پرتال امام خمینی(س)/ گفتگوی ۱۳۳: دکتر عباس بشیری
یکی از مهمترین موضوعاتی که همزمان با تحولات روزها و ماههای انقلاب، خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، مطرح شد، موضوع ِشکل، محتوا و حتی نام نظام حکمرانی بود که بعد از سقوط حکومت شاهنشاهی، در ایران باید مستقر میشد. نام نظام جدید، ابتدا توسط مردم و در شعارهای آنان متبلور شد و سپس در میان مبارزان انقلابی با اندیشهها و نگرشهای مختلف سیاسی، مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. این در حالی بود که پیشینة تاریخی مبارزات علیه نظام پهلوی نشان میداد که به دلایل مختلف، تا آن زمان، ایده و نظریة حکمرانی مشخصی بهصورت مکتوب یا شفاهی، در میان مبارزان مطرح نبود. همین امر باعث گردید که بعدها و وقتی نظام جمهوری اسلامی در چارچوب نظریه ولایتفقیه شکل گرفت و مستقر شد، شکل و محتوای این نظام و اهداف و ویژگیهای آن و حتی نحوه تأیید و تثبیت آن، از آغاز مورد اختلاف باشد و کشوقوسهای فراوانی را در عرصه سیاسی ایران بعد از انقلاب، موجب گردد.
شاید به همین خاطر بود که برخی از متفکران و بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مبارز، در آن زمان و در دورههای بعد، اقدام به تبیین و تشریح چارچوبهای نظری و اجرایی نظام جدید کردند و هرکدام از زاویه نگاه خود محتوای این نظام و ساختارهای آن را به بحث و گفتگو گذاشتند.
در این جمع، یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی و مبارزی که در این زمینه، با سخنرانیها و مصاحبههای خود به نحوی مؤثر و مفید روشنگری میکرد، حضرت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۱۳ ـ ۱۳۹۵) بود. وی از آغاز نهضت امام خمینی، همراه ایشان و بهطور مستمر در صحنة مبارزه بود و بعدها هم با عضویت در شورای انقلاب، به همراه سایر دوستان و همفکرانشان، در تحولاتی که منجر به پیروزی انقلاب شد و در تصمیماتی که شکلگیری و تأیید و استقرار نظام جمهوری اسلامی را به همراه داشت و نیز در مراحل تثبیت و ایجاد ساختارهای جدید برای این نظام، نقشی مهم و تأثیرگذاری ایفا نمود و همواره از مدافعین نظریة ولایتفقیه و نظام جمهوری اسلامی بود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی، به خاطر اینکه از آغاز انقلاب در عرصههای تقنینی، دفاعی و اجرایی نظام جمهوری اسلامی، مسئولیتهای مهمی را بر عهده داشت، در تمامی دورانی که بحثهای گوناگونی در مورد پیشینة انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مطرح میشد، مسئولانه و آگاهانه به تبیین و تشریح تاریخچه این نظام و چگونگی شکلگیری و استقرار و تثبیت آن، پرداختند و در این زمینه گفتنیهای فراوانی در خطبههای نماز جمعه و در سخنرانیها و مصاحبههای مختلف از خود برجای گذاشتهاند. گفتنیهایی که فرازهایی از آنها، در مجموعه حاضر با عنوان "جمهوری اسلامی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی"، اینک پیش روی شماست.
این مجموعه در حقیقت گفتگویی بازنویسی شده از مجموعه مصاحبههایی است که آقای هاشمی رفسنجانی در طی حدود سه دهه گذشته، با رسانههای دیداری و شنیداری مختلف داشتهاند. روش کار در تنظیم این گفتوگو، اینگونه بوده است که ابتدا مجموعه مصاحبههای موجود ایشان، بررسی و بر اساس کلیدواژههای مرتبط و با هدف پاسخگویی به سؤالات و شبهات مطرح شده، فیشبرداری شدند و سپس در چارچوب طرحی پژوهشی و هدفمند پیرامون نظام جمهوری اسلامی و چگونگی شکلگیری، ماهیت و محتوای آن، گفتگوی جدیدی بازنویسی و تنظیم نهایی شده است و در انجام این کار سعی شده است که امانتداری در طرح سؤالات و جوابها، کاملاً موردتوجه باشد و اصول و قواعد لازم در خلاصهنویسی و ویراستاری سؤالات و جوابها، رعایت شود.
لازم به یادآوری است که انتخاب شکل گفتوگو برای ارائه نظرات و دیدگاههای آیتالله هاشمی رفسنجانی در مورد تاریخچه نظام جمهوری اسلامی و چگونگی شکلگیری، استقرار و تثبیت آن، با این هدف صورت گرفته است که بتوان مجموعهای متقن، از گفتههای ایشان را که در پاسخ به افراد مختلف و در زمانهای گوناگون، گاهی صرفاً با اشارتی کوتاه و گاهی با شرح و بسط بسیار، بیان شده است، در ترکیبی جدید و بهصورت کاربردی، بازنویسی و تنظیم نهایی کرده و در اختیار پژوهشگران و محققین قرار داد.
امید است این مجموعه که بر اساس اسناد و مدارک دفتر نشر معارف انقلاب، بهعنوان متولی چاپ و نشر آثار حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی، گردآوری، تنظیم و بازنویسی نهایی شده است، برای خوانندگان آن خصوصاً برای محققان و تاریخپژوهان و نسل جوانی که سابقه و شناختی از دههای گذشته انقلاب اسلامی و تحولات کشور ندارند، مفید و مؤثر باشد.
در اندیشه نظام حکمرانی در آینده
* ذهنیت و تصویری که شخصیتهایی مانند شما که با رژیم پهلوی مبارزه میکردید، از حکومت آینده چی بود؟ آیا در مراحل اولیه مبارزه و یا بعد از آن، رویهای از کشورداری بهعنوان ایدة خاصی از حکومت اسلامی در نظر امام و جمع شما بود؟
ـ ایدهای برای نظام آینده
**ما در دوران اولیه مبارزه اصلاً بحثی درباره تشکیل حکومت نداشتیم حتی این بحث در محافل خصوصی ما هم مطرح نبود. البته اگر فرض کنیم در ذهن امام بود ایشان چیزی، مطرح نکردند. یعنی ما که در درسها، بحثها و مبارزات سیاسی با امام بودیم، دربارة اهمیت حکومت اسلامی و ملی بحث زیاد داشتیم اما اینکه برنامه تشکیل حکومت باشد، نبود. میتوانید به بیانیههای آن زمان مراجعه کنید و این را ببینید. فقط مبارزه با شاه و رژیم پهلوی مطرح بود. وقتیکه امام تبعید شدند و به نجف رفتند، بحث حکومت اسلامی هم رسمیت پیدا کرد.
*یعنی ایدهای برای نظام پس از رژیم پهلوی در ذهن شما نبود؟
**این روشن است که ما در مقطع پیروزی انقلاب، شکل خاصی برای حکومت در نظر نداشتیم. آمادگی و تجربه حکومتی لازم را هم برای مدیریت کلان جامعه نداشتیم. حتی هیچیک از ما تا قبل از آن، در مسئولیتهای مدیریتی هم نبودیم. درباره نظام آینده، در آن دوران و قبل از پیروزی انقلاب و در جمع روحانیون مبارز و گاهی در زندان با افراد و گروههای مختلفی که معمولاً محبوس بودند، بحثها، مذاکرات و تفکراتی داشتیم، مطالبی بود که بهصورت کلی راجع به آنها، فکر و بحث میکردیم و تصوراتی داشتیم، ولی ایدهای اجرایی برای آینده، مطرح نبود
مثلاً یکی از آنها بحثها، شکل حکومت و نظام بود. ما اعتقاد داشتیم که شکل نظام ازنظر اسلام، منحصراً یکشکل خاص نیست، تا مجبور باشیم همان را انتخاب کنیم، بلکه شکل حکومت یک مسئله عقلایی و عرفی است و بهترین شکل آن را، میتوان با استفاده از تجربههای بشریت، انتخاب کرد ولی آنچه مهم است، محتوا است. معمولاً، تصور ما از شکل حکومت این بود. زمانی که در زندان، راجع به این موضوع بحث میکردیم و نظامهای سلطنتی، جمهوری و انواع رژیمهای سیاسی موجود وقت را بررسی میکردیم ما شکل خاصی از حکومت را تأیید یا رد نمیکردیم بلکه هر نوع حکومت را قابل بحث و بررسی میدانستیم و معتقد بودیم شکل حکومت اسلامی میتواند تلفیقی از انواع حکومتها و پدیده بدیعی باشد.
*این در مورد حضرت امام هم صدق میکند؟ یعنی خود امام (ره) هم، یک آرمان منسجمی برای بعد از پیروزی مبارزه و جایگزین مشخصی برای استقرار نظام جدید نداشتند؟
**اینکه در فکر امام چه میگذشت، نمیدانم. من از اینکه بدل یا شکلی برای حکومت بعدی داشته باشند، در سخنان امام چیزی نشنیده بودم. اصولاً اینکه حکومت بعدی چگونه باشد، تا ۱۵ خرداد مطرح نبود. همانطور که گفتم امام در سالهای آخر، مخصوصاً در نجف دنبال شکل جدیدی از حکومت رفتند. البته مسئله برای امام با اینکه در نجف و از کشور دور بودند، جدی بود. لذا بحث ولایتفقیه را که رسم نبود در حوزهها مطرح شود، در سال ۴۷ یا ۴۸ در نجف مطرح و تدریس کردند، که نشان این بود که از آن موقع به فکر اداره حکومت بودند. مطمئن هستم ایشان تصوراتی برای آینده داشتند، ولی اوایل مبارزه مطرح نمیکردند. بعدها که مطرح کردند، فکر نمیکردیم که این اندیشهها تازه شکل گرفته باشد، میگفتیم این اندیشهها در ذهن ایشان بوده ولی زمان را برای طرح بعضی از مسائل مناسب نمیدیدند.
ـ جنبههای سلبی و ایجابی در مبارزه
*برخی از صاحبنظران بر این باورند که اساساً انقلابیون ایران خودشان هم نمیدانستند که چه میخواهند و جنبه ایجابی کار برای خودشان هم روشن نبود. جنبه سلبی و نفی رژیم شاه اصلیترین خواسته آنها بود. بنابراین در اینکه چه نمیخواستند، مشکلی وجود نداشت اما در اینکه چه میخواهند، روشن نبود. آیا این تحلیل را قبول دارید؟
**اینجور و به این کلیت، نه. بالاخره ما که مبارزه را اداره میکردیم خودمان را کارشناس اسلام میدانستیم. تا حدودی هم بودیم. درواقع ما سالها درس خارج خوانده بودیم، مطالعات سیاسی داشتیم و انواع انقلابهای دنیا را به لحاظ تاریخی مطالعه کرده بودیم. بله، ما حکومت شیعی از این نوع ولایتفقیهی هیچوقت نداشتیم؛ اما حکومتهای دینی حتی نوع شیعی مثل فاطمیها، آلبویه، مرعشیها، علویها و امثال اینها را داشتیم. کتابهای سیاسی اهل سنت را هم مطالعات میکردیم و احکام سلطانیه و امثال اینها را نیز میخواندیم و بحث میکردیم. پس اصولی را برای اداره جامعه از اسلام و از تجربههای متفرقه برای خودمان داشتیم و ذهنمان خالی از این بحثها نبود.
بهعلاوه، آن سه چهار سال آخری که ما در زندان بودیم، حالتی بود که با متفکران احزاب و افراد از گروههای دیگر هم بحثهای گوناگونی دربارة همین مسائل حکومتی انجام میشد. مثلاً دربارة استثمار کارگران، مالکیت خصوصی، معادن، زمین و ربا، با کمونیستها و ملیگراها و التقاطیها، بحث میکردیم. چیزهای خوبی هم از زندان در ذهن خود از این بحثها داشتیم.
آن مجموعهای را که معمولاً مکتبها و بعضی از احزاب برای خود دارند، یعنی جهانبینی و استراتژی را هم داشتیم و برنامهای را هم برای دورههای بعد از سقوط شاه، بهصورت کلی در عقاید و فقه اسلامی داشتیم. البته قبول میکنم که ما جزئیات و ریزهکاریها را آماده نکرده بودیم، اما محورهای اصلی تمامی این بحثها در مذاکرات و نشستهای ما بود.
ـ روشنای تصویر حکومت آینده
*آیا در مورد تشکیل حکومت اسلامی و شکل آن صحبت میشد؟
**نه، آن موقع هنوز بحث حکومت اسلامی نبود.
*پس در مورد شکل حکومت و نظام جدید، چه چیزی برایتان روشن بود؟ آیا تصوّر واضح، روشن و آماده برای حکومت داشتید؟
**اینکه محتوای نظام، باید اسلامی و با محوریت تشیّع باشد، خیلی جدی مطرح بود. قبلاً گفتیم که ما روی شکل حکومت و قالب حکومت، بحث نکرده بودیم، اما راجع به محتوای آن گفتگو کرده بودیم. تصور ما این بود که باید یک حکومت آزاد و بالنده را بر محور اسلام تشکیل بدهیم و از منابع ایران استفاده کنیم و حکومت الهام بخشی را در دنیای اسلام و منطقه به وجود بیاوریم. این ایده بین ما روشن بود. در حقیقت برای همه محرز بود که باید احکام اسلامی اجرا شود، آنهم در همه سطوح، اما اینکه در قالب چه نوع حکومتی و چه نظامی باشد، طرحی نداشتیم. در ذهن بعضیها طرح «علمای طراز» وجود داشت و فکر میشد که باید بر مصوبات و عمل مجلس، دولت و حکومت، نظارتی باشد تا موارد غیر اسلامی در آن تصویب یا عمل نشود.
بخش سوم ـ بحث ولایتفقیه در دوران مبارزه
*روشن هست که بحث ولایتفقیه در دوران مبارزه، در اندیشه و فکر مخالفان نظام سلطنتی، تحول خاصی ایجاد کرده است و آنها را که تا آن روز آینده مشخصی را برای حکومت در نظر نداشتند، صاحب نظریه و پایگاه فکری محکمی کرد. به همین منظور میخواهیم بحث ولایتفقیه در دوران مبارزه، زمان و چگونگی طرح آن و مهمتر از آن به اثراتی که این بحث در نهضت داشت، بپردازیم.
** فکر میکنم با طرح این بحث، گفتگوی ما در مسیر طبیعی و درستی پیش خواهد رفت.
درباره ولایتفقیه
*همانطور که عرض کردم سعی ما این هست که با طرح مقدمات ضروری به اصل بحث که شکلگیری نظام جمهوری اسلامی است برسیم. به همین خاطر گفتوگو در مورد ولایتفقیه را مورد توجه قرار دادیم و میخواهیم بحث را با این سؤال آغاز کنیم که موضوع ولایتفقیه چی بود و امام با چه هدفی و از کی این بحث را شروع کردند؟
**بحث ولایتفقیه از قدیم در کتب فقها بود. بعضیها در حدّ امور حسبی و بعضیها خیلی وسیعتر. حتی زمانی، ولایتفقیه عملیاتی هم شد. مثلاً در زمان صفوی، محقق کرکی را به ایران آوردند و شاه صفوی به ایشان گفت: حکومت حق شماست و به ما اجازه حکومت بدهید و ایشان هم نیابت داد. در زمان قاجار همچنین اتفاقی افتاد. یعنی این تفکر بود و در کتب فقهی هم هست. منتها هیچوقت بهصورت مستمر عملیاتی نشد. حتی زمانی که بعد از غیبت حضرت حجت (عج) حکومتهای شیعی زیادی تشکیل شد، هیچیک از آنها سراغ ولایتفقیه بهعنوان یک نظام حکومتی نرفتند. در حقیقت نظریه رایج در حوزهها این بود که نمیتوان قبل از ظهور امام زمان (عج) حکومت اسلامی تشکیل داد و حتی بعضیها محکوم میکردند و میگفتند: «هر پرچمی که در غیاب امام زمان (عج) به نام حکومت اسلامی، برافراشته شود، پرچم ضلال است.» مسئله نفی حکومت در فضای حوزهها جدّی نبود.
* و در چنین شرایطی امام این بحث را مطرح کردند؟
**بله امام این بحث را در چنین شرایطی شروع کردند. تا نزدیکیهای سالهای ۴۷ ـ ۴۸ این مسئله مطرح نبود. امام (ره) در این سالها در درس خود در نجف، این مسئله را مطرح کردند. قبل از آن، چنین بحثی نداشتند. البته در رسالههای دیگر ایشان مطالبی بود ولی نه به این شکل. امام وقتی بحث ولایتفقیه را شروع کردند و بحثهایش تنظیم شد و به ایران آمد، برداشت ما این بود که ایشان قدم جدیدی برداشتند و تحولی در برنامههایشان به وجود آمده که بعدها معلوم شد، برداشت ما درست بود.
ـ ولایتفقیه نقطه عطف تئوریک مبارزه
*آیا طرح نظریه ولایتفقیه، چهرهای جدیدی به مبارزه داد؟
** بله با بحث ولایتفقیه، تحوّلی کیفی در مبارزه پیدا شد. بههرحال مسئله مهمی بود. چون همان موقع بین مبارزین مسلمان اختلاف بود. بعضیها میگفتند ما برای امر بهمعروف و نهی از منکر مبارزه میکنیم و کاری به حکومت نداریم و فقط باید مواظب باشیم که حکومت خلاف نکند. اینها تا آخر مبارزه هم مزاحم ما بودند. ولی اکثریت و نیروهای واقعی مبارزه، که این حرفها را قبول نداشتند، میگفتند که باید هدف مبارزه حکومت باشد؛ زیرا اگر حکومت نداشته باشیم، همیشه باید در حاشیه حرف بزنیم. این جمع با طرح ولایتفقیه امام، جهت خوبی پیدا کردند.
طرح ولایتفقیه وقتی به زندان رسید، سران گروهها و احزاب چپ، راست و ملیگراها را هم، دچار تردید و ابهام کرد. حتی کمونیستها که در آن مقطع مجموعه منسجمی بودند و یک سیستم حکومتی خاصی در ذهنشان داشتند، بحث ولایتفقیه برایشان مسئله شده بود. آنها که میدیدند نهضت روحانیت برای ادارة جامعه برنامه دارد، میگفتند: «مگر اسلام حکومت دارد؟! مگر اسلام میتواند در این شرایط جامعه را اداره کند؟!» اشکالاتی را هم مطرح میکردند. بههرحال با مطرح شدن نظریه ولایتفقیه، بحثهای ما در زندان که عموماً در مورد نوع حکومت بود، خیلی جدیتر شد.
*پس بحث ولایتفقیه نقطه عطف تئوریک مبارزه بود؟
**بله، بعدها همان درس که در حد بحثهای طلبگی مطرح بود، تبدیل به کتابی شد که ما آن را بهعنوان یکی از منابع فکری و بهعنوان سوژهای برای مبارزه، در ایران پخش میکردیم. یادم میآید که من در همان زمان در نامهای که خدمت امام نوشتم گفتم که این کتاب سرمایه بزرگی برای مبارزه ما شده است. بههرحال از این نقطه، تفکر حکومت اسلامی در میان ما پیدا شد و موردبحث و تحلیل ما در جلساتمان قرار گرفت و آن را معیار مبارزه گرفتیم.
*امیدوار بودید که انقلاب پیروز میشود و برای حکومت بعد از شاه فکر میکردید یا اینکه بحثها صرفاً نظری بود؟
** در هفت، هشت ماه آخر، چندان نا امید نبودیم. حرکت مبارزاتی اوج گرفته بود. تظاهرات را وسیع میدیدیم. شاه هم به مخمصه افتاده بود. قضیه بازرسیهای ویژه، گرفتن و تعویض برخی از افراد حکومت بهصورت پشت سر هم، اتفاق تازهای بود و با شامه، خیلی آشنا بود که این جریان متوقف نمیشود. لذا از آن موقع بحثهای ما جدّی تر شد.
*وقتی بحثها جدیتر شد، در مورد وجود اصل ولایتفقیه، در ساختار حکومت اسلامی آینده هم بحثی داشتید؟
**نه در این مورد بحثی نداشتیم چون در آن زمان شکل اجرایی ولایتفقیه، برایمان مسجل نبود و فکری در این زمینه نداشتیم.
*آیا خود امام (ره) به این مسئله اشاره میکردند که بحث ولایتفقیه میتواند ایدهای برای حکومت بعدی ما باشد؟
**من در این مقطع هیچ رابطه حضوری با امام (ره) نداشتم که بپرسم. بین ما توسط کسانی که میآمدند و میرفتند، پیامهایی ردوبدل میشد. نامههایی مینوشتند که مطالبی را از آن نامهها میفهمیدیم. مطمئناً ایشان در نظر داشتند که باید برای یک کار بزرگتر آماده شویم.
ـ چگونگی انتخاب نام و استقرار جمهوری اسلامی
*با چنین زمینهای که شما در پاسخ به سؤالات ما تشریح کردید، به روزهای انقلاب رسیدیم و شاهد بودیم که انقلاب اسلامی با حضور چشمگیر مردم و رهبری قاطع و خردمندانه حضرت امام، به پیروزی رسید. در این مقطع تعیین چارچوبهای نظام جدید و چگونگی استقرار آن در اولویت بود و در نخستین گام موضوع تعیین نام نظام جدید مطرح شد و این مقطعی است که به استناد شواهد تاریخی و گفتههای شما، رهبران انقلاب آمادگی قبلی برای ورود به آن را نداشتند. چرا جمهوری اسلامی؟
**برای انتخاب نام حکومت و سؤالی که باید در رفراندوم از مردم بکنیم، بحثهای زیادی در شورای انقلاب انجام شد. پیشنهاد اکثر اعضای شورا نام جمهوری اسلامی بود.
*چرا جمهوری اسلامی؟ آیا این خواسته امام بود؟
**جمهوری اسلامی خواست مردم بود و این در شعارهای مردمی که در صحنه انقلاب حاضر بودند، آمده بود. میدانید که یکی از شعارهای اصلی مردم در انقلاب، شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. ما نام نظام جدید را از مردم و از متن مبارزات آنها گرفتیم. نهایتاً هم میخواستیم این نام را به رأی مردم بگذاریم. البته اگر امام خودشان هم اسم انتخاب میکردند. جامعه میپذیرفت و کسی اعتراض نمیکرد. ولی این انتخاب مردم بود و امام آن را قبول داشت.
*فرمودید که نام جمهوری اسلامی از شعار مردمی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، گرفته شده است. میدانید این شعار از چه زمانی و توسط چه کسانی در میان مردم مطرح شد؟ آیا کسان خاصی آن را طراحی کرده بودند؟
**اینکه این شعار از چه زمانی مطرح شد، درست یادم نیست. «استقلال، آزادی» در دوران مبارزه هم در شعارهای ما بود؛ اما «جمهوری اسلامی» شعاری بود که در دوران پیروزی انقلاب وارد شد. شاید از سال آخر مبارزه مطرح شد. روشن هست که این شعار حقیقتاً از طرف مردم بود. از متن انقلاب جوشیده بود و مردم به آن اعتقاد داشتند. یادم نیست که درجایی کسانی طراحی کرده باشند و به مردم گفته باشند که شما این شعار را بدهید یا خودشان داده باشند تا مردم تبعیت کنند. شاید کسی کرده باشد، ولی من که در همه جریانات بودم، یک باره دیدم که مردم این شعار را میدهند.
* فکر نمیکنید با توجه به اهمیت این شعار، خصوصاً در بحث مفهومی و محتوایی جمهوری، کسانی و یا جریانات سیاسی خاصی به دنبال القاء آن به مردم بودند؟
**من اینطور فکر نمیکنم. چون ما در مبارزات روی مقابله با وابستگی و رسیدن به آزادی، تکیه میکردیم و اینها جزو اهداف مبارزات ما بود. تقریباً در همه سخنرانیها و بیانیهها به اینکه کشور وابسته به بیگانگان و خفقان کشور را گرفته است، اشاره میکردیم. در مورد بعد اسلامی نظام هم، اکثریت نزدیک به تمام مردم در مدار اسلام حرکت میکردند و مخالفتی در آن زمان نداشتیم. اما اینکه بهطور خاص کلمه «جمهوری» اولین بار چگونه و توسط چه کسانی در این قالب مطرح شد، شاید نیاز به تحقیق داشته باشد. ولی باز هم تأکید میکنم که به اعتقاد من طرح این شعار از طرف خود مردم و نتیجه اطلاعرسانیها و رشد آگاهیهای عمومی مردم بود.
ـ مخالفتها با نام جمهوری اسلامی
*انتخاب این نام برای حکومت جدید، مخالفانی هم داشت؟
**اول مخالفتی نبود ولی وقتی بحث جدی شد و میخواستیم این نام را قطعی کنیم و برای آن رفراندوم برگزار کنیم، مخالفتها هم مطرح شد و افراد و گروهایی مطرح کردند که مخالف این نام هستند و پیشنهادهای دیگری داشتند.
*چه پیشنهادهایی؟
**جمعی میگفتند فقط جمهوری، بعضی میگفتند جمهوری دموکراتیک، عدّهای دیگر نظرشان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بود و تعدادی هم خواستار «جمهوری دموکراتیک خلق» بودند. حتی عدّهای پیشنهاد داشتند و میخواستند که روی برگههای همهپرسی، همه اسامی پیشنهاد شده، ذکر شود؛ اما ما به تبعیت از امام و مردم میگفتیم جمهوری اسلامی.
*چرا مخالف میکردند؟
**مخالفتها از چند جهت بود. گروهکهای مارکسیستی فکر میکردند، انقلاب ما، یک انقلاب غیرمذهبی است و نمیخواستند ایدئولوژی مذهبی بخصوص اسلام حاکم باشد. آنها بیشتر روی «جمهوری دموکراتیک خلق» تأکید داشتند، لیبرالها و ملّیگراها و گروههایی که تفکّر مارکسیستی نداشتند و بیشتر تحت تأثیر ناسیونالیسم بودند، به همراه بیمحتواها که تفکّری نداشتند و فکر میکردند که یکچیزی باید داشته باشند، بیشتر روی ناسیونالیسم و جمهوری ملّی نظر داشتند، عدهای هم، جمهوری بدون اسلام میخواستند خودشان سکولار [یا ضد نظام دینی] نبودند ولی خیلی صریح میگفتند همین کلمه جمهوری کافی است. آن دسته هم که نفاق و دورویی پیش گرفته بودند [منافقان] ضمن اینکه میخواستند هم چهره اسلامی نشان بدهند و هم چپ و هم راست، قصد نداشتند که اسلام حاکم شود و بر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» یا «دموکراتیک خلق» و تعبیراتی از این دست، تکیه میکردند و برای اینها پافشاری میکردند، زیرا میدانستند که از فردای «امروز» هرچه پیش بیاید، بر اساس «امروز» پیش میرود. البته عدهای از متحجران هم بودند که از همان موقع، موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند.
*آنها فقط خواستار تغییر اسم بودند یا نظر دیگری هم داشتند؟
**تغییر اسم برای آنها مهم بود. بههرحال جمهوری اسلامی، تنها یک اسم نبود؛ اگر یک اسم بود، این قدر اهمیت نداشت. آنها میدانستند که جمهوری اسلامی، اسمی است که قبل از اینکه اسم جلوه کند، آشکارکننده و رهنمون محتوایش بود. مخصوصاً با وجود جریانها و کشمکشهایی که در آن روزها بود.
ـ ماهیت جمهوری اسلامی
*مراد شما از نظام جمهوری اسلامی چی بود؟
**منظور ما این بود که نظام آینده باید هم اسلامی و در چارچوب اسلام باشد و هم جمهوری یعنی باید رأی مردم باشد. چون فرض ما براین بود که ملت ما مسلمان است، انقلابمان اسلامی است و شروع نهضت هم برپایه اسلام بود، خواست مردم هم همین بود. ما میخواستیم هم مردم را داشته باشیم و هم اسلام را. مردم هم همین را میخواستند. وقتی هم که در شورای انقلاب بحث شد، اکثریت شورا هم، همین را میخواستند.
*آیا این خواسته در چارچوب مشخصی مطرح بود یعنی اصطلاحاً در شورای انقلاب، نام جمهوری اسلامی، بر پایه تئوری و نظریه حکمرانی خاصی، موردحمایت بود یا نه؟
**قبلاً گفتم انتخاب این نام، مبتنی بر خواست و نظر مردم بود. هم از حیث شکل حکومتی آن که جمهوری بود و هم از جهت محتوای آن، که باید اسلامی باشد. اگر منظورتان اینست که در آن زمان این کار بر پایه نظریهای علمی با ساختارهای مشخص و تدوین شده، مورد بحث و بررسی بوده یا نه، باید بگویم من چیزی در این زمینه ندیدم. اگر هم بوده، مطلبی در مورد آن در شورای انقلاب مطرح نشد.
*فکر میکنید مردم هم در آن مقطع زمانی، تصور روشنی از حکومت جمهوری اسلامی داشتند؟
**میتوانم بگویم که کلیت جمهوری اسلامی خصوصاً از حیث محتوای اسلامی آن برای اکثریت مردم روشن بود. بقیه بحث هم به اعتماد و اعتقاد مردم به امام برمیگشت و اینکه مردم مطمئن بودند که امام خیر و صلاح آنها را میخواهند.
*آیا نظرتان این بود که جمهوری اسلامی یک حکومت و نظام دینی است؟
**بله برای ما روشن بود که نظام جمهوری اسلامی یک حکومت و نظام دینی است. کسی در آن تردید نداشت. حتی مخالفین هم این را میدانستند. امّا اینکه این نظام دینی چطور باید اجرا بشه و چطور باید در قانون اساسی بیاید، در ذهن ما نبود.
ـ تلفیق جمهوریت نظام با اسلامیت آن
*در شورای انقلاب وقتی بحث انتخاب نام جمهوری اسلامی، مطرح شد، این موضوع که چطور وجه جمهوریت نظام با اسلامیت آن تلفیق پیدا میکند، مورد بحث و اختلاف نبود؟
**اتفاقاً یکی از بحثهای اصلی و یکی از دلایل مخالفین همین موضوع بود. ما میگفتیم جمهوری اسلامی و آنها در این کلمه تناقض میدیدند و در تطبیق نظام جمهوری با قوانین اسلامی، تردید میکردند و میگفتند این دو با هم سازگاری ندارند؛ اما ما آنها را قابل انطباق میدانستیم و میگفتید مشکلی وجود ندارد.
* با توجه به مطرح بودن این بحث، نظر امام در مورد انتخاب نام جمهوری اسلامی، چی بود. ایشان تا چه اندازه روی این نام دقت نظر داشتند؟
**همانطور که گفتم امام روی انتخاب این نام تأکید داشتند. اصلاً این را خودشان به ثمر رساندند. بر اساس مبانی فقهی هم تضادی بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمیدیدند معتقد بودند که اگر آرای مردم نباشد، ولایتفقیه بیاثر است و کاری نمیتواند بکند. مگر حضرت علی (ع) ولایت نداشت؟ مگر ائمه ما ولایت نداشتند؟ همه آنها ولی بودند. معصوم هم بودند. حضرت علی (ع) که ولی منصوص به پیغمبر (ص) بود و همهچیز روشن بود. ولی وقتی مردم نباشند، نمیشود کاری کرد. بنابراین رأی مردم تحقیقاً برای عملی شدن ولایتفقیه یک ضرورت است. جمهوری هم به این دلیل این جا آمده که باید باشد. ما باید هم رأی مردم را حفظ کنیم و هم اسلام را.
*جناب آقای هاشمی، در ارتباط با همین بحث، شاهد بودیم و هستیم که همان افرادی که به لوازم جمهوریت نظام اعتنای چندانی ندارند، مطرح میکنند که ترکیب اسلامیت و جمهوریت در آن، به خاطر شرایط اولیه انقلاب و اضطرارهای آن ایام بوده است و اینکه امام (ره) در آن ایام صلاح ندانستند با جمهوریت مخالفت کنند. والّا حکومت موردنظر و موردقبول امام، حکومت اسلامی بوده نه جمهوری اسلامی و میگویند باید در اولین فرصت ممکن به سمت حکومت اسلامی حرکت کنیم و خود را از اضطرارهای سالهای اول انقلاب خلاص کنیم. نظر شما دراینباره چیست؟
**این بحثها هیچ تازگی ندارد. اوّل انقلاب این بحثها داغتر بود. تحلیلی که اشاره کردید مبنی بر اینکه به امام (ره) تحمیل شده است، درست نیست. همان موقع هم امام (ره) و هم ما معتقد بودیم که اسلام با جمهوریت سازگار است و توجه به خواست و نظر مردم در متن معارف اسلامی وجود دارد.
نمیدانم کسانی که میگویند ایشان روش دیگری در نظر داشتند به چه استدلال میکنند و آنچه بوده؟ ما که چیز مشخصی ندیدیم. ما قبل از پیروزی انقلاب هر وقت بحث از شکل حکومت میشد، میگفتیم اصل حکومت که اسلامی باشد، مهم است، شکل آن را مردم باید انتخاب کنند. مردم هم جمهوری را انتخاب کرده بودند پس بحثی نبود. در دید امام هم اینگونه بود که با یک مقدار روشنبینی، لحاظ کردن جمهوری اسلامی در نظام اسلامی قابل تحقق است.
*این مطلبی است که بعضی از جریانها که قاعدتاً شما میشناسید، مطرح میکنند. به نظر آنها جمهوری اسلامی، بر امام (ره) تحمیل شده است و ایشان بنا بر مصالحی به جمهوری اسلامی رضایت دادند.
**نه، اینگونه نیست. من سخن اولم را یادآوری میکنم. امام (ره) در این قضایا خیلی محکم بودند. کسی نمیتوانست چیزی به ایشان تحمیل کند. روشن هست که این سنخ حرفها در مورد امام صحیح نیست. امام (ره) میگفتند «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد». هم اسلامی و هم جمهوری. دلیلشان هم این بود که انقلاب را این مردم پیروز کردند و این مردم به اسلام رأی دادند و ما به اسم اسلام مردم را به صحنه آوردیم و با آراء مردم هم باید جلو برویم. امام همین نظام جمهوری اسلامی را پذیرفته بودند. اینکه برخی میگویید قبلاً نظریه دیگری بوده و عوض شده، من خبر ندارم. ما در این مورد چیزی از امام نشنیده بودیم.
ـ در مسیر رفراندوم جمهوری اسلامی
*برگردیم به اول بحث و اینکه با وجود مخالفتهایی که فرمودید، چطور شد که نام جمهوری اسلامی را به رفراندوم گذاشتید؟
**وقتیکه بحثهایمان را خدمت حضرت امام بردیم ایشان گفتند که ما جمهوری اسلامی را به رأی میگذاریم و در مقابل مخالفتها و نامهای دیگری که مطرح شده بود گفتند: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. میگفتند راه ما همان جمهوری اسلامی است، در چارچوب اسلام و با نظر مردم و اجازه نداند نامهای دیگر مطرح شود؛ چون ممکن بود راه کجی پیش پای مردم گذاشته شود. ما هم همین کار را کردیم یعنی با نظر ایشان نام جمهوری اسلامی را به رفراندوم گذاشتیم.
در حقیقت امام با قاطعیت و روشنبینی، راه انقلاب را خوب مشخص کردند و مردم در همهپرسی با رأی فوقالعاده و کثیری که به جمهوری اسلامی دادند، سرنوشتساز شدند و اعلام کردند که ما فقط اسلام را میخواهیم. با این انتخاب، هم راه مشخص شد و نام «جمهوری اسلامی» همانند چراغی که راه را روشن میکند، برگزیده شد و هم مخالفان (اقلیتهای ناچیزی از لیبرالها، منافقان، چپیها و راستیها) مأیوس شدند و در آن مرحله شکست خوردند.
*در اینجا این سؤال مطرح هست که اگر مردم به جمهوری اسلامی رأی نمیدادند، امام نظر مردم را میپذیرفتند؟
** قبلاً گفتم که وقتیکه ما میخواستیم نام نظام جدید را انتخاب کنیم و برای آن رفراندوم کنیم، یکی از دلایل امام در پذیرش جمهوری اسلامی، پذیرش این نام از طرف مردم بود. امام میگفتند: «مردم قبل از ما، جمهوری اسلامی را انتخاب کردهاند. پس همان را که مردم خواستند، از خودشان بپرسید.» یعنی مطمئن بودند که اکثریت قاطع مردم، جمهوری میخواهند، آن هم از نوع جمهوری که در چارچوب اسلام باشد. چون برای اسلام مبارزه کرده بودند. ایشان خیلی روشن میگفتند که «من به جمهوری اسلامی رأی میدهم، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، ولی مردم خودشان میدانند». مردم هم نظر ایشان را میدانستند و با آن همراهی داشتند.
در آن زمان هم توده مردم با هر تصوری که از جمهوری اسلامی داشتند، در رفراندوم شرکت کردند و با رأی بالایی این حکومت را انتخاب کردند. در آن رفراندوم هم، اجباری نبود واقعاً مردم رأی دادند، چون اسلام را میخواستند. مردم در کلیت، اسلام و جمهوری اسلامی را قبول کردند. تبلیغات موافق و مخالف هم که بهاندازه کافی شده بود.
بااینهمه، معتقدم اگر مردم به جمهوری اسلامی رأی نمیدادند، امام نظر مردم را میپذیرفتند. یعنی اگر مردم به نوع دیگری رأی میدادند، قبول میکردند. چون امام در مراعات آراء مردم بسیار جدّی بودند و این را از اسلام جداً نمیدانستند. واقعاً جزو اسلام میدانستند و میگفتند که در زمانهای غیبت، آرای مردم پشتیبان حکومت اسلامی است.
* با توجه به اینکه میفرمایید مردم خودشان جمهوری اسلامی را میخواستند، چرا همان را ملاک انتخاب قرار ندادید و به سمت رفراندوم رفتید؟
** این خواست امام بود. ایشان اصرار بر رفراندوم داشتند. میخواستند به این طریق، این انتخاب تثبیت بشود و بقولی بعدها حرفوحدیثی در آن نباشد. اینکه امام جمهوری اسلامی را به رأی گذاشتند، نشان از شناخت و اعتماد ایشان نسبت مردم و جامعه و مشی ایشان بود.
ـ حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی
*حضرت آیتالله! من دقت کردم دیدم که جنابعالی در پاسخ به سؤالات ما گاهی از عبارت حکومت اسلامی و گاهی هم از عبارت جمهوری اسلامی استفاده میکنید. آیا این دو عبارت مفهوم یکسانی دارند یا متفاوت هستند؟
**این دو کلمه هیچ فرقی با هم ندارند. چون وقتی صحبت از حکومت اسلامی میشود، حکومت باید جمهوری باشد یا وقتی میگوییم جمهوری اسلامی، نتیجه آن همان حکومت اسلامی میشود. جمهوری اسلامی از لحاظ ماهیت هیچ فرقی با حکومت اسلامی ندارد. شاید سؤال شما و توجه خاصی که داشتید ناظر به بحثهایی باشد که این روزها در جامعه مطرح میشود.
*بله همینطوره!
**این روشن هست که بعضیها میخواهند حکومت اسلامی را منهای جمهوریت مطرح و قبول کنند. من میگویم این نمیشود. چون اگر در عالم واقع، فقیهی مشروعیت حکومت داشته باشد، تا مردم با آن فقیه بیعت و همکاری نکنند و رأی ندهند، بههیچوجه نمیتواند تشکیل حکومت بدهد. اصلاً عملی نیست.
بنابراین، باید جمهوری در نوع حکومت، اسلامی باشد. از اول هم جزو شعارهای انقلاب بوده است. من هم ترجیح میدهم همین جمهوری اسلامی باشد.
ـ اعتبار رأی اکثریت در جمهوری اسلامی
*آیا در جمهوری اسلامی، معیار را خواست مردم قرار میدهید و حکومت را با آن میسنجید یا معیار چیز دیگری است؟
**در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی، حتماً باید به خواست مردم توجه شود این یکی از معیارهای مهم است. البته امکان دارد مردم بعضاً تمایلاتی داشته باشند که با مصالح واقعی انسان، جامعه و آینده تطابق نداشته باشد و یا مفاسدی برآن مترتب باشد، که در آن صورت یکی از وظایف حکومت، اصلاح این تمایلات مخرب و کنترل آن است. این فرضی است که تقریباً در تمام حکومتهای امروز دنیا، رعایت میشود و همینطور عمل میکنند.
*پس در این نظام رأی اکثریت چه اعتباری دارد؟
**وقتی میگوییم تشکیل نظام جمهوری اسلامی با انتخاب و رأی مردم بود و انتخاباتی بودن همه مسئولیتها در نظام جمهوری اسلامی را یک اصل قطعی میدانیم، به معنی اینست که رأی اکثریت کاملاً اعتبار دارد و در جامعه و زندگی جمعی مردم، ملاک عمل است؛ اما همانطور که گفتم در نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک حکومت دینی، اینگونه نیست که صددرصد مطابق تمایل مردم عمل شود، بلکه مجموعهای از خواست مردم، مصالح و نیازهای رشد معنوی انسان، سعادت اخروی و برخی امور دیگر باید در نظر گرفته شود.
ـ در مسیر تثبیت جمهوری اسلامی
* بعد از تعیین نام جمهوری اسلامی برای نظام جدید و تصویب آن توسط مردم در رفراندوم عمومی، ایجاد ساختارهای مناسب حکمرانی برای این نظام بحث اصلی شد، امام، شورای انقلاب و سایر مدافعین جمهوری اسلامی، برای این موضوع چه اندیشهای داشتند؟
**برای اینکار ما باید به سمت قانون اساسی جدید میرفتیم؛ یعنی اوّلین قدم برای ایجاد ساختارهای حکمرانی متناسب با نظام جدید و اصلاح ساختارهای نظام قبلی و ایجاد نهادهای جدید، موضوع تدوین و تصویب قانون اساسی بود که بر اساس آن باید بسیاری از قوانین حقوقی کشور اصلاح میشد. این تغییر آسان نبود، زیرا میخواستیم دولتی لائیک را تبدیل به دولتی اسلامی و سیستم مشروطه سلطنتی را با نظامی که به رأی مردم پذیرفته شده بود، تعویض کنیم. در این مسیر چالشهای زیادی هم داشتیم.
ـ چگونگی تصویب قانون اساسی
* این مسیر چگونه طی شد و چه چالشهایی داشتید؟
**پیشنویس قانون اساسی را ما ننوشتیم. دکتر حبیبی و یک گروهی از حقوقدانان و کارشناسان که در این امور بودند، پیش از پیروزی انقلاب، جمع شده بودند و آن را با توجه به قوانین اساسی دنیا، نوشته بودند. همین پیشنویس به شورای انقلاب آمد و با اصلاحاتی مختصر تصویب شد. بعداً حضرت امام (ره)، آیتالله گلپایگانی، آیتالله شریعتمداری و دیگر علمای آن موقع این پیشنویس را مطالعه کردند و اشکالی به ذهنشان نرسید و ایرادی مطرح نشد؛ بنابراین ما به سمت تصویب آن رفتیم.
در این مرحله شکل تصویب نهایی قانون اساسی، با اختلافاتی همراه شد. برخی میخواستند مصوبه شورا، نسخه نهایی باشد و برخی دیگر روی تشکیل مجلس مؤسسان برای بررسی متن پیشنویس و تهیه متن نهایی تأکید میکردند. نهایتاً بعد از بحثهای زیاد، به تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی رسیدیم و انتخابات انجام و این مجلس تشکیل شد و کار خود را آغاز کرد.
*در همان زمان و بعدها یکی از بحثها در مورد تدوین و تصویب قانون اساسی، این بود که زمان انجام این کار آنهم بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، زود است. برخی میگفتند انقلابها معمولاً سالها میگذرد تا نظامشان را و قانون اساسیشان را بنویسند و تصویب کنند. چرا شما اینقدر عجله میکنید. میگفتند اول باید نظامهای دنیا را بیشتر مطالعه کنید و در عمل تجربه به دست بیاورید و بعد در این زمینه اقدام کنید؛ که به نظر حرف منطقی بود. چرا اینکار را نکردید و خیلی زود به تدوین و تصویب قانون اساسی رسیدید؟
** امام در این زمینه یک نظر خاصی داشتند و معتقد بودند که ما هرچه زودتر کار کشور را به دست خود مردم بدهیم، بهتر است. میگفتند بهتر است که مردم «خودشان» تصمیم بگیرند، «خودشان»، فکر کنند، «خودشان» اجرا کنند. تا با نظام همراهی کنند و برایشان روشن باشد که کار، کار خودشان است. در موقع نصب مهندس بازرگان به نخستوزیری موقت هم، همین مأموریت را به ایشان داده بودند که در زمانی معین و کوتاه، مجلس مؤسسان تشکیل دهند و قانون اساسی را به تصویب برسانند.
بنابراین، این خواست امام بود که ما زودتر به قانون اساسی برسیم و نظام جمهوری اسلامی را تثبیت کنیم. بله، اگر صبر میکردیم شاید پختهتر از این میتوانستیم قانون اساسی را بنویسیم ولی فواید اینکه زودتر خود مردم را متصدی کار خودشان بکنیم، بیشتر بود. امام در این مسیر، اعتماد به مردم را خوب نشان دادند. به نظرم تجربه ما در این رابطه موفق بود. بعداً هم فرصت شد که قانون اساسی را تا آنجا که مایل بودیم اصلاح بکنیم.
ـ بحث ولایتفقیه در قانون اساسی
*فرمودید در مسیر تصویب قانون اساسی، با چالشهای زیادی روبرو شدیم. منظورتان چه چالشهایی است؟
** یکی از مهمترین این چالشها، بحث ولایتفقیه بود و اینکه چطور در قانون اساسی بیاید. ما پیشبینی در این زمینه نداشتیم. در پیشنویس قانون اساسی که به تأیید امام هم رسیده بود، چیزی نبود؛ اما وقتیکه بحث در مجلس خبرگان مطرح شد. امام روی آن اصرار داشتند و از همینجا مخالفتها شروع شد.
*یعنی در پیشنویس قانون اساسی که شورای انقلاب تهیهکرده و به امام داده بود، بحث ولایتفقیه نبود؟
**در پیشنویس اولیه قانون اساسی، مسئله ولایتفقیه، نیامده بود. وقتی این متن در شورای انقلاب برای بررسی و تکمیل و اصلاح، مطرح شد، به ذهن ما در شورای انقلاب هم نرسید که ولایتفقیه را، به آن اضافه کنیم. ما به اینکه ولایتفقیه لازم است در پیشنویس قانون اساسی بیاید توجه ای نداشتیم و چیزی اضافه نکردیم. وقتی هم پیشنویس را به امام (ره) و همة علما و مراجع دادیم، هیچکس اعتراضی نکرد و بحثی نشد. اختلافی هم به وجود نیامد. تا اینکه به مجلس خبرگان رفت.
*پذیرش اینکه میفرمایید مسئله ولایتفقیه، در پیشنویس اولیه قانون اساسی، وجود نداشته است، کمی دشوار به نظر میرسد. چرایی و چگونگی آن را شرح میدهید؟
**ما که دستاندرکار انقلاب بودیم، سابقة تدوین قانون اساسی نداشتیم. ازنظر ما مبنای انقلاب و مبارزه، با محور ولایتفقیه بود که امام (ره) بحث آن را در نجف کرده بودند. فکر میکردیم نیازی به گفتن ندارد و تصویب نظام بهعنوان جمهوری اسلامی را کافی میدانستیم. واقعیت این است که تا آن مقطع، هیچوقت شکل اجرایی ولایتفقیه، مطرح نشده بود.
*یعنی فکر میکردید چون مسئله مبرهن و واضحی است، نیازی به آمدن در قانون اساسی ندارد یا فقط شکل اجرایی آن برایتان مشخص نبود؟
** واقعیت این هست که هر دوتا بود ازیکطرف فرض ما بر این بود که با توجه به بحثهای ولایتفقیه امام (ره) در نجف و مقبول بودن آن در جامعه، زمینة اجرایی این موضوع کاملاً آماده است و نیازی نیست که در قانون هم بیاید. فکر میکردیم حکومت شیعی است. حاکمان شیعی هم در زمان غیبت امام زمان (عج) نوّاب امام زمان هستند و ضرورتی ندارد که تأکید کنیم در جمهوری اسلامی، ولیفقیه باید در رأس حکومت باشد. آن موقع رسالت قانون اساسی را هم کاملاً نمیدانستیم اما با شناختی که ما از جایگاه قانون اساسی به دست آوردیم، کمکم به اهمیت این موضوع پی بردیم و متوجه شدیم که مهم است که کلمه ولایتفقیه در قانون بیاید یا نیاید. تا آن موقع، ما تصور تأسیس نظام سیاسی به این شکل که مبتنی بر اصل ولایتفقیه باشد، نداشتیم. البته اینکه فقیه، ولایت دارد، محرز بود، اما اینکه ولایت را به این شکل، در قانون اساسی بیاوریم یا نحوه انتخابات و مثلاً اختیارات ویژهای، مانند فرماندهی کل قوا و ... داشته باشد در ذهن نبود؛ اما بهتدریج به این نقطه رسیدیم که این امر ضروری است.
*از چه زمانی به ضرورت وجود اصل ولایتفقیه در قانون اساسی، رسیدید؟
**تقریباً همزمان با شروع بحث ولایتفقیه در مجلس خبرگان که پیشنویس قانون اساسی، در آن بررسی میشد، به این ضرورت رسیدیم و از آن پس در مورد بودن آن در قانون، اصرار کردیم.
*آیا گنجاندن ولایتفقیه در قانون اساسی پیشنهاد و خواست امام بود؟
**همانطور که گفتم بعد از پیروزی انقلاب فرض ما استقرار حکومت جمهوری اسلامی با هدایت ولیفقیه بود. منتهی پیشنهاد و خواستهای به این شکل که باید در قانون اساسی بیاید و شکل اجرایی پیدا بکند، در ذهن ما و امام نبود. به همین خاطر بود که تا آن زمان، امام و ما برای اینکه ولایتفقیه را در قانون اساسی آورده بشود، اقدامی نکرده بودیم.
*پس چه کسی بحث ولایتفقیه را برای اولین بار در مجلس خبرگان مطرح کرد؟
**اینکه چه کسی این بحث را برای اولین بار مطرح کرد من دقیق نمیدانم. من در خبرگان نبودم. فکر میکنم مستندترین اظهارات در این زمینه نوشتههای آقای منتظری در کتاب خاطراتشان هست که گفتند خودشان در خبرگان مطرح کردند. خودم هم قبلاً از آقای منتظری که رئیس خبرگان بودند، شنیده بودم که این فکر از خودشان بود.
*گویا مخالفتهایی هم با این بحث بود؟
بله خیلی زیاد. تقریباً همه آنهایی که با نام جمهوری اسلامی مخالفت داشتند، اینجا هم با آوردن ولایتفقیه در قانون اساسی مخالف کردند. حتی کار به درخواست استعفای مهندس بازرگان و دوستانش در دولت موقت هم رسید؛ اما وقتیکه امام (ره) متوجه شدند که این نکته باید در قانون اساسی باشد، خیلی محکم ایستادند و اینکار را تا آخر پیش بردند.
*در سالهای اخیر، برخی از افراد و در بعضی از مطبوعات، مطرح میکنند که از آغاز، قرار نبود مسئله ولایتفقیه به این شکل در قانون اساسی باشد. آنها، میگویند برخی افراد و جریانهای خاص سیاسی و دینی، آن را مطرح کردهاند. آیا همینطور بوده است؟
**این جا، دو تا مطلب هست. یکی اینکه گفته شود که مسئله ولایتفقیه، در پیشنویس اولیه قانون اساسی، وجود نداشته است، بله همینطور بود. ولی اگر منظور اینست که این موضوع به تصویب خبرگان و بعد هم به تأیید مردم، نرسیده و به خاطر حرف کسانی و یا جریاناتی به قانون اساسی اضافهشده، نه حرف درستی نیست.
ـ ویژگیهای مدل ولایتفقیه
*به نظر شما مدل ولایتفقیه از چه ویژگیهایی برخوردار بود که متولیان انقلاب آن را بهعنوان مدل حکومتی جمهوری اسلامی انتخاب کردید؟
**از لحاظ عملی و اجرایی فکر میکردیم و همچنان معتقدیم که در کنار سایر مدلهای حکومتی ازجمله سلطنتی، پارلمانی، جمهوری مطلق و...، نظام ولایتفقیه در قالب جمهوری اسلامی، به خاطر ویژگیهایی که دارد، بهترین انتخاب بود.
*به برخی از این ویژگیهای اشاره میفرمایید؟
**یکی از مهمترین این ویژگیها، شرایط فردی است که میتواند حاکم باشد و امامت را به عهده بگیرند. ازنظر ما این شخص باید فقیه دارای اجتهاد کامل باشد و عادل، متقی، کاردان، مدبر، مدیر، شجاع و آشنا به زمان ازجمله صفات او باشد. این جزو ارکان مذهب ماست. این شرایط رهبری با معیارهای اسلامی تعیین میشود و کسی که ولیامر میشود، ویژگیهای مصرّح در مبانی اعتقادی ما را باید دارا باشد. نظامهای دیگر دنیا هم از چنین مضمونی برخوردارند. منتها این شرایط سختی که ما برای ولیفقیه قائل هستیم آنها ندارند. این امتیاز ماست. خوب اگر کسی صفات مورد اشاره را داشته باشد یقیناً بهتر از کسی که از چنین شرایط برخوردار نیست، یک نظام را اداره میکند.
ویژگی دیگر، انتخاباتی بودن همه مسئولیتها در حکومت ولایتفقیه و نظام جمهوری اسلامی است. از رهبر گرفته تا مدیران اجرایی. بهطوریکه انتخاب رهبر دو مرحلهای است و انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و شوراها با رأی مستقیم مردم هست. وزرا و مدیران بعدی هم، از دل دولت و مجلسی درمیآیند که متکی به رأی مردم هستند.
البته ویژگیهای دیگری را هم میتوانیم مطرح کنیم مثل اینکه محتوای نظام جمهوری اسلامی، دین اسلام با محوریت تشیّع است و در آن محوریت ولایتفقیه، بهعنوان مبنای مشروعیت نظام جمهوری اسلامی تلقی میشود. همچنین ایجاد حکومت مردمی در چارچوب دین اسلام همراه با نفی سلطه خارجی و نفی استبداد و حکومت موروثی، ویژگیهای دیگری است که در قانون اساسی بر آن تأکید شده است.
من، هم منطقاً و هم شرعاً به استناد همین ویژگیهای و ویژگیهای دیگری که وجود دارد، معتقدم که ما راه درست را انتخاب کردیم که البته ابتکار ما هم نبود. این بحث از زمان غیبت کبری مطرح بود منتهی در مدلهای محدودتر.
ـ ساختارهای حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی
* بعد از تصویب قانون اساسی، به ایجاد ساختارهای تازه برای حکمرانی در نظام جدید رسیدیم. نظر شما درباره ساختارهایی که برای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی پیش بینی شده، چیست؟
** ما ساختارهای نظام را خوب پیش بینی کردیم. اگر بعدها اشکالی ایجاد شد، در اجرا بود. ایجاد قوای مجریه، قضائیه و مقننه و وجود تفکیک قوا که از اصول ثابت نظامهای جمهوری است، بخش اصلی شکلگیری نظام را محقق کرد. بعد بر اساس آن، انتخاب نمایندگان مجلس، ریاست جمهوری و شوراها را داشتیم و بهتدریج به سمت ایجاد و یا اصلاح سایر ساختارهای حکومتی رفتیم. البته طبعاً ساختار حکومت، عرفی است و میتوان برای هر زمانی ساختار بهتری را تعریف کرد و همان را بکار گرفت.
*چقدر این ساختارها را در جهت تحقق جمهوریت نظام، میدانید؟
**از جهت تحقق جمهوریت نظام، باید بگویم که مشخص است همهچیز در ساختار نظام ما انتخابی است یعنی تبلور اراده مردم هست. میدانید که نمایندگان مجلس، رئیسجمهور و اعضای شوراهای شهر و روستا، با رأی مردم انتخاب میشوند. حتی انتخاب اعضای کابینه و خیلی از مدیران دیگر هم غیرمستقیم با آرای مردم است. رهبری فعلی هم، بهواسطه نمایندگان خبرگان، که با رأی مردم انتخاب شده بودند، انتخاب شدند. اینها همه نشانه اینست که نظام جمهوری اسلامی، در این زمینه هم موفق بوده است.
*آیا این ساختارهایی که برای جمهوری اسلامی در قانون اساسی آمده با نیازهای یک دولت مدرن سازگار هست؟
** به نظر من تجربه چند دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان میدهد که این سازگاری کاملاً وجود داشته و دارد؛ و البته اگر نیاز باشد مانعی برای بروز کردن و کارآمدترکردن این ساختارها نیست.
*حضرت آیتالله! به کارآمدی ساختارهای جمهوری اسلامی اشاره داشتید. بفرمایید جدا از باب نظری، جنابعالی کارایی ولایتفقیه را از بُعد عملی در نظام جمهوری اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
**ازنظر من خیلی موفق بوده و اگر این محور را نداشتیم، نه مبارزه ما بهجایی میرسید و نه میتوانستیم مشکلات را در دوران شورشهای اولیه، دفاع مقدس و دوران سازندگی حل کنیم. این محور، کارایی خود را نشان داده است. من ازجمله افرادی هستم که از زمان شروع مبارزه در سال ۱۳۴۰ تاکنون در همه مقاطع آن حضور داشتهام و بندبند تاریخ را در این دوره میدانم. حکومت ولایتفقیه، خیلی کارایی دارد. البته اشکالاتی نیز وجود دارد که برمیگردد به سوءاستفادهای که برخیها از آن میکنند که بیرون از شخص ولی است. برداشتها، سوءاستفادهها، ارتباطات ادعایی و...، در دوره امام (ره) و دوره کنونی وجود داشته و اگر بخواهیم این جریان، اصیل و کارا بماند باید آن پیرایههای نادرست را پاک کنیم.
ـ مشروعیت یا مقبولیت
* سؤالم مربوط به مشروعیت یا مقبولیت یک نظام هست. میدانید که یکی از موضوعاتی که در ارتباط با هر نظامی مطرح میشود، بحث مشروعیت یا مقبولیت آن نظام است. حضرت امام (ره) همراهی این دو مقوله را برای نظام جمهوری اسلامی تا چه حد ضروری میدانستند؟
**مشروعیت و مقبولیت در فرهنگ ما دو واژه کاملاً جدایی هستند و با هم تفاوت دارند. ازنظر امام (ره)، در زمان ائمه (ع)، ولی معصوم، حاکم مشروع جامعه است و در زمان غیبت هم، فقهای صاحب شرایط هستند؛ اما اگر مقبولیت وجود نداشته باشد، نمیتوان جامعه را اداره کرد. این یک اصل اسلامی است. حاکم جامعة اسلامی هرچقدر هم که خوب باشد، باید مقبول مردم باشد؛ وگرنه نمیتواند کشور را اداره کند. ازنظر من همراهی مشروعیت و مقبولیت در هر نظامی خصوصاً یک نظام دینی امری ضروری است.
اسلام با زور، فشار و قلدری موافق نیست. هدف اسلام، فتح قلوب مردم است. ممکن است حاکم قدرتمندی با ابزار مادی مردم را وادار به تسلیم نماید. در این فرض آنهایی که هستند، از عمق دل مسلمان نیستند. بنابراین ضمن اینکه حکومت ولیفقیه مشروع است، اگر همراهی مردم را نداشته باشد، قابلاجرا نیست. لذا مقبولیت و مشروعیت باید با هم باشند. معنای جمهوری اسلامی هم همین است. جمهوری به معنای همراهی مردم و اسلامیت، همراهی با معیارهای اسلامی است. بههرحال، در حکومت غیرمقبول، حتی علی بن ابیطالب (ع) که هیچ حکومتی مشروعتر از ایشان نبود، هم وارد میدان نمیشود.
ـ رضایت قلبی مردم
*ضروریت وجود این مقبولیت را در یک نظام دینی مثل جمهوری اسلامی، تا چه سطحی میدانید؟
**فکر کنم این را توضیح دادم. در حکومتداری، مقبولیت عنصری بسیار مهمی است. در اینکه نظام جمهوری اسلامی باید مقبول مردم باشد، تردیدی نیست. این از لحاظ مسائل فکری و دینی است. اصلاً شاخص دینی بودن حکومت این است که بر دلها حاکم باشد؛ یعنی سطح مقبولیت در نظام دینی فقط ظاهری نیست بلکه این رضایت و مقبولیت باید قلبی باشد. کسی که سروکارش با قلب مردم است و رضایت قلبی مردم هدفش است، حکومت مقبول میخواهد. کشورداری و آباد کردن و امن کردن مملکت مسائل بعدی است. دیدگاه ما از اوّل این بود که حکومت دینی را بدون همراهی مردم نه موفق و نه به نفع دین میدانستیم. ما که دنبال تسلیم کردن مردم نیستیم. دنبال این هستیم که دل مردم را به دین و حکومت دینی نزدیک کنیم. شک ندارم که روح اسلام و شیعه این است. بنابراین هر مقدار که نظام، دولتها و کارگزاران بین مردم مقبول باشند، همان مقدار به اسلام نزدیکترند. هر مقدار غیر مقبول باشند و با ابزار حکومت کنند، از دین فاصله میگیرند. چنین حکومتی نمیتواند دنیای شیرینی داشته باشد. نظام اسلامی باید مردم را همراه خود نگه دارد. ما بیش از پیروزی انقلاب و در دوران مبارزه با همین شیوه رفتار میکردیم حتّی وقتیکه مبارزات مسلحانه رایج شد، امام (ره) نمیخواستند از آن راه، پیروز شوند. راه پیروزی را حضور مردم در صحنهها و اللهاکبر میدانستند.
*راهکار تشخیص مقبولیت حکومت چیست؟
**با این توضیحاتی که دادم مشخص است که راهکار تشخیص مقبولیت حکومت، رأی مردم است. عقیدهی من این است که اگر حکومت اسلامی، آرای اکثریت مردم را نداشته باشد، نمیتواند حکومت کند و بیثمر است.
ـ تعریف دموکراسی در جمهوری اسلامی
*جناب آقای هاشمی! بحث دموکراسی در داخل و خارج از کشور یکی از مباحث روز است. طبعاً دموکراسی، در دنیای معاصر الزاماتی و تعاریفی دارد. آیا جمهوری اسلامی این تعاریف و الزامات را میپذیرد یا برداشت خاصی از دموکراسی دارد؟
** ما دموکراسی را از دیدگاه جمهوری اسلامی در قانون اساسی خودمون تعریف کردهایم. رأی مردم را پذیرفتهایم و همهچیز را به رأی مردم واگذارکردهایم. مسئولیتها هم با رأی مردم به وجود میآید. البته چیزهایی که خلاف شرع باشد، خلاف قرآن باشد، خلاف نص باشد و اجتهاد نتواند آن را تأمین بکند، نمیتوانیم قبول بکنیم و نمیپذیریم. بالاخره جمهوری اسلامی کلمة اسلامی همراهش هست. بدون اسلامی که نیست. با هم هستند. حتماً قیودی از طرف دین در مقابل جریان جمهوری داریم. این را باید مراعات کنیم. اگر ما افراط نکنیم، مردم ما هم این را قبول دارند. بعضی مواقع مسائلی به نام دین به جامعه تحمیل میشود که این بحث دیگری است. بههرحال ما متکی به وحی آسمانی هستیم و خدا و قرآن را بهعنوان محکمترین سند بشریت داریم که شاید آرا مردم نتواند آنها را تأمین بکند.
لذا قطعاً بین تعریف ما از دمکراسی با تعاریف دیگران، تفاوتهایی وجود دارد. ولی این تفاوتها اصولی است که مردم خودشان تصویب کردهاند. اگر مردم قانون اساسی را نقض کنند، چیز دیگری میشود. حالا که همه مردم قانون اساسی را قبول دارند، ما هم باید طبق قانون اساسی عمل کنیم.
* پژوهشگر تاریخ معاصر ایران / دانشآموخته دوره دکترای مدیریت و برنامهریزی فرهنگی
منابع:
ـ گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی /۱۱ فروردین ۱۳۶۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرگزاری ایرنا / ۴ بهمن ۱۳۷۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه اول صداوسیما در خصوص امام (ره) و انقلاب اسلامی / ۱ خرداد ۱۳۷۸ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقایان معادیخواه و شکوری از بنیاد تاریخ/ ۱۹ مـرداد ۱۳۷۸ هجری شمسی
ـ گفتوگو با اعضای هیأت علمی جامعهشناسی انقلاب پیرامـون تاریخ معاصر ایران / ۹ آذر ۱۳۷۹ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقایان شمخانی، علایی، رشید و درودیان در خصوص جنگ تحمیلی عراق به ایران / ۴ دی ۱۳۷۹ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادق الحسینی پیرامـون خاطرات دوران مبارزه/ ۴ دی ۱۳۷۹ هجری شمسی
ـ گفتوگو با اعضای گروه جامعهشناسی انقلاب / ۳ اسفنـد ۱۳۷۹ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادق الحسینی دربارهی نهضت امام خمینی (ره) / ۱۷ اسفنـد ۱۳۷۹ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای مجید آخوندی و دیگران درباره ساخت سریال تلویزیونی انقلاب تنها / ۲۵ فروردین ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادق الحسینی درباره نهضت امام خمینی (ره) / ۲۸ فروردین ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادق زیباکلام پیرامـون تاریخ معاصر ایران / ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادق الحسینی درباره نهضت امام خمینی (ره) / ۲۹ خـرداد ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با اعضای فصلنامه حکومت اسلامی دربارهی اندیشه سیاسی اسلام / ۲ تیـر ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با استادان معارف اسلامی درباره خلأ مبانی نظری در بیان نظام جمهوری اسلامی/ ۲۳ آبـان ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه خبر صداوسیما دربارهی دوران مبارزه و تاریخ معاصر / ۹ بهمـن ۱۳۸۰ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگاران خبرگزاری دانشجویان ایران / ۱۰ خـرداد ۱۳۸۲ هجری شمسی
ـ گفتوگو با شبکه پنج صداوسیما در خصوص خاطرات انقلاب اسلامی/ ۱۶ بهمـن ۱۳۸۵ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقایان حمید آخوندی، محمد مهاجری و دیگران از روزنامـه همشهـری/ ۳۰ دی ۱۳۸۶ هجری شمسی
ـ گفـتوگـو با جمعی از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه امیرکبیر/ ۱۶ بهمـن ۱۳۸۶ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه چهارم صداوسیما / ۷ خـرداد ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار ماهنامه سی روز ایتالیا/ ۳۱ تیـر ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار واحد برونمرزی صداوسیما/ ۳ مهـر ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با دو دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ/ ۲۷ شهـریـور ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه یک صداوسیما به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی/ ۹ دی ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکـه خبـر/ ۱۵ دی ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با مجله «حضور» وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) / ۲۲ دی ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای بیژن مقدم، مدیرمسئول روزنـامـه جـامجـم/ ۲۹ دی ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه پنج صداوسیما در سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی/ ۲ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی / ۶ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خانم ناتالی دورست، خبرنگار شبکه ARD آلمـان/ ۱۴ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه تلویزیونی پرس. تی.وی / ۱۴ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با شبکه اول صداوسیما در سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی / ۲۰ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با خبرنگار شبکه تلویزیونی الجزیره قطر/ ۲۱ بهمـن ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای علیاصغر مهکی، خبرنگار روزنامه همشهـری / ۱۰ اسفنـد ۱۳۸۷ هجری شمسی
ـ گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی / ۱۴ بهمـن ۱۳۸۸ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای کلانتری به همراه آقایان امیرحسین جاور انصاری و محمد لاهوتی/ ۱ شهریور ۱۳۹۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای کلانتری و دیگران درباره مبانی اجتهاد در فقه شیعه / ۱ شهریور ۱۳۹۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی شخصی / ۱۳ شهریور ۱۳۹۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای علیرضا معظمی / ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای سید حبیبالله موسوی، مسئول مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) در قم / ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ هجری شمسی
ـ گفتوگو با نویسنده زندگینامه آقای دکتر حسن حبیبی / ۶ بهمن ۱۳۹۲ هجری شمسی
ـ گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی / ۶ بهمن ۱۳۹۲ هجری شمسی
ـ گفتوگو با حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی / ۱ بهمن ۱۳۹۳ هجری شمسی
ـ گفتوگو با مدیرمسئول روزنامه آفتاب یزد/ ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ هجری شمسی
ـ گفتوگو با آقای صادقکار، نویسنده کتاب انقلاب / ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ هجری شمسی
.
انتهای پیام /*