«الْحَمْدُ لله الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ» «ستایش مخصوص خدایی است که ما را به ستایش خودش رهنمون کرد، و ما را اهل حمد خودش قرار داد، تا ما را در برابر احسان او از ستایشگران و سپاسگزاران باشیم، شاکر باشیم، تا به ما در برابر این حمد پاداش نیکو کاران عطا کند.» حضرت سجاد(ع) می فرماید: « لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ » تا در مقابل این احسان او از شاکرین باشیم، « وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ » و در برابر این عمل به ما پاداش محسنین بدهد. به «احسان»، دو بار اینجا اشاره شده است. یکی «لإحسانه» و دیگری «محسنین». هر دو از یک ریشه اند. ثلاثی(سه حرفی) آن، حَسُن یعنی نیکو شد، زیبا شد یا بود. احسان که باب افعال از آن است، اَحسَن؛ یعنی کار نیک انجام داد، نیکویی کرد. مثلاً اگر کسی کلامی را خوب و نیکو ادا می کند یا یک فعلی را نیکو می داند، عرب به کار می برد که این «یُحسن فی فعله» یعنی در فعلش نیکوست. در کلام امیرالمؤمنین (ع) آمده است که فرد آن چیزی را که از عمل نیکو می داند به آن ارزش پیدا می کند؛ «قیمه کل امرٍء ما یُحسِن [1]؛ ارزش هر کسی به آن چیزی است که به خوبی می داند.» و در نیکویی به دیگران با «الی» و «بـ» می آید. پس احسان عبارت است از نیکو انجام دادن یا نیکویی و نیکی به دیگری رساندن. بخش اول در دعا، احسان خداوند است، که خداوند تبارک و تعالی «لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ ». نکته دیگری که در احسان است، یعنی معمولاً وقتی که احسان نسبت به دیگران انجام می شود، آنجایی که در برابر فعل باشد و به عبارتی پاداش فعل باشد، آنجا تعبیر به احسان نمی شود. مثلاً به یک کارگری که دست مزدش پنج هزار تومان است، پنج هزار تومان بدهید، شما احسان نکرده اید، احسان آنجایی است که در برابر فعل نباشد، بیش از فعل باشد، لذا قرآن مجید می فرماید: « انَّ الله یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ [2]، خدا امر می کند به عدل و احسان.» احسان یک چزی غیر از عدل است. به عدالت عمل کردن یعنی درست و صحیح در مقابل هر کاری موضع گرفتن، اما احسان چیزی افزون بر آن است. یعنی یک نوع نیکویی خاص است، گاهی اوقات، این گونه نیست که فرد کاری انجام داده باشد، بلکه شما به او نیکویی می کنید. لذا امام می فرماید: « لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ »، ما در برابر این احسان حق، این احسانی که ما را از اهل حمد قرار داد، اعطای نعمت «حامد بودن» در برابر فعلی از افعال ما نیست، پاداش و جزایی برای کار ما نیست، چون ما کاری نکرده ایم که ما را از اهل حمد قرار دهد، به احسانش ما را از اهل حمد قرار داده است. «« لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ »، تا در ما در برابر احسان او که به ما نیکویی کرد و عنایت فرمود که ما را از اهل حمد قرار داد از شاکرین باشیم. بعد هم در برابر این شکرگزاری و این حمد جزاء محسنین به ما بدهد، یعنی پاداش محسنین را بدهد، نه پاداش عادی را. این، هر دو از لطف و عنایت حق است. در این جمله یک لطافتی وجود دارد، امام سجاد(ع) برای جزاء حامدین آن را به جزاء محسنین بیان می کند. به خاطر این است که می خواهد بگوید امر حمد خیلی بالاست که پاداش او پاداش محنسین است و همچنین در اینجا اشاره به شکر می کند، هر دوی اینها، در قرآن مجید مورد توجه واقع شده است: « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ [3]؛ اگر شاکر باشید خدا افزایش می دهد» و همچنین « سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ [4]؛ ما بر محسنین می افزاییم.» چون محسن و شاکر مورد لطف خداوند تبارک و تعالی هستند به کسی که اهل حمد باشد جزای محسن و جزای شاکر داده می شود. مناسب است که در مورد احسان و محسن اشاره ای کنیم، همانطوری که گفتیم، محسن اسم فاعل از احسان است به معنای نیکو به جا آوردن، یعنی کار نیکو انجام دادن، این کار نیکو که محسن انجام می دهد، چه نسبت به خود باشد چه نسبت به دیگری. در قرآن مجید اوصاف محسنین آمده و در روایات هم از محسنین تجلیل شده است. ما به هر دو اشاره ای می کنیم تا جایگاه محسنین یک مقدار مشخص شود. تا بدانیم این چه پاداش ارزنده ای است برای حامدین و چه کسانی جزو محسنین هستند، و ما بتوانیم خود را جزو آنها قرار بدهیم. در روایتی از امام صادق(ع) وارد است که می فرمایند: «إذا أحسن المؤمن عمله ضاعف الله عمله لکلّ حسنه سبع مائه [5]؛ وقتی که مؤمنی عملش را نیکو انجام می دهد خداوند در مقابل هر حسنه هفتصد برابر به او می دهد.» عمربنیزید راوی این این حدیث می گوید: گفتم احسان چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «إذا صلّیت فإحسن رکوعک وسجودک». وقتی که نماز خواندی رکوع و سجده ات را نیکو به جا آوری. «و إذا صمت فتوقّ کلّ فیه فساد صومک»، وقتی که روزه گرفتی از هر چیزی که فساد روزه تو در آن هست آن دوری کنی (یعنی فقط بحث نخوردن و نیاشامیدن نیست). «و کل عمل تعمله لله فلیکن نقیّا من الدنس»، هر عملی که برای خدا انجام شود باید از دنس (یعنی چرک، آلودگی و یعنی غیر خدا) پاک باشد، این احسان است. از آیات و روایات بر می آید که محسن دارای یک مرتبه و کمال بالایی است. حتی اینکه در تعریف محسن بگوییم شخصی است که کار نیکو انجام می دهد، کم است. بلکه کسی است که علاوه بر انجام کار نیکو، «وجود» او هم محسن است. یعنی دارای معرفت نیکو به خداوند تبارک و تعالی است. رسول خدا در معنای احسان فرمودند: «الإحسان أن تعبد الله کأنک تراه فإن لم تکن تراه فإنه یراک [6]؛ احسان این است که خدا را بندگی کنی مثل اینکه او را می بینی، و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.» یعنی هر گاه بندگی تو به آنجا رسید که در عبادتت خدا را مشاهده کردی در حال عبادت و اگر به آنجا نرسیدی که خدا را مشاهده کنی، مشاهده خدا نسبت به خودت را درک کردی. یعنی خود را در محضر خدا یافتی، در حضور حق یافتی، اینگونه که خدا می بیند تو را. این احسان است. پس محسن آن کسی است که به یک یقین نیکو به خداوند تبارک و تعالی رسیده باشد. پس آن کس محسن است و این صفت مشبهه یعنی نیکوکاری در او به وجود آمده که عمل نیکوی او از پشتوانه قلبی و اعتقادی نیکو برخوردار باشد.
[1] تحف العقول، صفحه 201
[2] نحل، 90
[3] ابراهیم، 7
[4] توبه، 58
[5] المحاسن، جلد 1، صص: 255-256
[6] وافی، جلد 26، صفحه 129
.
انتهای پیام /*