پرتال امام خمینی(س):یادداشت۸۹۰/ محمد رجائی نژاد
مقدمه
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نظام شاهنشاهی فروپاشید و با خواست و رأی ملت، نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن شد. برای برقراری و استواری و نهادینه شدن نظام تازه تأسیس، سازمانها و نهادهای انقلابی گوناگونی پیاپی پا گرفت. بر اساس نیازهای زمانه بنیادها و موسسهها و نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به مرور تشکیل شدند که برخی با دگرگونی و نوسازی تا کنون ادامه دارند. ازجملة آنها شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
در ماههای نخستین انقلاب، گروهها و گروهکهای مختلف که بیشترشان نیز مجهز به سلاح گرم بودند؛ دانشگاهها، حتی برخی مدرسهها را پهنة تاخت و تاز خود ساخته و روند تحصیل و تدریس را آشفته و نابسامان کرده بودند. دانشآموزان و دانشجویان را رو در روی هم قرار داده و گاه از این راه اختلافها و کشمکشها را به درون خانهها نیز کشانده بودند. در کنار این مسائل، نوپائی نظام و آغاز جنگ تحمیلی نیز دست به دست هم دادند و ضرورت تغییر اساسی در برنامهها و شیوههای تعلیم و تربیت و اهداف آن را ایجاب نمود. تلاش بسیاری شد تا با کمترین زیان و هزینه و بدون تعطیلی کارها سامان یابد؛ اما نشد. گروههای نفوذی و رقیبِ در مراکز دانش حاضر به سازش و خروج از آنجا نشدند. بهناچار مدتی همة دانشگاههای کشور تعطیل گردید. سپس به فرمان امام خمینی ستاد انقلاب فرهنگی برای ساماندهی امور فرهنگی مدارس و دانشگاهها تشکیل شد. پس از نزدیک به سه سال تعطیلی، با بازگشایی دانشگاهها، فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی هم ادامه یافت. با گسترش روزافزون کمی و کیفی دانشگاهها، ستاد انقلاب فرهنگی نیز نیاز به گسترش و پیشرفت داشت. به این دلیل، نوزدهم آذر ۱۳۶۳، امام، رؤسای سه قوه و شمار دیگری از اندیشمندان فرهنگی کشور را به اعضای آن افزودند. بدین شکل ستاد انقلاب فرهنگی با ترکیب جدید، با عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت خود را از نو آغاز نمود.
حال با گذشت چندین دهه از تشکیل آن، ضمن بازشناسی این نهاد انقلابی در صدد پاسخگویی به این پرسشیم که چه نیازهایی موجب تشکیل این نهاد انقلابی گردید؟
زمینهها و نیازهای پیدایش
نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی که با فرمان امام خمینی برای تحول اساسی و تقویت ابعاد اسلامی دانشگاهها و مراکز آموزشی پایهگذاری شده است؛ بهدرستیکه با توجه به بسترها، بایدها و نبایدها و هدفهای خاص زمانه تشکیل گردید. برای آشنایی بیشتر و بهتر و ضرورت ادامة فعالیت آن تا کنون، نیاز است نخست آن زمینهها، بایستهها و نبایستههای زمانه شناخته شوند.
فرهنگ چیست؟ فرهنگ آمیزهای از اندیشه، دین، علم، دانش، هنر، آداب و رسوم و شیوه زندگی است که طی تجربه تاریخی ملتها شکل میگیرد و درخور جابجایی به نسلهای بعدی است (دهخدا، ۱۰/۱۵۱۰۹؛ انوری، ۶/۵۳۴۶). اساسیترین و بهترین بستر و وسیله برای انتقال فرهنگ نیز جویندگان دانش و مراکز علمی و دانشگاهها هستند. اگر این بستر بیراهه رفته و نامناسب گردد، فرهنگ یک ملت نیز ناقص و نامناسب انتقال مییابد.
به باور امام خمینی در دوران پنجاه سالة حکومت پهلویها، هم فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی به کنار رفته و گوشهنشین شده و فرهنگ بیگانه جای آن را گرفته بود (صحیفه امام، ج ۷، ص ۲۴۹؛ ج ۹، ص ۳۴۲ و ج ۱۴، ص ۴۹۸)، و هم دارندگان و حاملان فرهنگ گوشهگیر و جدا از هم بودند (همان، ج ۱۲، ص ۳۳۰). از دیدگاه ایشان در دوران پهلوی فرهنگ بیگانه از دورة دبستان تا دانشگاه و دیگر مراکز علمی و تصمیمگیری تأثیر میگذاشت (همان، ج ۱۵، ص ۲۴۳). چه فرهنگ لیبرال غربی و چه آموزههای فرهنگ چپ و وابسته به بلوک شرق در دانشگاهها نفوذ کرده بودند. از طرفی، سرنوشت کشور نیز به دست دانشآموختگان همین دانشگاهها بود. کارگزاران و مدیران کشور بیشتر از دانشگاهیان بودند. در نتیجه کمکم فرهنگ بیگانه چیره شده و فرهنگ اسلامی و ملی از بین میرفت (همان، ج ۸، ص ۹۴ـ ۹۵؛ ج ۱۳، ص ۱۷۹ـ ۱۸۰ و ج ۱۴، ص ۱۷۰).
حفظ و گسترش فرهنگ اصیل اسلامی و ملی ایران از دغدغههای همیشگی امام خمینی بود و بر همین اساس از دهة چهل رهبری اعتراضها و انقلاب مردمی را برعهده گرفت و سال ۱۳۵۷ به پیروزی رساند. اما ببینیم کدام زمینهها و عوامل تاریخی انگیزه و اندیشة تشکیل نهادی برای مبارزه با فرهنگ بیگانه و حاکم پیشین، و جایگزینی و توانبخشی فرهنگ اصیل دینی و ملی را ایجاد کرد؟
ریشة انقلاب فرهنگی و تشکیل نهادی برای این کار به درون خود دانشگاهها و مراکز علمی برمیگردد. به دهههای ۲۰ و ۳۰ در کشور که انجمنهای اسلامی دانشجویان در برخی دانشگاهها و دانشکدهها تشکیل گردید. این انجمنهای اسلامی پیشتر و بیشتر برای مقابله و مبارزه با تبلیغات و فعالیت ضد دینی تودهایها و بهائیان بود. کمکم این انجمنهای اسلامی در دهههای چهل و پنجاه به هم پیوند و با اندیشههای امام خمینی گره خوردند و یکی از بازوهای توانمند مبارزات پیش از انقلاب شدند. با پیروزی انقلاب و استواری نظام جمهوری اسلامی، در دانشگاهها هنوز چیرگی با فرهنگ بیگانه و استعماری بود. در حالیکه امام خمینی از همان روزهای نخست بازگشایی مدارس و مراکز دانشگاهی در بهمن ۱۳۵۷، سفارش کرد پیروزی واقعی در گرو علم و تقوا و شعور انقلابی و اتحاد بدون گرایش به چپ و راست است و باید درسهای مدارس و دانشگاهها از مطالبی که به سود استعمار و استبداد است، تصفیه شود و درسهای اسلامی و انقلابی که به بیداری و استقلال و آزادی جوانان کمک میکند، جایگزین آن گردد (همان، ج ۶، ص ۱۹۳ـ ۱۹۴).
شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی و نه غربی» ازجمله شعارهای پایهای و اهداف اصلی انقلاب بوده است که استقلال فرهنگی را هم دربرمیگیرد. با گذشت چند ماه از پیروزی انقلاب و پدیدار شدن اندیشهها و جنبشهای ناهمگون در دانشگاهها، دانشجویان انقلابی احساس کردند این مراکز علمی همافق با برخی دستگاههای رسمی کشور از اندیشههای امام خمینی و اهداف انقلاب فاصله دارند و گاه در پیوند با سفارتخانههای خارجیاند. با توجه به حال و هوای حاکم آن زمان، نیاز به اقدام دیدند. برای همین نخستین گام تسخیر سفارتخانة آمریکا بود. سپس با پیگیریهای همهجانبه یک سال پس از پیروزی انقلاب (اسفند ۱۳۵۸) بخشنامهای مبنی بر پاکسازی دانشگاه از عناصر وابسته به رژیم پهلوی به تصویب مدیریت دانشگاهها رسید و شورایی به نام «شورای انقلابی تزکیه دانشگاه» تأسیس شد (پایگاه جامع تاریخ معاصر، ص ۱۸۸ـ ۱۹۱)؛ ولی بخشنامه قدرت اجرائی نداشت و بیفایده بود. درحالیکه روزبهروز گروههای سیاسی مختلف دانشگاهها، حتی مدارس را عرصه تاختوتاز قرار داده و روند تدریس و تحصیل را آشفته کرده بودند. تاآنجاکه برخی استادان به جای درسهای رسمی، جزوههای انحرافی همانند مارکسیسم درس میدادند و دانشجویان هم پیوسته در پی گردهمایی و تظاهرات بودند (هاشمی رفسنجانی، خطبهها، ۲/۴۹۹). گاهی هم درگیریهای درون و بیرون دانشگاهها به هم گره خورده و غائله بهپا میشد. از طرفی با جذب نیروهای وفادار به انقلاب در ارگانهای انقلابی، دانشگاهها به دست مخالفان و افکار ناهمگون با اکثریت مردم افتاده بود و حضور نیروهای مذهبی در دانشگاهها کمرنگ پیش میرفت (شرفزاده، ص ۲۲۳).
برخی گروهها و گروهکهای مخالف با اندیشة امام خمینی و اکثریت مردم از همان دانشگاهها دست به تحریک اقلیتهای قومی و مذهبی و زبانی میزدند و جامعه را شعلهور میکردند. همانند چریکهای فدایی خلق که از سنگر دانشگاه غائله ترکمنصحرا، خلق عرب و خلق کرد و... را بهوجود آوردند. حتی این گروهها اقدام به تهیه و ذخیرهسازی سلاحهای سبک و سنگین کرده بودند و عملاً کلاسهای دانشگاه تعطیل و بیشتر کلاسها درگیر بحثهای سیاسی بودند. تااینکه امام خمینی در خرداد ۱۳۵۸ اغتشاشگران در دانشگاه را که با افکار کمونیستی و با شعار دفاع از کارگر، کارگران را به تعطیلی کارخانهها و قومیتها را به تجزیهطلبی فرا میخواندند، «عمّال آمریکا» خواند و به آنان هشدار داد (صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۳۶ـ ۱۳۸).
در این فضای تنشزا هر نهاد و شخصی به دلخواه و خوانش و کاوش نشده طرحی پیشنهاد میکرد. ازجمله: وزارت علوم طرح استقلال وزارت علوم از دولت و ورود نکردن نیروهای نظامی و انتظامی به داخل دانشگاه را داد. سیدابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت نیز طرحی به نام «شورای عالی فرهنگ» به ریاست خود و همفکرانش ارائه نمود. حزب جمهوری اسلامی هم طرحی به مسئولان ارائه داد تا از سیطره لیبرالها بر دانشگاه جلوگیری کند. تااینکه امامخمینی در پیام نوروزی سال ۱۳۵۹، نیز از انقلابی اساسی در دانشگاههای کشور با هدف تحول در مراکز آموزشی و زدودن بدآموزیهای رژیم پهلوی و طرد استادان وابسته به شرق و غرب و روشنفکران غیرمتعهد و منحرف سخن گفت و برای جبران عقبماندگیهای فرهنگی، بر مطالعه و عمل به مبانی اسلامی در دانشگاه تأکید کرد (همان، ج ۱۲، ص ۲۰۷ـ ۲۰۸).
دانشجویان و کارکنان پیرو خط امام دانشگاه، بهویژه انجمنهای اسلامی، خود را مخاطب پیام نوروزی امامخمینی دانستند و در حمایت از پیام نوروزی ایشان خواستار تعطیلی موقت مراکز آموزشی شدند. وزارت کشور در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹، طی بخشنامهای کلیه فعالیتهای گروههای سیاسی در مراکز عالی را ممنوع کرد که هیاهوی پردامنهای در پی داشت... مردم تبریز از این خواستهها حمایت کردند و کلاسهای دانشگاه تعطیل شد. سنگینترین درگیریها در دانشگاه تربیتمعلم تهران رخ داد. این درگیریها به کشتهشدن فردی به نام پرویز ستاری انجامید.
اول اردیبهشت ۱۳۵۹ هزاران نفر از مردم به دعوت انجمنهای اسلامی دانشگاه به طرف اقامتگاه امامخمینی در دربند راهپیمایی کردند. شعارها و پارچهنوشتههای جمعیت دعوت به تحول فرهنگی بود. امامخمینی در این دیدار از ضرورت انقلاب فرهنگی و اسلامیشدن دانشگاه سخن گفت و ضمن انتقاد از وضع دانشگاهها، تربیت اسلامی و پرورش جوانان متعهد و دلسوز و مفید و ساختن دانشگاهی مستقل و غیروابسته به شرق و غرب را دو هدف اساسی در اسلامیکردن دانشگاهها خواند (همان، ج ۱۲، ص ۲۴۸ـ ۲۵۲).
در ادامه دانشجویان مسلمان ساختمان مرکزی دانشگاه تهران را در اختیار گرفتند و اعلام کردند در اجرای پیامهای پاییزی و نوروزی امامخمینی گام بر میدارند و هدفشان پاکسازی دانشگاه از ساختار امپریالیستی و ایجاد ساختار اداری و آموزشی مستقل به جای آن است و این حرکت با حمایت مردم انقلابی روبهرو شد. شورای انقلاب در همان روز طی اطلاعیهای اعلام کرد کلیه ستادها و دفترهای گروهها در دانشکدهها و مؤسسات آموزش عالی، ظرف سهروز برچیده شود و از مدیران مراکز خواست امتحانات مراکز عالی تا ۱۴ خرداد ۱۳۵۹ پایان یابد و پس از آن دانشگاهها تعطیل و هر گونه استخدام در دانشگاه متوقف شود.
امامخمینی پس از تعطیلی دانشگاهها در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹، برای ساماندادن به حرکت انقلابی دانشجویان، ضرورت انقلاب فرهنگی را امری اسلامی و ملی شمرد و درباره نگرانی مردم و دانشجویان متعهد از فعالیت اخلالگران سخن گفت و تأخیر در ساماندادن به دانشگاها را فاجعه خواند و دستور داد برای ساماندادن به دانشگاهها ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل دهند. در این فرمان، محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری مأمور شدند با تشکیل ستاد و دعوت از صاحبنظران، استادان و دانشجویان مسلمان و متعهد، به امور دانشگاهها سامان دهند (همان، ج ۱۲، ص ۴۳۱ـ ۴۳۲). عبدالکریم سروش نیز به عنوان سخنگوی ستاد انتخاب شد (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸/۳/۱۳۵۹، ص ۱۰).
امامخمینی در ۱۶ تیر ۱۳۵۹ در جمع اعضای ستاد بر ضرورت سالمسازی دانشگاهها و تحقیق درباره سابقه معلمان و استادان سخن گفت و در ۲۹ اسفند ۱۳۵۹ به مناسبت سال نو، از ستاد انقلاب فرهنگی خواست با کوشش و افزایش گروههای متعهد و متخصص کار را به نتیجه رسانند و همه توان خود را برای بازشدن دانشگاهها به کار گیرند (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۲۱۹). ایشان همچنین در ۲۳ خرداد ۱۳۶۰ در دیدار اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، با اشاره به انگیزه مخالفت با انقلاب فرهنگی بر ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه تأکید کرد (همان، ص ۴۳۰ـ ۴۳۳) و در ۴ شهریور۱۳۶۰ رسماً به ستاد رسمیت داد و به آنان سفارش کرد خدا را حاضر و ناظر ببینند و در گزینش استاد محکم باشند (همان، ج ۱۶، ص ۴۴۰).
ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی در ۲۷ آذر ۱۳۶۱ طی پیام مشترکی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، بازگشایی دانشگاهها را رسماً اعلام کردند. در ۸ شهریور ۱۳۶۲ رئیسجمهور، سیدعلی خامنهای، از امامخمینی درخواست کرد ستاد انقلاب فرهنگی تکمیل شود و پیشنهاد کرد نخستوزیر (میرحسین موسوی)، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، وزیر ارشاد اسلامی، علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش، مصطفی معین و دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی به جمع ستاد انقلاب فرهنگی افزوده شود که امامخمینی با تشکر از خدمات گذشته ستاد با آن موافقت کرد (همان، ج ۱۸، ص ۸۴).
ستاد انقلاب فرهنگی فعالیتهای ماندگاری به انجام رساند؛ اما تحول در جامعه و فرهنگ عمومی و اسلامیشدن دانشگاهها از اهداف انقلاب فرهنگی بودکه ستاد انقلاب فرهنگی نتوانست به آن دست یابد. عوامل متعددی، ازجمله نبود تجربه، کمبود نیروی انسانی کارآمد، روشننبودن هدف و نبود خطوط کلی برای ایجاد دانشگاه اسلامی و شرایط دشوار داخلی و خارجی و مشغولکردن بخش بزرگی از ظرفیتهای نظام، اختلاف و تداخل وظایف نهادهای اجرایی، چون جهاد دانشگاهی و وزارت علوم و نبود طرحی منظم جهت سامان فعالیتها در این امر دخیل بودند.
با گذشت چهار سال از فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی و ضرورت توسعه انقلاب فرهنگی در همه شئون فرهنگی و آموزشی کشور، رئیسجمهور وقت، سیدعلی خامنهای، برای بار دوم به امامخمینی پیشنهاد کرد ستاد انقلاب فرهنگی ترمیم و تکمیل شود. امامخمینی در ۸/۶/۱۳۶۲، در پاسخ به نامه وی از ستاد انقلاب فرهنگی به «پایگاه اسلامی ملی» که سرنوشت کشور بدان بسته بوده تعبیر کرد و در حکم ۱۹/۹/۱۳۶۳ ضمن قدردانی از کوششهای ستاد، آن را رسماً به «شورای عالی انقلاب فرهنگی» تبدیل کرد. در این حکم هدف از تشکیل شورا خروج از فرهنگ غربی و نفوذ و جایگزینشدن فرهنگ آموزنده اسلامی _ ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینهها قید شده بود (همان، ج ۱۹، ص ۱۱۰ـ ۱۱۱).
امامخمینی افزون بر اعضای سابق ستاد انقلاب فرهنگی، رؤسای قوای سهگانه (سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی)، محمدرضا مهدویکنی، سیدکاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش، سیدرضا داوری استاد دانشگاه، نصرالله پورجوادی استاد دانشگاه و سیدمحمدرضا هاشمی را به عضویت در این شورا منصوب کرد (همان، ص ۱۱۱). شورا در دومین و سومین جلسه خود (۴ و ۱۱/۱۰/۱۳۶۳) برای اداره جلسات و تنظیم برنامههای خود آئیننامهای تدوین کرد. براساس ماده ۵ آن، شورای عالی دارای رئیس، نایبرئیس، دو منشی و یک دبیر است که از میان اعضا انتخاب میشوند. ماده ۷ اعتبار هر مصوبه را منوط به رأی اکثریت حاضر در جلسه و حضور یکی از اعضای سه قوه میداند. بر اساس ماده ۱۱ شورا دارای دبیرخانهای خواهد بود که زیر نظر رئیس دایم شورا فعالیت میکند.
پس از رحلت امامخمینی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به فعالیت خود ادامه داد. در سال ۱۳۷۵ شورا برای بار سوم ترمیم شد و رهبری انقلاب در حکمی، ضمن تأکید بر لزوم تقویت آن، اعضای حقیقی و حقوقی آن را تعیین کرد و مهندسی فرهنگی کشور را از مسئولیتهای آن قرار داد.
اهداف و قلمرو
بهدرستیکه در قانون اساسی هیچ اشارهای به نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی نشده است؛ اما در واقع بهعنوان مرجع عالی سیاستگذاری، تعیین خط مشی، تصمیمگیری و هماهنگی و هدایت امور فرهنگی، آموزشی وپژوهشی کشور نقشآفرینی میکند و تصمیمات و مصوبات آن در حکم قانون و بایسته و شایستة اجراست. همچنین برای خود اهداف مشخصی را تصویب و اعلام کرده است. ازجمله:
اهداف:
۱. گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تقویت انقلاب فرهنگی و اعتلای فرهنگ عمومی؛
۲. تزکیه محیطهای علمی و فرهنگی از افکار مادی و نفی مظاهر وآثار غربزدگی از فضای فرهنگی جامعه؛
۳. تحول دانشگاهها و مدارس و مراکز فرهنگی و هنری بر اساس فرهنگ صحیح اسلامی و گسترش و تقویت هرچه بیشتر آنها برای تربیت متخصصان متعهد و اسلامشناسان متخصص و مغزهای متفکر و وطنخواه و نیروهای فعال و ماهر و استادان و مربیان و معلمان معتقد به اسلام و استقلال کشور؛
۴. تعمیم سواد و تقویت و بسط روح تفکر و علمآموزی و تحقق و استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری برای نیل به استقلال علمی وفرهنگی؛
۵. حفظ و احیاء و معرفی آثار و مآثر اسلامی و ملی؛
۶. نشر افکار و آثار فرهنگی و انقلاب اسلامی و ایجاد و تحکیم روابط فرهنگی با کشورهای دیگر به ویژه با ملل اسلامی.
برای رسیدن به این اهداف، وظایفی را در ۲۸ بند برای خود تعریف کردهاند که چکیدة آن را میتوان در سه حوزه سیاستگذاری، تدوین ضوابط و نظارت تقسیمبندی کرد.
تهیه و تدوین سیاستها و طرحهای راهبردی کشور در زمینههای مختلف فرهنگی از جمله در حوزههای زنان، تبلیغات، اطلاعرسانی، چاپ و نشر، بیسوادی، دانشگاهها، برقراری روابط علمی و پژوهشی و فرهنگی با سایر کشورها، همکاری حوزه و دانشگاه، فعالیتهای دینی و معنوی، تهاجم فرهنگی و سایر حوزههای فرهنگی مربوط از جمله وظایف سیاستگذاری این شورا محسوب میشود. تصویب ضوابط کلی گزینش مدیران، استادان، معلمان، و دانشجویان، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و فرهنگی و مدارس کشور و تعیین مرجع برایگزینش آنان ازجمله وظایف این شوراست. بررسی و تحلیل شرایط فرهنگی ایران و جهان، بررسی الگوهای توسعه و پیامدهای فرهنگی آن، بررسی وضع فرهنگ و آموزش کشور و نیز نظارت بر اجرای مصوبات شورا از جمله وظایف نظارتی شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهههای اخیر به مباحثی وارد شده و تصمیمات و مصوباتی داشته است که شبهه ورود به صلاحیت دیگر قوای سهگانة کشور پیش آمده است. از مصادیق آن میتوان اشاره کرد به: در حوزه ورود به صلاحیتهای قوه مقننه از مواردی همچون قانونگذاری، سیاستگذاری، تعیین حدود آزادی مطبوعات و نشریات، تصویب معاهدات بینالمللی و تفسیر اصول قانون اساسی سخن گفت. از میان نقض صلاحیتهای مربوط به قوه مجریه، ورود به سازوکارهای تنظیم بودجه و صلاحیتهای وزارتخانهای این قوه درخور تأمل بیشتری است. سرانجام، در خصوص نقض استقلال قوه قضاییه نیز میتوان به مواردی اشاره کرد که علاوه بر نقض حق دسترسی به دادگاه، صلاحیت دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور مورد خدشه قرارگرفته و شورا در مورد تشکیلات قضایی، لوایح قضایی و امور زندانها ضوابطی را وضع کرده است. برجستهترین پیامدهای نقض این صلاحیتها عبارتاند از: صرف منابع مالی، موازی کاری، افزایش بوروکراسی، توسیع اقتدارات حکومت، جلوگیری از مشارکت شهروندان در تصمیمگیریها، نفی نظریه حکومت بهنمایندگی و نقض سایر اصول حقوقی.
.
انتهای پیام /*