در روز 29 بهمن ماه 57 امام در اقامتگاه خویش در تهران، 21 تن از اعضای «کانون نویسندگان ایران» را به حضور پذیرفت و در جمع آنان سخنان مهمی ایراد نمود. امام، پس از یادآوری این نکته که: «استعمار می‏کوشد با ایجاد تفرقه بین دو جناح روحانی و روشنفکر، وضع کشور را آشفته سازد» تکلیفی را که نویسندگان در استفاده از قلم در راه دفاع از منافع ملت و نشر فرهنگ اسلامی بر عهده دارند، خاطر نشان کرد: «شما نویسندگان الآن تکلیف بسیار بزرگی بر عهده‏ تان هست. پیشتر قلم شما را شکستند؛ الآن قلم شما باز است لکن استفادۀ از قلم در راه آزادی ملت، در راه تعالیم اسلامی...»[1]

در حالی که هنوز بیش از یک هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود و قدرتهای بزرگ، برای شکست آن به هر ترفندی متوسل می ‏شدند و در زمانی که انقلاب، بیش از هر چیز به وحدت و همبستگی و اطاعت از رهبری نیاز داشت، نغمه‏های شوم و تفرقه‏افکنانه برخی از گروهکها به گوش می‏رسید و حرکتها و اقدامات آنان، بیانگر ناهمسویی با انقلاب اسلامی و عدم همراهی با مردم ایران بود، که در اینجا یادآوری برخی از این حرکتها را بی‏مناسبت نمی‏دانیم: کمیتۀ «تعلیمات جبهه ملی ایران» در نامه‏ای خطاب به کریم سنجابی، دبیر جبهۀ ملی و وزیر امور خارجه، دولت موقت، تأکید کرد که: «مجاهدین خلق و چریکهای فدائی باید در دولت وحدت ملی سهم داشته باشند.»

با آنکه میلیونها زن و مرد مسلمان با لبیک گویی به ندای رهبر انقلاب در روزهای اوج انقلاب، با شرکت در تظاهرات و راهپیماییها، با رژیم شاه به مبارزه پرداختند و صدها تن از آنها به فیض شهادت نایل شدند، برخی از سران گروهکهای سیاسی که در روزنامه‏ها نفوذ کرده، و با تنظیم مقالات و گزارشات سعی داشتند چنین وانمود کنند که تمام پیروزیها مرهون حضور و تلاش آنها بوده است، با نادیده گرفتن خون شهیدان مسلمان انقلاب تنها به تجلیل و تکریم چند نفری که صرفاً به خاطر مشی کمونیستی ـ و نه مبارزه راستینِ مستقل و مردمی ـ به حکم دادگاههای شاه، کشته شده بودند می‏پرداختند. چاپ عکس و دفاعیات چند تن از توده‏ایها در دادگاههای گذشته و شرح حال و تفصیل مبارزات تنی چند از ملی‏گرایان آنهم نه در بهمن 57 بلکه در ماجرای ملی شدن صنعت نفت قسمتهای زیادی از صفحات مطبوعات را به خود اختصاص داده بود. «چریکهای فدایی خلق» که از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب، راه خود را از مردم جدا کردند و علی‏رغم فرمان رهبر انقلاب از تحویل سلاحهایی که در روزهای 21 و 22 بهمن 57 از پادگانها برده بودند به کمیته‏های انقلاب خودداری کردند. دو تن از سران سازمان مزبور در مصاحبه خود با وقاحت ـ و بی آنکه بخواهند ـ با اعتراف به عدم نقش این سازمان در انقلاب، گفتند: «ما حتماً انقلاب دیگری در پیش داریم، و آن انقلاب قطعاً به رهبری طبقه کارگر صورت خواهد گرفت.![2] محیط دانشگاه تهران در این روزها محل تجمع و فعالیت دهها گروه و گروهکی شده بود که در دو ماه پایانی عمر رژیم شاه و یک هفته پس از پیروزی انقلاب، مثل قارچ روییده بودند و به جای حفظ «وحدت کلمه» هر یک پرچم علیحده‏ای برافراشته بودند. در چنین حالی بود که امام خمینی در سخنرانی 29 بهمن خود هشدار داد که:

«آنچه که لازم است الآن برای همۀ ما حفظ این وحدت است. در دانشگاه گاهی الآن دیده شده که یک تشنجاتی واقع می‏شود. این یا آگاهانه هست یا از روی ناآگاهی. در هر صورت اگر خدای نخواسته آگاهانه باشد باید بگویم خیانت است، و اگر ناآگاهانه باشد باید بگویم که جهالت است.»[3]

امام خمینی، بارها با خط‏ مشی سیاسی به اصطلاح «گام به گام» مخالفت نموده بود. و اعتقاد داشت که مردم بپا خاسته علیه شاه و دار و دسته‏اش را باید با همان شور انقلابی حفظ کرد و دوران سازندگی و اجرای عدالت اسلام و تشکیل حکومت عدل را نیز با همان صلابت و مبانی‏ای که آغاز شده ادامه داد. وقایع ماههای بعد به خوبی آشکار ساخت که سیاست «گام به گام» دولت موقت در عمل تا چه پایه ناتوان بوده است. محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار و سیاستمدار معروف مصری، در کتاب ایران، داستان ناگفته، ضمن اشاره به مذاکرات آقای مهدی بازرگان با اعضای کمیته حقوق بشر امریکا و تماس بعدی‏اش با «جرج لامبارکیس» عضو سفارت امریکا در تهران و یکی از مأموران اصلی سازمان سیا و ذکر طرح 5 ماده‏ای آقای بازرگان برای «رفع بحران ایران» و ارائه آن به امریکاییها، می‏نویسد: «بازرگان از نتیجۀ مذاکرات خود با امریکاییها راضی بود، ولی برای اجرای طرح خود، می‏بایست موافقت آیت‏اللّه‏ خمینی را هم جلب نماید. به همین جهت، یکی از روحانیون مورد اعتماد آیت‏اللّه‏ خمینی را برای گزارش نتایج مذاکرات خود با امریکاییها و جلب موافقت آیت‏اللّه‏ با اجرای این طرح به پاریس فرستاد. بازرگان همچنین از آیت‏اللّه‏ خمینی خواست که اسامی افراد مورد نظر خود را برای عضویت در شورای سلطنت تعیین نماید، ولی آیت‏اللّه‏ خمینی، کل طرح را رد کرد و گفت که: هرگونه سازشی در شرایطی که انقلاب در آستانۀ پیروزی است، خطاست. بازرگان که از خطر درگیری و کودتای نظامی بیمناک بود، شخصاً راهی پاریس شد تا آیت‏اللّه‏ خمینی را به نوعی سازش و مصالحه راضی کند. خود بازرگان دربارۀ جریان ملاقات و مذاکرات خود با آیت‏اللّه‏ خمینی در پاریس می‏گوید: «من تصویر وحشتناکی از آنچه در نظر مجسم می‏کردم، خطر جنگ داخلی و کشتار بیحد و حساب را برای آیت‏اللّه‏ خمینی تشریح کردم، ولی آیت‏اللّه‏ در پاسخ من گفت: هیجان و جوش و خروش عمومی اکنون به نقطۀ اوج خود رسیده و زمینه گسترش انقلاب فراهم شده است. حالا بهترین شرایط برای پیروزی انقلاب، فراهم است. شما اگر سازش کنید، این آتش خاموش خواهد شد و وقتی که هیجان فرو نشست و مردم به خانه‏های خود رفتند ضمانت اجرایی برای تأمین هدفهای انقلاب وجود نخواهد داشت. بازرگان اضافه می‏کند: «وقتی که من از آیت‏اللّه‏ سؤال کردم: آیا شما به پیروزی مردم بی‏سلاح در برابر ارتشی که تا دندان مسلح است اطمینان دارید؟» آیت‏اللّه‏ با اطمینان خاطر، سری به علامت تصدیق تکان داد و گفت: بهتر است شما به جای این حرفها، صورتی از اسامی کسانی که می‏توانیم برای تصدی امور به آنها اعتماد کنیم، تهیه کنید.

امام در دیدار با اعضای «کانون نویسندگان ایران» با اشاره به دیدار آقای بازرگان با ایشان و یادآوری مذاکرات آن زمان، فرمودند: «ما از الآن باید مستقل باشیم: نه طرف راست نه طرف چپ؛ بلکه همه تحت لوای اسلامْ مستقل. »[4]

در نخستین روزهای انقلاب علاوه بر «وحدت کلمه» که مورد تأکید دایمی امام بود، قاطعیت دولت نیز ضرورت داشت. اما در همان زمان که گروهها و احزاب کمونیستی همسو با جریانات التقاطی و منافق و همچنین زخم‏خوردگان از انقلاب اسلامی حملات خود را علیه مواضع رهبری و روحانیت آغاز کرده بودند، آقای بازرگان در سمت نخست وزیر موقت انقلاب در مصاحبه با خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز ـ چاپ امریکا ـ در مورد فعالیت گروههای چپگرا می‏گفت: «آنها اجازه دارند نقشی را در سیاستهای ایران ایفا کنند و حتی می‏توانند حزب کمونیست تشکیل دهند»! چنین دیدگاهی به اضافۀ فقدان قدرت برای کنترل اوضاع، زمینه را فراهم ساخته بود تا در خیابانهای تهران علناً ستادهای متعدد گروههای مسلح و مخالف نظام تشکیل گردد! اما این امام خمینی است که دعوت می‏کند:

«و من چیزی که از نویسندگان می‏خواهم این است که همان طور که ما طلبه‏ها مکلف هستیم، شما آقایان نویسندگان هم مکلف هستید. الآن از قلمتان استفاده کنید و برای خیر این ملت و برای خیر این جامعه قلمفرسایی کنید».[5]

نیاز به یادآوری دارد که پیش از بیانات امام خمینی، آقای باقر پرهام، دبیر وقت کانون نویسندگان ایران، طی سخنان کوتاهی، ضمن تشریح تاریخچه کانون و انگیزه ایجاد آن، خواست با هرگونه سانسور و اختناق فکری مبارزه شود و در این راه کانون از حمایت امام خمینی برخوردار باشد.

حمایت اهل قلم و صاحب نظران از انقلاب نوپای اسلامی ایران می‏توانست در حوزه‏های فکری و فرهنگی نقش سازنده و تعیین‏کننده‏ای داشته باشد. کانون نویسندگان که محفل و مجمعی از نویسندگان بود که نوعاً ارتباط و آگاهی آنها از مواضع انقلاب و سیر تاریخی مبارزات روحانیون به دلیل آغشتگی پایگاههای فکری آنها به مأخدهای مارکسیستی، کم بود هیچگاه نتوانست چنین رسالت و ایفای نقشی را بعهده داشته باشد و همواره با انتشار آراء ناسازگار با مواضع انقلاب اسلامی و با انتشار مطالب و کتبی که زائیده اوهام و ذهنیت‏های طراحان فرهنگ مارکسیست بود، با دعوت مخاطبین خود سعی در ایجاد جو ناهمگون داشتند و از این رو موجودیت و فعالیت‏های تشکیلاتی آنها منشأ عاملی بود در به انحراف کشاندن توانهای فرهنگی جامعه که در نتیجه، به اقلیت رسید و با تشتت آراء توان فعالیت جهت حفظ موجودیت خویش را نیز از دست داد.

قبل از بیانات امام خمینی یکی از اعضای کانون نویسندگان طی سخنانی گفت:... عده‏ای از اعضای کانون نویسندگان ایران که البته در حدود دویست نفر هستیم، اما به مناسبت وقت و جا فقط بیست نفری از آقایان موفق شدند که خدمتتان شرفیاب شوند امروز برای عرض تبریک پیروزی انقلاب و ورود شما به ایران و ادامه این رهبری اینجا آمده‏اند اگر اجازه بفرمائید برای آشنایی بیشتر آقای دکتر باقر پرهام از دبیران کانون نویسندگان ایران متنی را که تهیه شده است به عنوان معرفی کانون نویسندگان ایران به حضور حضرتعالی اگر اجازه می‏فرمائید قرائت بکنند.

در این دیدار حضار عبارت بودند از آقایان: اسفندیار فرد، باقر پرهام، بزرگ پورجعفر، فریدون تنکابنی، اسماعیل خویی، مصطفی رهنما، غلام حسین ساعدی، محمد علی سپانلو، جلال سرفراز، فریدون فریاد، محمد قاضی، سیاوش کسرایی، جواد مجابی، محمد مختاری، نعمت میرزا زاده (آزرم)، جمال میر صادقی، منوچهر هزارخانی، محسن یلفانی و خانم سیمین دانشور. در آغاز باقر پرهام از سوی حضار متنی را خطاب به امام قرائت کرد.متن پیام کانون نویسندگان که توسط آقای باقر پرهام قرائت شد:

حضرت آیت‏اللّه‏ امام خمینی! برای کانون نویسندگان ایران فرصتی مغتنم است که پیروزی انقلاب ایران را به حضور آن بزرگوار به عنوان رهبر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی ملت ایران تبریک بگوید. حضرت آیت‏اللّه‏ به خوبی آگاهند که در سالهای سیاه دیکتاتوری بر اهل قلم ایران همانند دیگر قشرهای ملت چه گذشته است. اغلب همین نمایندگان که اکنون افتخار حضور دارند ممنوع القلم بوده و به جرم آثار قلمی کمی و بیشی که توانسته‏اند منتشر کنند بارها و در طی سالیان دراز زندانی شده و انواع سختیها و محرومیتها را تحمل کرده‏اند. کانون نویسندگان ایران به منظور مقابله با کنگره فرمایشی نویسندگان و شاعران ایران که رژیم منفور پهلوی در اواخر سال 1346 قصد برگزاری آن را داشت و برای تحریم آن در آغاز سال 1347 تشکیل شد، این کانون که افراد آن دارای عقاید سیاسی و اجتماعی گوناگون‏اند دفاع از آزادی بیان و عقیده و مخالفت با هرگونه سانسور را هدف اساسی خود قرار داده تا بتوانند به تعالی آزادانه عقاید و افکار و رشد و غنای فرهنگ در جامعه ما کمک کنند. تشکیل این کانون از آغاز با مخالفت شدید رژیم جابر پهلوی روبرو شد و فعالیت کانون با دستگیری و حبس برخی از اعضا و گردانندگان آن و با ادامه مخالفت دستگاههای اختناق عملاً طی سالها متوقف ماند. از خرداد سال 1356 که دوران تجدید فعالیت اخیر کانون است ما نویسندگان کوشیدیم تا به سهم خود با انتشار نامه‏ها و بیانیه‏ها و با ایجاد مجامع عمومی و سخنرانیها فریاد اعتراض ملت ایران بر ضد رژیم جنایتکار پهلوی را منعکس کنیم.

البته در این راه با مخالفت دستگاه شاه و اذیت و آزار ایادی اختناق آن روبرو شدیم، چندان که بسیاری از دوستان ما مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند و کانون اجازه فعالیت نیافت. حضرت آیت‏اللّه‏! ما اعتقاد داریم که مبارزات نویسندگان در جهت افشاگری جنایات سانسورچیان و مخالفت با عوامل اختناق فرهنگی و دفاع از آزادی اندیشه و بیان جزئی از مبارزات اصیل ملت و گام کوچکی از جانب اهل قلم در همگامی با انقلاب شکوهمند مردم ایران به زعامت آن حضرت و برای آن که این انقلاب به هدفهای نهایی خود برسد و شرایط انقلابی برای رشد و اعتلای فرهنگی جامعه ما هرچه بیشتر فراهم آید. وظیفه ماست که همگام با ملت آزادی‏خواه ایران  همچنان با هر گونه سانسور و اختناق فکری مبارزه کنیم. رجاء واثق داریم که در این راه از حمایت آن حضرت برخوردار خواهیم بود[6]

در ادامه متن بیانات حضرت امام را در این دیدار می خوانید:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

من از آقایان که اینجا تشریف آورده‏اند و اظهار لطف کردند متشکرم. من از چیزهایی که در این نهضت، ثمراتی که در این نهضت یافتم، یکی روبه‏رو شدن با چهره‏های تازه‏ای [است] که تاکنون ما با آنها روبه‏رو نبودیم. از هم جدا کردند قشرهای ملت را. از هم جدا کردند. روحانیون را از روشنفکران، از طبقات متفکر جدا کردند؛ و آنها را با هم در صف مقابل قرار دادند. و این در اثر کوششهایی بود که استعمار برای اینکه بتواند ذخایر ما را ببرد این کوششها را کردند که قشرهای روشن ملت را، قشرهای کارآمد ملت را، آنهایی که می‏توانند در مقابل آنها و اجانب ایستادگی کنند و می‏توانند آنها را عقب بزنند، برای اینکه اینها مجتمع نشوند و متفرق باشند بلکه با هم در دو جناح مخالف، و گاهی با هم اختلافات شدید و حدید پیدا بکنند، کوششها کردند. و البته به آمال خودشان هم بسیار رسیدند. روحانیون را در نظر شما ـ طبقۀ نویسندۀ متفکر ـ طوری قلمداد کردند که حاضر نبودید از آنها یادی بکنید؛ و شما را در مقابل روحانیون طوری قلمداد کردند که آنها هم  حاضر نبودند از شما ذکری بکنند. این تفرقه باعث شد که آنها به آمال خودشان رسیدند و با آزادی همۀ ذخایر ما را بردند؛ و با آزادی ـ بدون مزاحم ـ مملکت ما را به عقب راندند و عقب مانده نگه داشتند و نیروهای انسانی ما را نگذاشتند شکوفا بشود.

ما در این نهضت اخیر آنچه را که می‏توانم بگویم بهترین ثمرات این نهضت است، این وحدتی [است] که حاصل شد بین قشرهای مختلف. دانشگاهی به روحانیین نزدیک شد، روحانیین به آنها نزدیک شدند، بازاری با همۀ اینها نزدیک شد، دهقان با همۀ اینها نزدیک شد. و شما الآن می‏بینید که در سرتاسر ایران تمام طبقات با هم همفکر و هم عقیده و یکصدا جمهوری اسلامی را می‏خواهند. و رمز موفقیت ما، که قدرتهای بزرگِ دنیا را عقب نشاند و یک قدرت شیطانی مثل قدرت خاندان پهلوی را فرو ریخت، این رمز موفقیت همین وحدت اقشار و وحدت کلمه بود. اگر بنا بود که قشر روحانی تنها می‏خواست به جنگ اینها برود خفه می‏کردند او را؛ نویسنده می‏خواست به جنگ آنها برود آنها را از بین می‏بردند؛ دانشگاهی می‏خواست این کار را بکند نمی‏توانست؛ بازار می‏خواست این کار را تنها بکند نمی‏شد؛ دهقان می‏خواست بکند نمی‏شد. اینکه همه چیز را ما به دست آوردیم، و ان‏شاءاللّه‏ بعد هم به دست می‏آوریم، این برای همین پیوستگی است که بین اقشار ملت حاصل شد. و ما باید این همبستگی را نگه داریم.

آقایان! شما نویسندگان الآن تکلیف بسیار بزرگی بر عهده‏تان هست. پیشتر قلم شما را شکستند؛ الآن قلم شما باز است لکن استفادۀ از قلم در راه آزادی ملت، در راه تعالیم اسلامی بکنید. این ملت که می‏بینید، تمامشان زیر بیرق اسلام است که وحدت پیدا کردند. اگر نبود قضیۀ وحدت اسلامی، ممکن نبود اجتماع اینها. الآن از بچۀ چند ساله تا پیرمرد هشتاد ساله همه با هم در این نهضت شرکت دارند، و همه با هم در این پیروزی شرکت دارند؛ همه با هم همصدا آزادی را طلب می‏کنند و استقلال را ـ و الحمدللّه‏ اینها دست آمده است ـ و جمهوری اسلامی را می‏خواهند؛ و آن هم ان‏شاءاللّه‏ با آرای عمومی به دست می‏آید. آنچه که لازم است الآن برای همۀ ما حفظ این وحدت است. در دانشگاه گاهی الآن دیده شده که یک تشنجاتی واقع می‏شود. این یا آگاهانه هست یا از روی ناآگاهی. در هر صورت اگر خدای نخواسته آگاهانه باشد باید بگویم خیانت است، و اگر ناآگاهانه باشد باید بگویم که جهالت است. امروز روزی نیست که این ملت [که ]این پیروزی را به دست آورده است ما با تشنجات این را به هم بزنیم. امروز روزی نیست که ما با حمله به مراکز عمومی یا به مراکز خصوصی این نهضت را آلوده کنیم. امروز روز وحدت کلمه است. همۀ ما، هر کدام در هر راهی که هستیم، در هر راهی [هر] مسلکی که داریم، همه الآن باید مجتمع بشویم تحت یک لوا. اگر مجتمع نشویم تحت یک لوا همۀ ما را از بین خواهند برد.

پیشتر که به من پیشنهاد می‏کردند، در پاریس بودم بعضی آمدند و پیشنهاد می‏کردند به اینکه خوب است قدم قدم جلو برویم؛ حالا شاه را نگهش داریم و سلطنت بکند و حکومت نکند، بعدش ما مجلس درست کنیم، بعدش چه کنیم و بعدش اینها را از بین ببریم.

من به آن آقا[7] که آدم صحیحی بود ولیکن فکرش اشتباه بود ـ به آن آقا گفتم شما تضمین می‏کنید این معنا را که این نهضتی که الآن حاصل شده بعد از خوابیدن دوباره روشنش کنید؟ گفت نه. گفتم شما تضمین می‏کنید که اگر ما مهلت به شاه دادیم یک قدم به جلو برود، فردا همۀ ما را از بین نبرد؟ گفت نه. گفتم الآن این آتشی که روشن شده است، از این آتش ما باید استفاده کنیم. اگر الآن ما تمام مقاصدمان را حاصل نکنیم، در شکست خواهیم بود بلااشکال. الآن ما باید همان مطلب نهایی‏مان را عرضه بکنیم.

مطلب نهایی ما رفتن رژیم منحوس شاهنشاهی [است] که در طول تاریخ معلوم است جنایات آنها؛ و رفتن جناحهای چپ و راست و آنهایی که می‏خواهند، امپریالیستها یا چپیها که می‏خواهند ما را اسیر کنند. ما از الآن باید مستقل باشیم: نه طرف راست نه طرف چپ؛ بلکه همه تحت لوای اسلامْ مستقل. اگر بخواهید مملکتتان مستقل بشود، اگر بخواهید آزادی برای شما پیدا بشود، افکار متشتت را الآن کنار بگذارید و با هم، هم صدا با هم، این بار را به منزل برسانید.

شما می‏دانید که الآن مملکت ما یک مملکت آشفته است. الآن همۀ چیزهای ما فرو ریخته است: اقتصاد ما عقب مانده است، یعنی کردند این کار را با ما؛ کشاورزی ما را عقب راندند به طوری که ما الآن همه چیزمان محتاج به خارج است؛ صنعت ما را نگذاشتند شکوفایی پیدا کند، صنعتهای کوچک را هم از بین بردند؛ و  ارتش ما را آنطور کردند که می‏دانید. همه چیز ما را از بین بردند. نیروی انسانی ما را از بین بردند.

اینها در این طول تاریخ و در این زحماتی که کشیدند همچو کردند که ما نتوانیم خودمان فکر بکنیم. فکر استقلال در ذهن ما کم می‏آمد. قشرهای مردم توجه به این معانی نداشتند که ما باید مستقل باشیم؛ فکر این را نمی‏کردند که بشود یک همچو سلطنتی را به زمین زد؛ فکر این را نمی‏کردند که امریکا با آن همه تجهیزات، شوروی با آن همه تجهیزات نتوانند دخالت بکنند در امور داخلی ایران. اینها می‏خواستند بکنند.
البته پیغامها دادند، تشرها زدند، حرفها زدند، که ما را عقب بنشانند لکن ما عقب ننشستیم، و دیدیم که ما تکلیفمان این است که جلو برویم. و من هر کس که آمد از اینهایی که همچو یواش یواش می‏خواستند راه بروند و میانه‏روی کنند، به آنها گفتم که ما تکلیف خدایی [داریم]، تکلیف من نیست که [مسامحه] بکنم؛ با من نیست که یک قدری آسان راه بروم. من یک تکلیف الهی دارم و مطابق تکلیف الهی عمل می‏کنم. کشته بشوم، عمل کردم به تکلیف الهی؛ پیش ببرم، عمل کردم به تکلیف الهی‏ام.

شما تکلیف الهی دارید. متکی به خدا باشید. متکی به امام زمان ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ باشید. و شما پیش می‏برید ان‏شاءاللّه‏ اگر این وحدت کلمه حفظ بشود، که رمز پیروزی ماست. ما پیشرفت کردیم و به آخر می‏رسانیم. دیگر اجازه نخواهیم داد که ثروتهای ما را ببرند و فقرای ما اینطور در کوچه‏ها بخوابند بی‏نان و بی‏آب. و اگر این وحدت کلمه خدای نخواسته از بین برود، دوباره بدانید که آنها هوشمندند: آن روزی که ما وحدت کلمه را از دست دادیم، آنها حمله خواهند کرد و باز یک قلدری را مثل رضاخان یا به اسم او یا دیگری می‏آورند. به هر رژیمی که باشد می‏آورند سرِ کار. باز همان معانی است و همان آش و همان کاسه است، و همان عقب‏ماندگی است و همان ذلت است و همان چیزهاست.

امروز باید وحدت کلمه حفظ بشود. می‏بینید وحدت کلمه الآن هست، در همۀ اقشار الآن هست. اشخاصی که بخواهند این وحدت را به هم بزنند و بخواهند تضعیف کنند، آنهایی را که این وحدت را ایجاد کردند، بخواهند آنها را تضعیف کنند، اینها باید تجدیدنظر در فکر خودشان بکنند؛ توجه بکنند. ما خیرخواه شما هستیم. ما خیرخواه این ملت هستیم. اسلام خیرخواه شماست. اسلام دنیا و آخرت شما را سعادتمند می‏کند.

با اسلام آشتی بکنند آنهایی که آشتی ندارند. بیایند زیر لوای اسلام. بیایند تعلیمات اسلامی ... همین اجانب نگذاشتند تعالیم اسلام معلوم بشود. یک قشری که به آنها مربوط نیست رها کردند. آن قشرهایی که به آنها مربوط بود، آن تعالیمی که به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود، آنها را نگذاشتند ما مطالعه بکنیم، نگذاشتند ما انتشار بدهیم. شما بدانید که اسلام همه چیز دارد. یعنی از قبل از اینکه ازدواج واقع بشود بین مرد و زن، تا آن وقتی که توی قبر می‏رود آثار دارد، احکام دارد، دستور دارد. همهْ دستورهای مترقی. همهْ دستورهایی که برای سعادت انسان، چه در این دنیا چه در آن دنیا، مفید است و من چیزی که از نویسندگان می‏خواهم این است که همان طور که ما طلبه‏ها مکلف هستیم، شما آقایان نویسندگان هم مکلف هستید. الآن از  قلمتان استفاده کنید و برای خیر این ملت و برای خیر این جامعه قلمفرسایی کنید. خداوند به همۀ شما سلامت و عزت بدهد.[8]

پیوست ها:

[1]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 188 . [2]. روزنامه کیهان، مورخ57/11/30 [3]. همان، ص 189 . [4]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 190 - 189 [5]. همان، ج 6، ص 191 . [6] به نقل از روزنامه اطلاعات 30 بهمن 57 ص، 3 [7]. آقای مهندس مهدی بازرگان. [8] صحیفه امام؛ ج 6، ص 191 - 187 . 

منبع: کوثر، ج3، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1385، صص 439-456

. انتهای پیام /*