏خیر، اطاعت از مافوق در جمهوری اسلامی و در لشکر اسلام، حکم اسلام است، حکم‏‎ ‎‏خداست. اطاعت از فرماندهان، که به یک تعبیر «اولی الامر» هستند، این در قرآن واجب‏‎ ‎‏شمرده می شود و واجب است این. این جوانهای دل پاک و صاف ما گول نخورند از‏‎ ‎‏شیاطینی که می آیند با آنها صحبت می کنند. هر که با شما صحبت کرد راجع به بی نظمی و‏‎ ‎‏بی اطاعتی، دنبالش نروید، ببینید این کی است و از کجا آمده و الهام از کجا می گیرد.‏‎ ‎‏بدانید که این الهام از غیر مسلمین می گیرد، این الهام از اشخاصی می گیرد که نمی خواهند‏‎ ‎‏و نمی توانند ببینند که یک کشوری روی پای خودش ایستاده و می ایستند. شما الآن مورد‏‎ ‎‏حسادت همۀ اجنبیهایی ‏‏[‏‏هستید‏‏]‏‏ که می خواستند ایران را و می خواهند ایران را ببلعند،‏‎ ‎‏شما مورد حسادت آنها هستید. آنها توطئه می کنند که شما را از هم جدا کنند. پاسبانها را‏‎ ‎‏از ژاندارمری، ژاندارمری و پاسبان را از ارتش و ارتش هم بین خودشان از هم‏‎ ‎‏گسیختگی پیدا بکنند. اگر اینطور باشد، خطر برای همه تان هست.‏

‏     من دعا می کنم که همۀ شما ان شاءالله و همۀ ملت ایران و همۀ قوای انتظامی سلامت و‏‎ ‎‏سعید باشند، و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بکنند و ان شاءالله شماها که در‏‎ ‎‏تحصیل هستید، خودتان را مجهّز کنید برای خدمت کردن به کشور خودتان، خدمت‏‎ ‎‏کردن به اسلام که آن هم خدمت به کشور است و ان شاءالله ، با قدرت، ملت ما پیش برود و‏‎ ‎‏از این حرفهایی که در خارج و داخل گفته می شود هراس نداشته باشد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • - سورۀ فتح،آیۀ 29.
  • - بحار الانوار، ج28، ص104 «یک دست هستند در برابر دیگران».