چه عناصری از دین در معرض فراموشی قرار می گیرند؟

علی رهبر

مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان

خلاصه مقاله

این مقاله زیر دو عنوان «چه عناصری از دین در معرض فراموشی قرار می گیرند؟» و «نقش امام خمینی در بازگشت مسلمانان به هویت فرهنگی و معارف اسلامی» تهیه شده است. در پیش سخن مقاله، ماهیت احیای تفکر دینی تفسیر شده است و تقسیم حیات به «طبیعی و طیبه» دستمایۀ حیات پاک تصدیق عجین با معرفت، اخلاص، خشوع، اطمینان عمل و عشق است. یکی از تفاوتهای حیات طیبه و طبیعی در این است که طیبه با چشم باز و اراده جدی به دست می آید فکر دینی در مثل مانند حضور خون زنده و حاوی همۀ نیازها در تمامی پیکرۀ انسان است: زیستن با اندیشه دینی، اقتصاد و فرهنگ و تکنولوژی و ... را رنگ دینی زدن، همان فکر و حیات دینی است: «او من کان میتاً فاحییناه و جعلناله نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»

در این باب که چه عناصری از دین در معرض فراموشی قرار می گیرند، در آغاز باید عاملهای سه گانه «کاری که حکومتهای ستم می کنند»، «آنچه را جمود و جهل می سازند» و «تحریفهایی که تردستان برده زندگی می سازند» را باید برشمرد.

حاکمان سلطه جو، که بخشهایی از فرهنگ و آموزه های دینی را با تداوم سلطه خود در تضاد می بینند، با برداشتهای تفکیکی از حوزۀ دین که از سرجهل یا جمود باشد، عناصری از دین را به فراموشی منجر می کنند. مهمترین فتنه، دین فراموشی است و از دید امام علی بن ابیطالب(ع) سرآغاز پیدایش فتنه ها، وابسته به هوسها و بدعتهاست[خطبه 50]

امام راحل - قدس سره: «دولتهای استعمارگر در تحریف حقایق اسلام کار کردند تا آنجا که تحصیلکرده ها هم دچار اشتباه شدند. یکی از عناصر فعال در ساماندهی حیات تکاملی سیاست است که رسول خدا(ص) در گام نخست در مدینه حکومت تشکیل دادند» امام خمینی می فرمودند: «احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن است.

در رابطه با موضوع دوم (نقش امام خمینی در بازگشت مسلمانان به ...) سه مطلب بیان شده است:

1) ویژگیهای بازگشت دهنده که در 7 مورد است (با استناد به آیات و روایتها)، اندیشه و ایمان و اخلاق خدایی، خود ساختگی، درد دین داشتن، جهان آشنایی - شناخت اولویتها، شجاعت و مقاومت، گشادگی سینه

2) تفسیر دو عنوان انقلاب و سیاست و دین به نقل از «گونترلیوبی» و «استکهاوس». دو می گوید: اسلام ... هر جا که راه یافته ... کوشیده است تا دولتی اسلامی تاسیس کند...»

3) تقسیم خرده گیران به حاکمیت دین به دو گروه: آنها که حقاًنشناخته اند - و آنها که مغرضانه انکار می کنند. آن کسی که طی سالهای متمادی کارش دعوتگری به تشکیل حکومت بود، حضرت امام خمینی است. امام خمینی از دشمنان سرسخت «سکولاریزم» بود و این تفکر را سدی شیطانی می دانست.

سخنان استاد محمد تقی جعفری در این باب نقل شده است. او از قول ژان ژاک روسو می نویسد: حضرت محمد(ص)... دستگاه سیاسی خود را خوب مرتب نمود و حکومت تا وقتی درمیان خلفای او بود، دینی و دنیوی بود... و مملکت هم اداره می شد. درآخر مقاله، کلام، تعقیب و جمعبندی شده است و اشاره به نهضت امام راحل و عوامل پیروزگر.

الکساندر سولژنیتسین گوید: مسلمانان و اسلام پدیده قرن 21 خواهند شد، نقل مسلمان شدن پنجاه هزار نفر در آلمان به یمن انقلاب اسلامی، خشمهای مکرر روسای جمهوری ایالات متحده آمریکا و رو به مسلمانی آوردن اروپا در متن مقاله آمده است. دبیر کل فائو، اصولگرایی اسلامی را قویترین هماورد غرب می داند. اشاره ای به نقش و اشعار اقبال شده است. شکسته شدن غرور دشمن در تسخیر جاسوسخانه و نسل کشی در بوسنی و ... به دلیل هراس ازنام اسلام.

پیش سخن

ماهیت «احیای تفکر دینی»

پژوهش پیروز آن است که در روند تشریح مقصدها در آغاز، واژه  ها را تبیین کند. اما ریشۀ واژۀ احیا:

حیات انسان را باید به دو بخش ((طبیعی)) و ((طیّبه)) جداکرد. آنچه انسان را شایستۀ «حمل امانت[1]»، «خلافت و شاگردی کلاس خداوند[2]» و صدها ارزش شناخته و ناشناخته دیگر می کند، استعدادهای او در زمینۀ ((حیات پاک)) است. دستمایه و زمینه ساز این «زیست خدایی» تصدیق خداوند است که اطمینان آمیز و عمل برانگیز است[3]».

اساساً قرآن، قانون زندگان است؛ نه آن بعدی که در کتابهای زیست شناسی، همراه با گیاه و حیوان طرح می شود:

«ما به پیامبرمان شعر نیاموختیم و نیز شاعر بودن زیبندۀ او نیست. این کتاب موجب یادآوری است و قرآن آشکار. این کتاب می خواهد زندگان راستین رابیم دهد و پیام عذاب برکفرپیشگان [که غیر از زندگان اند] حتمی شود. [4]»

تفاوت حیات طبیعی و حیات طیبه یکی این است که، حیات طبیعی چشم بسته به دست می آید و حیات طیبه با چشم باز. در اینجا تا نشناسد و نخواهد و اراده جدی نکند، حیاتی نخواهد بود و این بارزترین و ارزشمندترین امتیاز این زندگی است.

در تفسیر به درون آیۀ «و من احیاها فکانّما احیی الناس جمیعا[5]» - هر کس جانی را احیا و زنده سازد، مانند این است که همۀ انسانها را احیا کرده است - آمده است: هرکس کسی را از بیراه به راه آورد، همانند این است که همۀ انسانها را به راه آورده است. دور از صواب نیست که ظاهر آیه به حیات طبیعی و باطن آن به حیات طیبه (معقول) اشارت کرده باشد.

مقصود از فکر دینی چیست؟

فکر دینی در مثل مانند حضور خون زنده و حاوی همۀ نیازها و در تمامی پیکرۀ انسان است؛ به قسمی که هیچ سلولی محروم نماند. یعنی، تنظیم حیات انسانی با همۀ گستره ای که عین ذات آن است، براساس برنامۀ جامع وحی؛ آن هم نه وارونه و ناقص و گاه و بیگاه. با اندیشه دینی بزید و بیندیشد. اقتصادش، فرهنگش، آموزشش و تکنولوژیش و مبارزه اش را با آن تنظیم و تدوین کند. حضور فعالانه باورها و التزامات دینی در تمامی ابعاد حیات.

آیۀ 122 سورۀ انعام چه زیبا مسئله احیای اندیشۀ ظلمت شکافی را در دنیای تاریکی گرفتۀ جامعه های بشری، بیان می کند!:

«اَوْ مَنْ کٰانْ مَیْتاً فَاَحْیَیَنٰاهُ وَ جَعَلْنٰا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النّٰاسِ کَمَنْ مَثَلَهُ فیِ الظُلُماتِ لَیْسَ بِخارِجِ مِنْهٰا؟»

 (آیا آن کس که مرده بود[ و در دنیای عدم و ظلمت کفر و جهل به سر می برد] و آنگاه او را زنده کردیم و به او نور [ایمان و بینش] دادیم که با آن در میان مردم حرکت کند، همانند کسی است که غرق ظلمت باشد و از آن بیرون در نیاید؟)

استجابت فراخوانی خدا و پیامبر برای این است که به آن مجموعۀ احیاگر نورانی دعوت شویم:

«یا اَیُّها الَّذین ٰامنو اسْتَجِیبْوا للهَ و لِلَّرسولِ اذا دعاکُم لما یُحْییکُمْ[6]»

چه عناصری از دین در معرض فراموشی قرار می گیرند؟

اگر در دامنۀ این موضوع، ریشه های فراموشی را شناسایی کنیم، پاسخ به پرسش فوق که چه عناصری قربانی فراموشی می شوند، قهراً داده خواهد شد. عاملهای فراموشی ساز را در این باب چنین می توان تفکیک نمود:

1 - کاری که حکومتهای ستم می کنند.

2 - آنچه را جمود و جهل می سازند.

3 - تحریفهای عبارتی و معنوی که تردستان برده زندگی مرتکب می شوند.

همیشه حاکمان سلطه جو، بخشهایی از فرهنگ و آموزه های دینی و اعتقادی را با حکومت و تداوم سلطه کاملاً در تضاد می بینند که راههایی را برای دور کردن آن اندیشه های حیات ساز از صحنۀ زندگی انسانی توده های دین باور، طی می کند که هماهنگی با دین سازان حرفه ای یکی از آنهاست. گاه، این کار با دستبرد تعبیری صورت می گیرد و بعضاً با تأویل. در بخشهای پیشِ رو نمونه هایی را از برخورد با نهضت حضرت امام خمینی در این باب ذکر خواهیم نمود.

و نیز اتفاق می افتد که برداشتهای موضعی و تفکیکی از حوزۀ گستردۀ دین که با جهل و جمود همراه است، تفکری را ایجاد می کند که عملاً بخشهایی از اندیشۀ دینی در غربت غروب، تنها می ماند. مجموعۀ عاملهای سه گانه بالا زمینۀ فراموش کردن عناصری از ترکیب جامع دین را به دنبال دارد.

یکی از فتنه ها - که خود مادر بسیاری از فتنه ها به حساب می آید - فراموشی دین یا عناصری از دین است و از آنجا که حفظ مجموعۀ دین یا بخشی از آن، بالاترین تکلیف است، می توان بصراحت گفت از دست دادن دین یا بخشهایی از آن بالاترین فتنه هاست.

این خطبه را از نهج البلاغه امام علی(ع) برانداز کنید:

«سرآغاز پیدایش فتنه ها فقط وابسته به دو عامل است: 1) هوسهایی که پیروی می شوند و 2) قانونهایی که به نام دین، وارد حوزۀ دین شوند. در این راستا با متن وحی - کتاب خدا - ستیز خواهد شد و مردانی بر سر مردان دیگر - به غیر از حکم خداوند - حاکمیت و استیلا می یابند. اگر باطل از آمیختگی با حق دور می ماند، هیچگاه جویندگان حق در شناخت باطل دچار مشکل نمی شدند، و حق نیز اگر از پوشش باطل در امان بماند، زبانهای کینه ورزان از گفتگوی در باب حق کوتاه می شد، اما [مشکل این است که] بخشی از باطل را با قسمتی از حق، ترکیب می کنند و معجونی می سازند که در سایۀ آن، شیطان بر سر دوستان خود، استیلا پیدا می کند و تنها دسته ای که سابقۀ نیکو پیش خدا داشته اند، رهایی می یابند. [7]»

فراموشی نوعاً یک انفعال است که زیر تأثیر کاری است که دیگران صورت می دهند؛ دیگرانی که برای یافتن محصول فراموشی، کارخانه ای را طراحی می کنند. از این سخن امام اینگونه فهمیدم که طراحان تردست برای فراموشانیدن عناصری کارساز از دین که خود، کاری است هوسبازانه، عناصری جدید را در حوزۀ دین وارد می کنند تا هم خلأ احساس نشود و هم در زیر حاکم کردن اصلها و دستورهای جدید به تمنیات خود دست بیابند.

ایدئولوژی سازی در همه جا، دلسوزانه و خیرخواهانه نیست. نمی خواهند خلأ ایدئولوژیکی بشری را پرکنند؛ بخصوص آنجا که حقیقت عریان در دسترس انسانهای نیازمند کمال و سعادت باشد.

در اینجا فرازهایی از مکتوبات امام راحل(س) را که در آغاز کتاب حکومت اسلامی آورده اند، به عنوان تکمیل گفته ها و ادعاهای این بخش نقل می کنم:

«نهضت اسلامی در آغاز گرفتار یهود شد... دامنۀ آن تا به حال کشیده شده است. بعد از آنها نوبت به طوایفی رسید که به یک معنی شیطان تر از یهودند... مبلغینی درست کردند و عمّالی که در دانشگاهها و مؤسسات تبلیغات دولتی یا بنگاههای انتشاراتی داشتند و مستشرقینی که در خدمت دولتهای استعمارگر هستند، همه دست به دست هم داده در تحریف حقایق اسلام کار کردند، به طوری که بسیاری از مردم و افراد تحصیل کرده نسبت به اسلام، گمراه و دچار اشتباه شده اند... اینها اسلام را طور دیگری معرفی کرده اند و می کنند. تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامّه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه های علمیه عرضه می شود (درهمان دوران تدوین کتاب) برای این است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند... حکومتی به وجود آورند که سعادتشان را تأمین کند... مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ برای جامعه نظامات و قوانین ندارد. طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است... . راجع به زندگی و ادارۀ جامعه چیزی ندارد.[8]»

در این فراز، همان سه عامل فراموشی ساز که به آن اشارت رفت (حکومتها - جمود و جهل - تحریفها) بخوبی آشکار است با این توضیح که مقصود از فراموشی، باید فراموشی عناصری باشد که با منافع تبهکاران همسایگی و دمسازی ندارد و نیز قصد از فراموشی، از یاد بردن دستاوردی است که از یک کار طراحی شده به دست می آید.

یکی از عناصری که استعماریان سالها تلاش برای به فراموشی سپردن و حذف آن از متن دین داشتند سیاست است؛ سیاستی که دین طراح اصلی آن بوده است و بنیانگذار اسلام در اولین وهله که دستشان باز شد، اقدام برای سامان دادن به آن کردند. حضرت امام(ره) در تاریخ ششم مهرماه 1356 در این ارتباط در بخشی از بیانشان چنین فرمودند:

«البته در اذهان بسیاری، بلکه اکثری، بیشتر از مردم، بیشتر از اهل علم، بیشتری از مقدسین این است که اسلام به سیاست چه کار دارد؟ اسلام و سیاست جداست از هم، همین چیزی که حکومتها نمی گذارند، همین که از اول القا کرده اند... اینها اسلام را نشناخته اند... احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن هست. [9]»

حضرت امام در تاریخ 19 آبانماه 1351 در خلال بیانی به تلاش استعمار در به فراموشی سپرده شدن حضور فعال اسلام از متن واقعیتهای زندگی چنین فرموده اند:

«در این عصر استعمار، وابستگان و دنباله روهای خود را در دل جهان اسلام به کار گماشته است تا در زیر شعارهای پر زرق و برق و فریبا، تعالیم و فرهنگ قرآنی را از واقعیتهای زندگی مجتمع اسلامی دور کنند تا بدین وسیله راه برای تأمین منافع اربابان، باز و بی مانع شود... [10]»

نقش امام خمینی در بازگشت مسلمین به هویت فرهنگ و معارف اسلامی

کلام نخست: ویژگیهای آن کس که توان بازگشت دادن یک امت را دارد

تنوع و تعدد ابعادی که در یک انقلاب دیده می شود، نمایندگان بزرگ شدۀ اندیشه ها و حالتهای پیشوا و پیروانی است که انقلاب را طراحی و اجرا می کنند.

مصلح بودن، کلاس دوم صالح بودن است، و پیروان مصلح هم باید صالح باشند.

باید این شیوه بر زمین نماند که سوژه های مختلف دارای پشتوانۀ قرآنی و روایی باشد و هراسانم که اندکی از پژوهشیان - با آنکه موضوع مطرحیشان در کتاب وحی و روایات آمده است - از اتکا به متن وحی غافل می شوند که شاید عقوبت تشویش اندیشه و افتادن در دام غلطهای بیّن را در پی داشته باشد.

اینک با اتکا به متن تحریف ناشده وحی قرآن، مهمترین شاخصه های انقلاب آفرینان را به اجمال و بدون شرح مرور می کنیم و در نهایت اثبات اینکه مصلح بزرگ و انقلاب ساز معاصر حضرت امام راحل دارای چنان ویژگیها بود:

1 - اندیشه و ایمان و اخلاق خدایی

«قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبغی...»

 (بگو، این راه من است. من و پیروانم، با چشم و فکر باز، همۀ مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم. [11]»

امام علی بن ابیطالب در بخشی از نامه به اهل مصر چنین می گویند:

«به خدا سوگند اگر من با دشمنانم که همۀ سرزمینها را پرکرده باشند روبرو شوم، هرگز ترس و اضطراب ندارم (زیرا) ضلالتی که آنها در آن غرق اند و هدایتی که خود دارم، مورد یقین و بصیرت من است... [12]»

2 - خود ساختگی و تعلق نداشتن به حیات و جلوه های فناپذیر

دختر شعیب رابطه با حضرت موسی(ع) به پدر می گوید: «انّ خیر من استأجرت القوی الامین»

 (بهترین کسی را که می توانی در خدمت بگیری، قوتمند و امین است[13])

3 - درد دین و مردم داشتن

خداوند به رسول خاتم(ص) می فرماید: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَنْ لٰایَکونُوُا مُومِنین»

 (گویی می خواهی خود را هلاک کنی که چرا ایمان نمی آورند[14])

4 - جهان آشنا و نسل آگاه

درحدیث آمده است: «آن کسی که زمانه را بشناسد، آنچه مردمان را به غلط می اندازد بر او هجوم نمی برد»

5 - شناسایی اولویت دارترین اقدامها

مانند آنچه در زندگی امامان پاک شیعه(ع) یکی ازاصول حاکم و قطعی، محسوب می شد.

6 - شجاعت و مقاومت

«کم من نّّبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ماضعفوا و ما استکانوا...»

 (چه فراوان رسولانی که مردان خدایی بسیاری در رکاب آنان رزمیدند، هرگز در برابر آنچه در راه خدا به آنان می رسید، سست و ناتوان نمی شدند... [15]»

7 - ظرفیت و گشادگی سینه

حضرت موسی(ع) در نبرد با فرعون از خدا می خواهد که: «ربّ اشرح لی صدری»، (خدای من! سینه ام را برایم توسعه و گشادگی بخش[16])

این شما و این انقلاب و این آثار برجای مانده از امام و اعترافهای دوست و بیگانه که اثبات کند، حضرت امام خمینی تخلق به این اندیشه و اخلاق داشت و آن توفیق شگرف را یافت و جانهای تشنه را آب کوثری و زمزم باور نوشانید.

گرچه تاریخ تشیع عقیم نبوده است و در هر دوره ای راد انسانی، رایت استقامت را برافراشته است، اما امام خمینی بحق نادرکسی است که گیرندۀ وجودش کانالهای متعدد را دریافت می کرد و مصداقی از انسان ذوابعاد بود. انقلاب کبیرش بی نظیر است و دوام آن چشمگیر.

احیای اندیشۀ دینی در دستور کارِ نامداران بنام تشیع بوده و هماره آرمانی بلند محسوب می شده است. و مهدی موعود (عج) احیاگر بزرگی است که به این آرزو لباس تحقق می پوشاند. نهضت امام خمینی منجر به تشکیل حکومتی اسلامی شد که بعد از دوران حکومت امام علی(ع) همیشه رؤیایی در روح لطیف مسلمانان خصوصاً شیعیان بود.

کلام دوم:

در اینجا دو عنوان انقلاب و سیاست و دین را از زبان دو اندیشمند به نقل از کتاب فرهنگ و دین می شنویم که در مجموعه سخن و نتیجه گیری جای ویژه ای دارد:

گونترلیوئی در باب جایگاه و حقیقت دین و انقلاب چنین می نویسد:

«دین در طول تاریخ همواره به عنوان یک منبع یا عامل همبستگی اجتماعی عمل کرده است و این واقعیت بی تردید به جان و جوهر دین مربوط است...

دین... غالباً به عنوان عامل تهییج و بسیج انقلابی نیز عمل کرده است... .

نظر و نگرش بلند پروازانه و مبارزه جویانه یک رهبر رسالتمند موعودگرا دربارۀ اینکه جهان چگونه باید باشد، بر انتظارات و نارضاییها می افزاید و این خود می تواند به شکل گیری اوضاعی انقلابی بینجامد...

ماکس ل. استکهاوس در مقالۀ سیاست و دین در ارتباط با تنگاتنگی رابطه اسلام با تشکیل حکومت و فراخوانی به برادری چنین می نویسد:

«ترتیبات راهبری دینی در اسلام از طریق تلفیق و ادغام حسهای قبیله ای تعلقات برادرانه با یک حس فرا طوایفی تعلق به امتی فراگیر در میان همۀ کسانی فراهم آمده است که در مقابل این کلام مُنْزَل خداوند یگانه سرتسلیم فرود آورده اند. در نتیجه اخوت اسلامی با امت اسلامی یگانه شده و همسازترین و فراگیرترین ساختار همبسته را در میان همه ادیانی پدید آورده است که ریشۀ سامی دارند. از نقطه نظر اسلامی محرک واقعی تاریخ سرانجام از طریق بسط و اشاعۀ همین اصول در سراسر جهان ظهور خواهد یافت. این ترتیبات راهبری دینی از زمان خود حضرت محمد(ص) با اقتدار سیاسی یگانه بوده و پیوسته هادی یا مرشد کاملاً مطاع آن محسوب می شده و در تعیین اینکه برای کدام نیرو باید اقتدار مشروع قایل شد نقش و نفوذی نهایی داشته است.

اسلام... در هرجا که راه یافته و به اکثریتی دست پیدا کرده، کوشیده است تا دولتی اسلامی تأسیس کند که هم مقصد دینداری اسلامی است و هم مقصود ترتیبات راهبری این دین. چنین دولتی طبعاً «مهمترین ابزار اعمال سیاست دینی اسلام نیز خواهد بود. [17]»

کلام سوم:

آنها که نسبت به حضور گسترده و حاکمیت دین هماره خرده می گرفته و می گیرند، دو دسته اند: گروهی ماهیت و شمول دین را حقاً نشناخته اند و دسته ای به دلیل آسیبهایی که از گستردگی طرح و برنامۀ دین، متحمل شده اند و نیک دین را می شناسند شمول آن را منکرند.

مردی که بزرگ منادی دعوت به اسلام - به عنوان دینی جامع و بی تحریف – بود و تکیه تمام کلام و پیامش در طی سالهای متمادی شکل گیری انقلاب اسلامی، حاکمیت دینی بود، حضرت امام خمینی است.

در همین نوشتار به گونه ای مستند در این باب بحث خواهد شد (گرچه برای آنها که تاریخ انقلاب را از زمان پیدایش تاکنون تعقیب کرده اند لزومی ندارد؛ اما باید هر ادعایی برای ثبت در تاریخ و برای آیندگان، مستند ثبت شود).

امام خمینی(س) از دشمنان سرسخت اندیشۀ سکولاریزم بود و برای برانداختن این سدّ بزرگ از سر راه انقلاب اسلامی و بازگردانیدن امت مسلمان به هویت اسلامیشان، مدام تلاش می کرد.

در اینجا عصاره ای از بیان ارزشمند علامۀ معاصر استاد محمد تقی جعفری را در معرفی این سد بزرگ نقل می کنیم تا با پیوستن چند «کلام» در این بخش مقاله به نتیجۀ مطلوب در باب نقش امام خمینی در بازگردانیدن امت مسلمان به هویت و فرهنگ اسلامی، برسیم:

«نظریۀ سکولاریزم در قرنها 14و 15 میلادی در نتیجه تعارض طرز تفکرات و روشهای اجتماعی و سیاسی کلیسا در مغرب زمین پابه عرصه تفکر نهاد. اما همانگونه که خواهیم دید با توجه به معنای حیات، دین، سیاست از دیدگاه اسلام، چنین تعارضی امکان پذیر نیست...

... . در دورانهای متأخر نظریات بظاهر علمی مانند «انتخاب طبیعی» و «اصالت قوّه» که به وسیلۀ «داروین» و «نیچه» مطرح شد و اصالت غریزۀ جنسی که «فروید» آن را در حدّ افراطی به افکار تحمیل نمود و سودپرستی، لذت گرایی و قربانی کردن همۀ اصول و ارزشهای انسانی در زیر پای روباه صفتی به نام سیاست مجموعاً دست به دست هم دادند و زخم وارد برانسانیت را ... بسیار عمیق تر ساختند...

... . وقتی که مردم مغرب زمین به بهانۀ حذف مزاحمان حیات معقول خود، دین را کنار گذاشتند، در حقیقت آن دینی را که ساخته شدۀ متصدیان دین بود و ضد علم و پیشرفت و آزادی معقول و عدالت و کرامت ذاتی انسانی بود کنار گذاشتند و این جریان دربارۀ دین اسلام به هیچ وجه منطقی نیست، زیرا بدیهی است که مکتب اسلام که یکی از دو تمدّن اصیل تاریخ بشری را برای انسانیت به ارمغان آورده است محال بود که تمدن را بدون علم، سیاست، اقتصاد و حقوق به جهانیان عرضه کند...»

آنگاه استاد از قول «ژان ژاک روسو» می نویسند:

«حضرت محمد(ص) نظریات صحیحی داشت و دستگاه سیاسی خود را خوب مرتّب نمود تا زمانی که طرز حکومت او در میان خلفای وی باقی بوده حکومت دینی و دنیوی بود ... و مملکت هم اداره می شد... . [18]»

استاد در آخر نوشتارشان به قطعنامه کنگره ای از سوی انجمن دولتی حقوق تطبیقی در دانشکده حقوق دانشگاه پاریس اشاره دارند که:

«در پایان این کنفرانسها، قطعنامه ای به امضای اعضای کنگره ... رسانیدند که همۀ آنان عظمت و استحکام فقه اسلامی را تصدیق کردند و صلاحیت آن را برای پاسخگویی همۀ جوامع بشری اعلام نمودند.»

جمعبندی و تعقیب

امّتی که مایه های ایمانیش دست نخورده بود و می رفت که با بمباران شدید و تهاجمات سازمان دار امپریالیسم، بتدریج هویت اسلامیش را از دست بدهد، لبیک گویان ندای مردی وارسته و به خدا پیوسته و خود باور و خدا آشنا و زمان شناس و مجتهد شیعی را با تمام وجود پذیرفت و با اتحاد و امدادهای خدا، نهضت را سامان داد و حرکت نهضت در 22 بهمن بر استکبار غلبه کرد و بیش از 18 سال است که چون «بنیان مرصوص» همۀ تهاجمها را دفع نموده است.

آن برداشت جامع و درست از دین و آن زمینه های مستعد امت و نیاز شدید مسلمانان منجر به این حرکت کارساز شد، کتابی قطور می خواهد که گزارش مستند و جامع از اثرپذیری مسلمانان غیرایرانی از اندیشه های انقلابی امام و امت را گرد آورد.

این جمله ها را از الکساندر سولژنیتسین «نویسندۀ معروف روسی و برندۀ جایزۀ ادبی نوبل بشنوید:

«روسیه کنونی باید اشتباهات دوران تزارها را اصلاح کرده و از قفقاز و آسیای میانه ... خارج شود و راه این کشورها و آذربایجان را که مشتاق دنیای اسلام هستند باز بگذارد. مسلمانان و دنیای اسلام پدیدۀ عظیم قرن 21 خواهند بود...[19]»

شما وقتی این گزارش را می شنوید که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پنجاه هزار تن از مردم آلمان به اسلام تشرّف یافتند[20] چه تفسیر می کنید؟ آیا تصدیق نخواهید کرد که امام راحل نه فقط مسلمانان را به خویشتن قرآنی باز آورد، غیرمسلمانان را نیز به لرزه ای واداشت که قبل از قیامت، زلزال زمین را ببینند و خشمهای برچهره افتاده رئیس جمهور آمریکا را؟! از این قبیل در گزارشها فراوان است. در اسپانیا، حتی در سرزمین ایالات متحده، در فرانسه و انگلیس و ... . موج افتاده و هر آزاده سخت اسیر تأثیر نهضت امام می شود.

ببینید، دبیر کل ناتو اصولگرایی اسلامی را قویترین هماورد غرب می داند. [21] و چند دختر مسلمان تا پای اخراج از مدرسه بر حجاب پای می فشارند.

و تمثیلی دیگر از آنچه قرآن در تمجید از زن فرعون گفته است، تمثیل می یابد آیا این، خودباوری دامنۀ نهضت امام خمینی نیست؟

آروزی اقبال لاهوری - مردی که سختکوشانه برای احیاگری و بازگرداندن مردمان به هویت اسلامی تلاش می کرد - این بود که روزی در رسد که آنچه او در شعرش گفته است تحقق یابد.

او می گفت:

ای تهی از ذوق و شوق و سوزو درد                می شناسی عصر ما باما چه کرد

عصر ما ما را زما بیگانه کرد                            ازجمال مصطفی بیگانه کرد

سوز او تا از میان سینه رفت                          جوهر آیینه از آیینه رفت 

باطن این عصر را نشناختی                          داو اول خویش را درباختی

احتساب خویش کن از خودمرو                       یک دو دم از غیر خود بیگانه شو 

 

امام راحل در جمع نمایندگان کشورهای اسلامی یکی از مشکلات اساسی امت مسمان را دولتهای وابسته می دانند:

«... مصیبت مسلمین بسیاریش از دولتهای اسلامی سرچشمه می گیرد... [22]»

رهبر کبیر در بخشی از پیام به جنبشهای آزادیبخش جهان چنین فرمودند:

«  ای مسلمانان جهان! و ای مستضعفین به پا خاسته! و ای دریای بی پایان انسانها! به پا خیزید و از کیان اسلامی و ملی خویش دفاع کنید. اسرائیل بیت المقدس را از مسلمین گرفت و با مسامحه دولتها مواجه شد... [23]»

مهمترین منبع که نقش امام راحل را در بازگشت مسلمین به هویت و معارف اسلامی تحکیم می کند، کتاب زنده تاریخ است. مردمان مسلمانی که برای رئیس جمهور کشورمان کیلومترها راه را طی می کنند تا به استقبال نمایندۀ انقلاب بیایند، و آنچه در مراسم حج بر خلاف تبیلغات دامنه دار دشمن - می بینیم!

در آفریقا، در تظاهرات میلیونی سیاهان

در آفریقای جنوبی، در جنوب لبنان

این سخن امام بارها ذهنم را مشغول کرده بود که چرا تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب دوم به حساب آمد؛ تا به این حاصل دست یافتم که اصل در مبارزه روحیه است و شکستن غرور دشمن، جسارت و اثبات اینکه آمریکا شکستنی است و اصل در تمام مبارزات مسلمانان و عطش برای بازگشت به هویت اسلامی همین بوده است. به همین دلیلهاست که حتی از بی پناهان و نسل آیندۀ مسلمانان بوسنی می ترسند و چند نفر دختر مسلمان را با حجاب اسلامی تحمل نمی کنند. روح آن بزرگمرد قرین رحمت باد و فرزند برومند انقلابش تا دامنه قیام مهدی (عج)، سرافراز.

 

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج 1، ص 217.

پاورقیها:

[1] - انّا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان ... (احزاب  / 72).

[2] - و علّم آدم الاسماء کلّها ... (بقره  /  31).

[3] - مَن عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة. (نحل  /  97).

[4] - یس / 69 - 70.

[5] - مائده  /  32.

[6] - انفال /  24.

[7] - نهج البلاغه، خطبه 50.

[8] - حکومت اسلامی (نامه ای از امام موسوی کاشف الغطاء ص 6و 7، چاپ 1356.

[9] - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 226-227.

[10] - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 458-459.

[11] - یوسف /  108.

[12] - نامه 62، نهج البلاغه.

[13] - قصص /  26.

[14] - شعراء  /  3.

[15] - آل عمران /  146.

[16] - طه /  25.

[17] - فرهنگ و دین، ص 586.

[18] - فصلنامه قبسات، شماره اول، پاییر 75، ص 55 – 69.

[19] - روزنامه رسالت، 7 / 8 / 1373.

[20] - همان، مورخ 14 / 3 / 1372.

[21] - همان، مورخ 6 / 12 / 1373.

[22] - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 41-42.

[23] - ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 110-111. 

. انتهای پیام /*