دیباچه
(به قلم رهبر معظّم انقلاب اسلامی)
دیباچه
بسم الله الرحمن الرحیم
اکنون که بار دیگر مجموعۀ گرانبهایی از بیانات هدایتبخش و راهگشای معلم و مرشد و پیشوای بزرگ ما آمادۀ انتشار می شود، بجا است که سخنی هر چند کوتاه و نارسا دربارۀ آن شخصیت بی بدیل که مجدّد حیات اسلام در این دوران است، نگارش یابد.
در هر نقطۀ جهان، هر گاه انسانی با دانش و خردمندی و اندیشۀ بلند، یا با پرهیزگاری و پارسائی و ایمان استوار، یا با شهامت و دلیری و همت والا، یا با زیرکی و تیزبینی و پختگی سیاسی، قدم در میدان کاری بزرگ بگذارد و پایدار و صبور، هدف مقدّسی را دنبال کند، بی تردید کشور و ملت خود و گاه بشریت را به افتخارات بزرگ و پیشرفتهای ماندگار خواهد رسانید. همۀ کسانی که نامشان در فهرست نام آوران تاریخ قرار گرفته است به برخی از این ویژگیها آراسته بوده اند.
اما نام آور بزرگ دوران معاصر یعنی امام روح الله خمینی همۀ این ویژگیها را با هم، آن هم در نصابی معمولاً دست نیافتنی و کم نظیر داشت. او دانشمندی پارسا، و خردمندی پرهیزگار، و حکیمی سیاستمدار، و مؤمنی نواندیش، و عارفی شجاع و هوشمند، و فرمانروایی عادل، و مجاهدی فداکار بود.
او فقیه، و اصولی، و فیلسوف، و عارف، و معلم اخلاق، و ادیب، و شاعر بود، برترین کرسی تدریس و فشرده ترین و گرمترین مجمع علمی حوزه در طول سالیان دراز به او تعلق داشت.
در او، خصلتهای برجستۀ خداداد، درآمیخته با آنچه او خود از معارف قرآنی آموخته و دل
و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیرگذاری پدید آورده بود که هر یک از چهره های برجستۀ یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بعدی و کوچک به نظر می آمدند.
کاری که او بدان همت گماشت و با ایمان و توکل و تدبیر و صبر خود بدان دست یافت، نیز به همان اندازه بزرگ و باور نکردنی و اعجاب انگیز بود.
شخصیت ممتاز و درخشان او در همۀ دوره های حیات سیاسی اش خیره کننده و منحصر به فرد بود، هم در آن روزی که از جایگاه مرجعیت دینی در قم، رژیم وابسته و فاسد پهلوی و حامیان مداخله گر آمریکائیِ آن را با نهیب پیامبرانۀ خود به مبارزه طلبید و ظلم و استبداد و زراندوزی و دین ستیزی شاه و دستیارانش را دستخوش طوفان خشم ملت ساخت، و هم در آن هنگام که پس از مبارزۀ فشرده و پر محنتِ پانزده ساله، توانست با جهاد عظیم ملت ایران، نظام اسلامی را بر سر کار آورد و رژیم خائن و فاسد و بی کفایت را ریشه کن سازد.
در همه حال، او همین قلّۀ ایمان و شجاعت و فداکاری را در کنار ژرفای حکمت و تدبیر و خردمندی، در وجود گرانبهای خود به نمایش نهاد.
او ایران را بدرستی می شناخت: از سویی موقعیت حساس و تعیین کنندۀ جغرافیایی و جغرافیای سیاسی آن، استعداد انباشتۀ طبیعی و انسانی آن، دلبستگیها و هدفها و آرزوهای بزرگ آن، و از سویی تاریخ محنت بار صد و پنجاه سال اخیر آن، سلطۀ بیگانگان و غارتگران بر آن، خیانت و فساد و خودکامگی خاندان پهلوی و هزار فامیل وابسته به آن، فقر و عقب ماندگی علمی و صنعتی و اخلاقی تحمیل شده بر آن ... و برتر از همه، ملت بزرگ و ریشه دار و رشید و با ایمان آن.
با وضع جهان و ملتهای استعمار شده و دولتهای مستکبر و نسل جوان حیرتزده و تشنۀ حقیقت، بویژه وضع اسفبار کشورهای مسلمان و امت اسلامی نیز آشنا و بخاطر آن دردمند بود و مسئلۀ غمبار فلسطین روح با عظمت او را می آزرد.
احساس وظیفۀ دینی، او را وارد میدان مبارزه ای بزرگ و تاریخی کرد که هرگز بجز مردان استثنائی تاریخ در آن قدم ننهاده و بجز معدودی، از آن پیروز بیرون نیامده اند.
او به نجات ایران از چنگال رژیم فاسدی که عقب ماندگی و انحطاط و فقر اقتصادی و اخلاقی و علمی را بر آن تحمیل کرده بود می اندیشید و راه یگانۀ آن را بازگشت به اسلام، و ایجاد نظام سیاسی اسلام در کشور، و حکومت ارزشهای الهی تشخیص داد.
با گشودن این راه، الگویی زنده در برابر امت اسلامی نهاد، و جریان تازه ای در دنیای اسلام پدید آورد که احیاء دوبارۀ هویت اسلامی در میان مسلمانان، اولین محصول مبارک آن بود.
مبارزۀ خود را از قدم اول به کمک قشرهای وسیع مردم با نام خدا آغاز کرد، با آنان سخن گفت و ایمان و عقل و همت آنان را به یاری طلبید. هرگز به سراغ احزاب و گروههای مدعی نرفت و غالباً به انگیزه های آنان با چشم تردید نگریست و از بند و بستها و بده بستانهای سیاسیِ آنان روی گردانید. با مردم همیشه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت و چون معلمی بصیر و راهنمایی بَلَد، در مسیر طولانی مبارزه، عقل و حکمت و معرفت خود را در اختیار راهروان نهاد.
هنگامیکه مبارزۀ ملت ایران در میان ناباوری جهانیان به پیروزی رسید و ملت ایران یکپارچه رهبری و زمامداری او را به جان پذیرفت او با رفتار و منش خود، بزرگترین تحوّل را در تاریخ سیاسی این کشور پدید آورد؛ یعنی «سلطنت» را که حکومت مستبدانۀ ستمگران و دنیاخواران بود به «امامت» که نهاد حکومت خدایی و مردمیِ بندگان خدا است تبدیل کرد. اقتدار و صلابت خود را با عدل و دادگری مزیّن کرد، و تفوّقِ همه کس پذیرِ خود را با عبودیت و خاکساری منوّر ساخت، و تمکّن و برخورداری را با زهد و پارسایی درمان کرد. راه خدا و بندگی خدا را لحظه ای رها نکرد و چون بار امانتی سنگین بر دوش داشت مراقبتِ روح خود را مضاعف ساخت. سخنِ از دل برخاسته و دلِ ذاکر و خاشع، و رفتارِ از دین الهام گرفتۀ او، چشمۀ جوشانی از معرفت و حکمت و تدبیر الهی را بر فکر و ذهن ملّت ایران که عاشق صفا و
معنویت او بودند، جاری ساخت و دولتمردان و مسئولان و آحاد مردم را برای مواجهه با انبوه دشمنی ها و دسیسه ها و حلّ کوه مشکلاتِ تحمیلی آماده و مجهّز کرد.
دوران دهسالۀ حیات مبارک امام بزرگوار، دوران پیدایش نظام سیاسی اسلام و احیاء هویت اسلامی در مسلمانان جهان و افراشته شدن پرچم اسلام در کشور ما است. دوران استقلال و آزادی ایران و عزّت و غرور ملّی و خیزش بیسابقۀ ملت بسوی تعالی و ترقی است. دوران شور انقلابی و شعور سیاسی و حرکت برای حفظ کشور و سازندگی آن است. دوران سربلندیِ ایران در عرصۀ جهان و تأثیرگذاری بر حوادثِ بین المللی است. دوران آغاز راهی نو در تاریخ کشور ما است. با ادامۀ آن، ایران اسلامی به تعالی مادّی و معنوی دست خواهد یافت.
امام حکیم و خردمند، این راه را با نشانه هایی مشخص کرده است و آن را در دهها مناسبت و در ضمن صدها رهنمود راهگشا خطاب به مسئولان کشور و همۀ ملت ایران، به روشنی نمایانده است.
این نشانه ها و رهنمودها امروز نیز به همان اندازه ارزشمند و متین و راهگشا است و دولت و ملت ایران برای عبور از مسیر پرفراز و نشیب خویش بسوی رستگاری و پیشرفت مادی و معنوی بدان نیازمندند.
مجموعه ای از آن سخنان حکمت آموز که در عین حال، مشخص کنندۀ تاریخ انقلاب اسلامی خصوصاً دوران دهسالۀ پس از انقلاب و حال و هوای عمومی کشور در آن دوران است، بمناسبت صدمین سال ولادت آن مرد یگانۀ تاریخ، و در سالی که به نام پرافتخار او زینت یافته است، منتشر می شود، به امید آنکه همگان از آن بهره مند شوند.
با درود فراوان به روح بلند او، و شوق و سلام به آستان حضرت بقیة الله ارواحنا فداه.
سید علی خامنه ای