پیامبر(ص) الگوی فداکاری
ما سوگمندانه و مفتخرانه عزیزانی را در راه هدف که واژگونی رژیم طاغوتی و برپاداشتن پرچم پرافتخار اسلام است، فدا کردیم؛ و این درست راه اسلام و برنامۀ مسلمین راستین در صدر اسلام بوده و در طول تاریخ خواهد بود و: لَکُم فی رَسُولِ الله ِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ. پیغمبر بزرگ اسلام همه چیزش را فدای اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز در آورد؛ و ما به حکم پیروی از آن بزرگوار باید همه چیزمان را فدا کنیم تا پرچم توحید برقرار ماند.(123)
20 / 3 / 57
* * *
فداکاری یاران پیامبر
ایشان وقتی مسجد را درست کرد ـ آن هم نه یک مسجد مجلل، یک مسجد خیلی محقر درست کرد ـ روی صُفۀ آن مسجد، که یک صفه ای بود که هیچی هم نداشت، آنجا بسیاری از اصحاب حضرت، از آنهایی که یاران او بودند آنجا می خوابیدند چون منزل نداشتند.(124)
7 / 12 / 57
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 85
فداکاری زنان در جنگهای صدر اسلام
بانوان از صدر اسلام ـ در صدر اسلام ـ با مردان در جنگها هم شرکت داشته اند. مقام زن مقام والاست؛ عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلندپایه هستند. ما می بینیم و دیدیم که زنها، بانوان محترمات همدوش مردان بلکه جلو مردان در صفِ قتال ایستادند. بچه های خودشان را از دست دادند، جوانان خودشان را از دست دادند، و شجاعانه مقاومت کردند.(125)
13 / 12 / 57
* * *
پیامبر در جنگها نبی رحمت بود
خود رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ایشان خودشان در جنگها، خودشان وارد میدان نمی شدند که آدم بکشند؛ وضع اینطور بوده است که نبی رحمت بودند. حتی یک نفر کشته نشده است به دست ایشان. لکن حضرت امیر با آن وضعی که در جنگ داشته است، از ایشان نقل کرده اند که ما در شداید پناه می بردیم به ایشان! یک همچو... سردار بزرگ که در دنیا نظیر ندارد ـ به حسب نقلی که از ایشان می شد ـ می فرماید که ما در شداید، وقتی جنگ شدید می شد، ما پناه می بردیم به رسول الله . یک همچو قوّه ای بوده او؛ قدرت الهی بوده. این یک دستور کلی است که در آن زمان آنها کرده اند و به سعادت رسیدند و به سعادت رسانده اند.(126)
9 / 1 / 58
* * *
خطرپذیری برای اسلام
صدر اسلام سربازهای اسلامی برای اسلام جانشان را به خطر می انداختند یعنی خطر نمی دیدند، خطر برای خودشان نمی دیدند برای اینکه مردن را خطر نمی دانستند. جوانهای ما اینطور شده بودند، و
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 86
الآن هم هستند.(127)
3 / 5 / 58
* * *
رحیم و شدید بودن سربازان اسلام
اگر بخواهید پیشرفت بکنید و همه چیزتان ان شاءالله اسلامی بشود وپیروزی نظیر پیروزیهای صدر اسلام بشود، کاری بکنید که خودتان همساخته بشوید. همان طور که سربازهای صدر اسلام در عین حالی که سربازی می کردند، وظایف صوریۀ اسلام را هم به تمام معنا به جا می آوردند، همان طوری که شمشیر می کشیدند و می کشتند دشمنهای اسلام را، با خودشان به طور رافت، به طور دوستی، برادری رفتار می کردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مومنین صدر اسلام و اینها نقل می فرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان: رُحَمَاءُ بَینَهُم خودشان با هم با رحمت رفتار می کنند؛ اشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ وقتی بهکفار می رسند، شدت. حضرت امیر وقتی که مواجه می شود با لشکر معاویه که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج که آنها هم به همان طور بودند،با کمال شدت [برخورد می کرد]. بعد از اینکه می دید هدایت نمی شوند، سفارش می کرد که شماها ابتدا به جنگ نکنید؛ به لشکر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نکنید، ولو حق با شماست؛ بگذارید آنها ابتدا کنند؛ وقتی آنها ابتدا می کردند، گاهی هم یکی دو تا کشته می شدند، آن وقت اجازه می داد و با کمال قدرت تا آخر می کوبید. خوارج را همچو سرکوب کرد که از آنها چند نفری توانستند فرار کنند؛ و خوارج هم همانها بودند که بعد هم توطئه کردند و حضرت امیر را به شهادت رساندند.(128)
11 / 6 / 58
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 87
روحیه قوی، فداکاری و شهادت طلبی
صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند. آنطور پیشرفت کردند در نیم قرن تقریباً معمورۀ دنیا را، دنیای متمدن آن وقت را، فتح کردند. و الاّ عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند؛ نه ابزارش را داشتند. ابزار که هیچ نداشتند؛ یعنی هر چند نفرشان یک شتر؛ هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از لیف خرما درست کرده بودند، شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا! لکن روح، روح الهی بزرگ بود. آن روحی بود که وقتی نیزه را ـ آن در یک جنگی بود ـ آن مخالف گذاشت به شکم آن و فشار داد؛ این دید که خواهد مرد، با این فشار داد خودش را از توی نیزه، یک نیزه توی شکمش رساند؛ خودش را، او را هم کشت، خودش هم مرد! یک همچو روحیه، یک همچو روحی، یا مثلاً به قلعه های بزرگ وقتی که می رسیدند، کشته می دادند برای بالا رفتن، نیزه ها را زیر یک سپر می گذاشتند، سپر رویش، یکی رویش می نشست می رفت بالا؛ اگر کشته هم می شد ـ که می شد ـ تا در را باز می کرد[ند]. این روحیه، یک روحیه ای است که روحیۀ الهی است.(129)
13 / 6 / 58
* * *
یوم الله ، روز فداکاری
روزی که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز یوم الله است. روزی که مکه را فتح کردند یوم الله است. یومِ قدرت نمایی خداست که یک یتیم را که همه رَفضَش کرده بودند، نمی توانست زندگی بکند تو وطن خودش، تو خانۀ خودش، بعد از چندی فتح مکّه به دست او شد؛ و آن قُلدُرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطرۀ او واقع شد، و فرمود: انتُمُ الطُّلَقَاء دیگر آزادتان کردم، بروید؛ این یوم الله است. یوم خوارج، روزی که امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ شمشیر را کشید و این فاسدها را، این
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 88
غدّه های سرطانی را درو کرد، این هم یوم الله بود. این مقدسهایی که پینه بسته بود پیشانیشان، لکن خدا را نمی شناختند، همینها بودند که کشتند امیرالمومنین را! قیام کردند در مقابل امیرالمومنین ـسلام الله علیه ـ از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او. برای خاطر آن قضایایی که در صفین واقع شد و امام ـ علیه السلام ـ دید که اگر اینها باقی باشند فاسد می کنند ملت را، تمامشان را کشت، الاّ بعضی که فرار کردند؛ این یوم الله بود. روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملتها یک چیزهایی را وارد می کند، یک زلزله ای وارد می کند، یک سیلی وارد می کند، یک طوفانی وارد می کند، که شلاق بزند به این مردم که آدم بشوید، اینها هم یوم الله است. چیزهایی است که به خدا مربوط است.(130)
17 / 6 / 58
* * *
روح فداکاری سربازان صدر اسلام
دو شرط در پیش بردن هست. یک شرط این است که برای خدا باشد. اگر یک قیامی برای خدا باشد خدای تبارک و تعالی کمک می کند. از کمی جمعیت نترسید. ولی بحمدالله جمعیتهاتان زیاد است. در صدر اسلام یک جمعیت سی هزاری به دو تا امپراتوری که به همۀ جهازهای سلاحی مجهز بودند و یکیشان هفتصد هزار نفر یا هشتصد هزار نفر نظامی مجهز به جنگ آورده بود. اینها با سی هزار نفر غلبه کردند. یکی از سردارهای اسلام آن وقت گفت که شصت هزار نفر جلو آمدند، پیشاهنگند از دشمن. و دنبال آنها هم هشتصد یا هفتصد هزار نفر [سرباز ]دشمن هست. ما اگر یک ضربه ای به اینها نزنیم اینها جری می شوند. این سردار گفت که سی نفر همراه من بیاید، شب می رویم و به این شصت هزار نفر شبیخون می زنیم، سی عدد. تمام لشکرشان سی هزار نفر بود. گفتند که آخر سی نفر با شصت هزار نفر. هر آدمی مقابل دو هزار نفر نمی شود. بالاخره
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 89
راضی اش کردند این را که شصت نفر بروند؛ هر آدمی مقابل هزار نفر. شب، شبیخون زدند و تار و مارشان کردند. شکستشان دادند؛ شکستی که بعد منتهی شد به اینکه آن لشکر بعد را هم اینها شکست دادند.
چه بود که شصت نفر آدم، شصت هزار نفر آدم را؛ شصت نفر آدمی که مجهز به آن جهازها نبودند، با شصت هزار نفر آدمی که با آن جهازها بودند شکست دادند. برای این بود که اینها یافته بودند این مطلب را که ما اگر کشته هم بشویم به سعادت می رسیم. با این روحیه قوی، که ما بکشیم سعادتمندیم، کشته بشویم هم سعادتمندیم، با یک همچو روحیه ای پیش رفتند و شکست دادند. در عین حالی که لشکر اسلام در آن وقت یک لشکر بسیار ضعیفی از حیث قوای مادی[بودند]، و تجهیزات جنگی نداشتند. هر چند نفرشان گاهی یک شمشیر، یک شتر، اسب کم و گاهی وقتها یک روز، یک شبانه روز را با یک خرما یک نفر آدم زندگی می کرد. و، در یک نقلی هست که، در یک جنگی یک خرما را این می گذاشت دهن خودش، یک قدری شیرینی اش را درک می کرد، می داد به رفیقش. او می گذاشت [به] آن می داد. [به] آن می داد تا آخر. اما روحیه قوی بود. قدرت روحی [فوق العاده بود] آن قدرت است که انسان را پیروز می کند. هر چه تجهیزاتشان زیاد باشد و هر چی عیش و نوش داشته باشند، روحیه شان ضعیف است.(131)
29 / 9 / 58
* * *
جوانمردی قوای مسلح مثل صدر اسلام
جوانمردی ارتش و سایر قوای مسلحه ـ مثل سپاه پاسداران و دیگران ـ ما را به یاد جوانمردیهای صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اینکه قوای دشمن با قوای اسلام قابل مقایسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد یا هشتصـد هـزار آنهـا بودنـد و سی هزار هم لشکر اسلام، و آن طلیعۀ لشکر
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 90
ـکه پیشروها هستند شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشکر اسلام، خالدبن ولید ـ که یکی از سردارهای اسلام بود ـ گفت: ما باید یک ضربه ای به اینها بزنیم تا اینکه روحیه شان را از دست بدهند ـحالا به این تعبیر که من می گویم ـ و ما سی نفر می رویم با این طلیعه که شصت هزار نفرند، سی نفرمان می رویم با آنها جنگ می کنیم. بالاخره عده ای قبول نمی کردند. بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ کنند، شبیخون بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبیخون زدند، و آن شصت هزار نفر را تار و مار کردند، از بین بردند.(132)
4 / 7 / 59
* * *
مواجهۀ اسلام با کفر
شماها همان سربازهای صدر اسلام هستید. همانها که با مشرکین مقابل بودند، و با آنهایی که می خواستند اسلام تحقق پیدا نکند [و] توطئه می کردند [مقابله می کردند ]امثال ابوسفیان و دوستان ابوسفیان. آنها هم می خواستند که پیغمبر اسلام موفق نشود به اینکه اسلام را در جزیرة العرب تحقق بدهد. تمام همشان این بود که اسلام تحقق پیدا نکند. برای اینکه، اسلام را با همه منافع خودشان مخالف می دیدند. اینطور می دیدند که اگر پیغمبر اسلام غلبه کند، آنها دیگر آن ظلمها را، آن غارتگریها را نمی توانند بکنند. از این جهت، مجهز شدند و همه قشرها را تجهیز کردند بر ضد رسول خدا، و بحمدالله موفق نشدند. و امروز همان معنی است. همان معنایی که در صدر اسلام بود و مواجهۀ اسلام بود با کفر. و پیغمبر اکرم تجهیزاتی نداشتند. اینها عددشان کم، تجهیزاتشان کم و آن طرف دارای ثروتهای زیاد، تجهیزات زیاد. مع ذلک چون خدا می خواست، چون اتکالشان به خدا بود، از این جهت غلبه کردند. افراد کم بر افراد زیاد غلبه کردند. و افرادی که هیچ تجهیزات
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 91
صحیحی نداشتند، بر افرادی که قشرهای مختلفی که از اطراف جزیرة العرب جمع شده بودند که نگذارند اسلام محقق بشود، افراد کم و تجهیزات کم، بر افراد زیاد و تجهیزات زیاد غلبه کردند. برای اینکه، اتکالشان به خدا بود. یک نفر از اینهایی که با ارادۀ تابع اراده خدا می رفت، عده ای از آنها را از بین می برد.(133)
30 / 9 / 58
* * *
فدای اسلام شدن فرزندان اسلام
در صدر اسلام در رکاب رسول الله و امیرالمومنین ـسلام الله علیه ـ عدۀ کثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لکن اسلام را حفظ کردند.(134)
11 / 10 / 58
* * *
کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 92