پرتال امام خمینی(س):گفتگوی۱۴۵/ یادآوری دیدار با مرجع عالیقدر‌آیت‌الله العظمی عباس محفوظی و شنیدن خاطرات ایشان در دوره‌های مختلف زندگی، همچنین آشنایی با فعالیت‌های علمی و سیاسی معظم‌له از نکات مهم گفت‌وگوی حریم‌امام با آن مرحوم است که به مناسبت چهلمین روز درگذشت ایشان بازنشر می‌شود.


درس را از کجا شروع کردید و چه زمانی برای تحصیل در حوزه علمیه به قم تشریف بردید؟
بنده به همراه سه تن از دوستانم از همان دورة دبیرستان به طلبگی علاقه‌مند شدم. حاج شیخ عبدالحسین رضایی یکی از دوستان جمع ما بود که در زمان پهلوی شهید شد. آقای عبدالصمد معصومی، پس از مدتی از لباس طلبگی خارج شد و آقای محمدی گیلانی تا آخر، همراه ما بود. دو سال در مدرسه‌ای در شمال درس خواندیم، بعد در سال ۱۳۲۵ به قم آمدیم. ابتدا در حوزه، حجره‌ای نیافتیم و خانه‌ای در اطراف حوزه، اجاره کردیم. پس از مدتی، حجره‌ای در مدرسهٔ حجتیه برای ما مهیا شد. من و آقای گیلانی در آنجا مستقر شدیم و تا قبل از ازدواج حدود پنج سال در همان حجرة مدرسهٔ حجتیه، ساکن بودیم. پس از ازدواج، خانه‌ای اجاره کردم و بعد از مدتی همان خانه را خریدم که در خیابان صفائیه بود. چند سالی گذشت و با اهل‌وعیال، دوباره منزل عوض کردیم. سالیانی در قم سپری شد تا تصمیم گرفتم به نجف بروم. یکی از اساتید به من گفت: «ابتدا برو و نجف را ببین، اگر خوب بود، به آنجا هجرت کن.» بعد از چند ماه اقامت، از نجف خوشم آمد؛ اما هنگامی‌که به قم برگشتم همسرم حاضر نشد که به نجف بیاید و آنجا زندگی کند؛ لذا در قم ماندیم.

اساتید برجسته شما چه کسانی بودند؟
مرحوم آیت‌الله سلطانی، آقا شیخ عبدالجواد اسلامی که اصفهانی بود و آیت‌الله مجاهدی، ازجمله اساتید برجسته سطح و کفایتین ما بودند. بعدها در درس خارج مرحوم امام (ره) شرکت کردیم.

اولین آشنایی شما با حضرت امام (ره) کجا بود؟
ایشان برای نماز، مدرسه فیضیه می‌آمد؛ لذا علاقة ما از همان‌جا و قبل از شرکت در درس خارج ایشان، آغاز شد. به‌موازات درس مرحوم امام، درس مرحوم آیت‌الله بروجردی را هم تا زمان حیاتشان شرکت می‌کردیم. استاد برجسته ما در فقه و اصول مرحوم امام بود. ابتدا درس فقه، سپس درس اصول ایشان را که در مسجد سلماسی و مسجد محمدیه تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردیم. بنده گاهی در درس آقایان دیگری نیز حضور می‌یافتم و برای همین امر هم به نجف رفتم تا ببینم درس آنجا چطور است. ازلحاظ کیفیت تدریس از نجف خوشم می‌آمد و آنجا را رو به رشد می‌دیدم.

شما با مرحوم علامه طباطبایی چگونه آشنا شدید؟
ما بسیار مایل بودیم که درس اخلاقی مانند درس اخلاق حضرت امام (ره)، در حوزه دوباره زنده بشود. ابتدا خدمت امام رفتیم و درخواست کردیم که درس اخلاق را مجدداً شروع کند؛ اما ایشان قبول نکرد. با آقای تربتی مشورت کردیم و تصمیم بر آن شد که از علامه طباطبایی برای درس اخلاق در مسجد سلماسی دعوت کنیم. ایشان هم قبول کرد و آمد؛ اما به‌جای درس اخلاق، تفسیر قرآن را شروع کرد.

ظاهراً یک‌بار درس فلسفه ایشان تعطیل می‌شود و با وساطت شما، دوباره این درس برقرار می‌شود.
وساطتِ فقط من نبود، بلکه دیگران هم بودند و با آیت‌الله بروجردی صحبت کردند.

از زمان زندان و تبعید حضرت امام (ره)، شما از معدود کسانی بودید که بیت امام را تنها نگذاشتید و با مرحوم آقای پسندیده، بیت امام را زنده نگه داشتید. دراین‌باره برای ما بفرمایید.
ما از روی علاقه‌ای که به حضرت امام داشتیم، خانه ایشان را رها نکردیم. حتی به خاطر آن گرفتار ساواک شدیم که البته بار اول هم نبود که گرفتار ساواک بشویم. ساواک خیلی اصرار داشت که نباید به منزل امام برویم. به رئیس ساواک که خیلی هم مرد خشنی بود، گفتیم: «ما سالیان دراز نزد امام درس خوانده‌ایم، نمی‌توانیم که بیت ایشان نرویم.» گفت: «خوب ماهی یک‌بار بروید.» ما چانه زدیم. گفت: «مگر اینجا بقالی است که چانه می‌زنید.» [خنده] گفتیم: «به‌هرحال حق استادی به گردن ما دارد و باید به خانه او سر بزنیم.»

شما زندان و تبعید هم شده‌اید؟
در زمان مبارزه با حکومت شاه چند سال به رفسنجان تبعید شدم. به‌قول‌معروف: «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد.» چون من وقتی قم بودم، حتی تا کاشان هم نرفته بودم؛ اما تبعید باعث شد که رفسنجان بروم. بنده و مرحوم آقای محمدصادق تهرانی (پدر کرباسچی شهردار سابق تهران) باهم دستگیر شدیم. ایشان را به فهرج کرمان و من را به رفسنجان تبعید کردند. وقتی من را از شهربانی خلاص کردند و در شهر آزاد گذاشتند، در رفسنجان به دیدن ملای شهر رفتم. ماه رمضان هم بود. ایشان به من گفت: «تا در رفسنجان هستی، منزل ما باش.» ماه رمضان را در منزل ایشان بودم. خداوند ایشان را حفظ کند. بعد از ماه رمضان، یکی از بازاری‌های آنجا، منزلی برای من رهن کرد و بعد خانواده را با خود به رفسنجان آوردم.

از ارتباط خود با آیت الله بهجت و همچین مرحوم حاج شیخ علی صافی گلپایگانی بفرمایید.
من نماز آیت‌الله بهجت را شرکت می‌کردم. ایشان به زهد و عبادت و اجتهاد معروف بود. گاهی هم در روضه و مراسمی که در منزل ایشان بود، شرکت می‌کردم. ارتباط من با ایشان از همان زمان آغاز شد.
همچنین در مسافرتی که به گلپایگان رفته بودم، خدمت مرحوم حاج شیخ علی صافی گلپایگانی رسیدم. ایشان مرا به ناهاری دعوت کرد و به شوخی می‌فرمود: «ناهار را حتماً نزد ما باید بمانید؛ چون کباب گلپایگان مشهور است.» البته قبل و بعد از آن مسافرت، ارتباط زیادی با ایشان نداشتم.

از نحوه عضویت خود در شورای عالی انقلاب فرهنگی بفرمایید و اینکه چگونه به عضویت شورای انقلاب فرهنگی درآمدید؟
از طرف امام، نماینده ایشان در دانشگاه بودم و در دانشگاه با اساتید زیادی آشنا شدم. عده‌ای را از ایران اخراج کرده بودند. من از طرف انقلاب فرهنگی مأموریت پیدا کردم که آن‌ها را از خارج برگردانم. برای این منظور، آقای مسعودی خمینی به اروپا رفت و من به آمریکا. همین‌که کسانی از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی رفته بودند که اساتید را برگردانند، برای آنان ارزش داشت.
در فرودگاه از ما پرسیدند که شما چه مأموریتی دارید؟ من گفتم: «ما آمده‌ایم اساتیدی که از ایران به آمریکا رفته‌اند را برگردانیم که در مملکت خودشان خدمت کنند.» این جواب را خیلی پسندیدند. وقتی می‌خواستم به مسافرت بروم، خدمت امام رفتم و عرض کردم: «شما پیامی برای اساتید دارید؟» فرمود: «همین رفتن شما، پیام است.» عرض کردم: «با وجود این، چیزی بفرمایید.» فرمود: «به آن‌ها بگو، مملکت مال خودتان است، بیایید مملکتان را حفظ کنید.»
در جلسه‌ای که با اساتید داشتم، این پیام را دادم و بسیار هم در آنان اثر گذاشت.

چند ماه در امریکا تشریف داشتید؟
بیش از یک ماه طول نکشید. عده‌ای متقاعد شدند که برگردند. بعضی‌ها هم آمدند؛ اما دوباره به آمریکا برگشتند.

شما از جمله افرادی بودید که در راه و آرمان‌های حضرت امام (ره) ثابت‌قدم ماندید. این ارادت شما به امام و آرمان‌های او به خاطر چه چیزی بوده است؟ و به‌عبارت‌دیگر، امام چه ویژگی‌هایی داشته‌اند که این‌قدر شما را در این راه ثابت‌قدم گذاشته است؟
امام از نظر علمی و عملی شخصیت بالایی داشت. بیان امام بسیار رسا بود. ما به خاطر بیان رسای امام در درس فقه و اصول ایشان شرکت می‌کردیم؛ لذا وقتی علاقه‌ای به امام پیدا کردیم بر همان علاقه، ثابت‌قدم ماندیم. مهم‌ترین ویژگی امام، علم و عمل ایشان بود. حتی راه رفتن ایشان با طمأنینه بود. حرکات و سکنات امام هم از نظر علمی و هم عملی برای همهٔ ما الگو بود.

یکی از خصوصیات بارز شما، ساده‌زیستی و باقی ماندن بر سیرهٔ علمای پیشین است. توصیه شما به مسئولین، مردم، روحانیون و بزرگان در حفظ آرمان‌های امام و انقلاب چیست؟
باید نوشته‌ها و درس‌های امام، در جامعه اجرا و پیاده شود. اگر درس اخلاق که امام از ابتدا در مسجد و بعد در مدرسة فیضیه داشت، پیاده و مکتوب می‌شد و به دست مسئولین داده شود، بسیار خوب بود. مسئولان باید از روش امام و حرکات و سکنات ایشان حتی در راه رفتن، الگو بگیرند. در آن زمانی که امام، برای درس و بعد برای زیارت حضرت معصومه (س) و سپس برای شرکت در نماز آیت‌الله خوانساری به فیضیه می‌آمد، همه حرکات و سکنات ایشان، برای ما الگو بود. اکنون نیز باید از همهٔ گفتارها و نوشتارهای امام درس و الگو بگیریم.
ما سعی کرده بودیم که درس اخلاق امام را دوباره زنده کنیم؛ اما موفق نشدیم و ایشان به خاطر برخی امور، درخواست ما را نپذیرفت.
وقتی در تابستان یا بعد از ذی‌حجه و ماه محرم، درس‌های حوزه تعطیل می‌شد، امام درس اخلاق را آغاز می‌کرد. اگر دروس اخلاق ایشان پیاده و مکتوب می‌شد و در دسترس همة طلاب قرار می‌گرفت، فوق‌العاده در حوزه علمیه قم، مؤثر واقع می‌شد.
انسان نیاز به اخلاق علمی و اخلاق عملی دارد. ما باید بتوانیم اخلاق عملی را در خارج از درس و بحث هم پیاده و اجرا کنیم.

. انتهای پیام /*