سخنرانی
زمان: 8 صبح جمعه 21 فروردین 1343 / 26 ذی القعده 1383
مکان: قم
موضوع: روحانیت با انقلاب سفید شاهانه مخالف است
مناسبت: بازگشت امام به قم، پس از آزادی از زندان
حضار: دانشجویان دانشگاه تهران، طلاّب و اهالی قم
بسم الله الرحمن الرحیم
هدف، اسلام و استقلال کشور
از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس افسرده نباشید؛ تا این چیزها نباشد کارها درست نمی شود. تا زندان رفتنها نباشد پیروزی به دست نمی آید. هدفْ بزرگتر از آزاد شدن عدّه ای است، هدف را باید در نظر داشت. هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است؛ اتّحاد با کشورهای اسلامی است. الآن تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمّال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نموده اند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره می شود: تلویزیون، کارخانۀ ارج، پپسی کولا.
دو هواپیمایی که قرار بود حجّاج را به مکّه ببرند مال اسرائیل بود! بعد دولت عربستان سعودی به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خودداری کنند. امروز حتّی تخم مرغ از اسرائیل وارد می کنند. باید صفها را فشرده کنید. اینها عمّال استعمار هستند؛ باید ریشۀ استعمار را کَنْد.
ضرورت اِعلای پرچم اسلام در دانشگاه
آقایان سعی کنید در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید؛ تبلیغات مذهبی بکنید؛ مسجد بسازید؛ اجتماعاً نماز بخوانید؛ تظاهر به نماز خواندن بکنید. وحدت مذهبی لازم است.
وحدت مذهبی است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد می کند. اگر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت مذهبی داشته باشید.
اجبار رژیم به آزادی امام
بعد از اینکه دستگاه دید بیش از این نمی تواند این فضاحت را تحمّل کند و از تمام ممالک اسلامی و غیر اسلامی فشار آوردند و نفرتهای ممالک اسلامی را نسبت به خود احساس نمود، وقتی اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاریک دیدند، اینها شبانه مرا به اینجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اینجا برسانند. آنها می گفتند ما باید شما را محفوظ نگاه داریم. آنها می ترسیدند که مردم به من آسیبی برسانند! آیا ملّت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسواییها، وقتی دیدند دیگر نمی توانند هیچ جای پایی بگذارند و تمام ملتها، دولتهای خارجی با آنها نظر خوشی ندارند، و مخصوصاً دیدند اکنون ایّام حج و محرّم است و معلوم نیست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرّم چه خواهد شد، ما را آزاد کردند؛ ولی بعداً به خیال سمپاشی افتادند. فکر کردند با مطبوعات می توانند ما را در نظر مردم خوار کنند؛ خیال کردند می توانند بین مردم و روحانیت جدایی ایجاد کنند.
توطئه ای با عنوان اتحاد مقدس
چند روز است آزاد شده ام. فرصت مطالعۀ روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه می کردم تا اینکه روزنامۀ اطّلاعات، مورّخ سه شنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من [اطّلاع] ندادند. در این روزنامۀ کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟!
روحانیت، مخالف انقلاب سفید
آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق
نیست. ما که وسیلۀ انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفته اند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفته اند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبی را می نویسند یا می گویند، فوراً به تمام نقاط دور دست می رسانند؛ آن وقت مردم بی اطّلاع فکر می کنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستی ندارند. اگر روزنامۀ اطّلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد.
[یکی از حضّار: تحریمش کنید.]
[امام:] نه. حالا موقعش نیست؛ هر چیزی جایی دارد.
خمینی تفاهم نخواهد کرد
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمی شود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینیِ خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمی شود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانی می کنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامۀ دیگری دارند، اگر خیال دیگری در سر دارند، اگر می خواهند آشوب کنند، بسم الله ! بفرمایند.
در روزنامۀ [مورّخ 13/5/1342] که مرا از زندان قیطریّه آوردند، نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد. من الآن حقیقت موضوع را برای شما بیان می کنم. آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگی است! و آن را شما برای ما بگذارید! چون موقعْ مقتضی نبود نخواستم با او بحثی بکنم. گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما می گویید نبوده ایم. امروز چون موقع مقتضی است، می گویم.
اسلام ـ تمامش ـ سیاست است
اسلام این نیست. والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کرده اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیۀ اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمی خواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمی خواهند مملکت آباد شود. اینها حتّی آب هم برای این ملّت تهیه نکرده اند! آبی که ما در قم از آن استفاده می کنیم، در اروپا حتّی به حیواناتشان هم نمی دهند! اگر راست می گویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار می خواهد. فردا، که فارغ التّحصیل می شود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمی تواند دین خود را حفظ کند. شما خیال می کنید آن دزدی که شبها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا می رود و یا زنی که عفت خود را می فروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامه ها می خوانید، به وجود می آورد.
سرمای همدان و آوردن گُل از هلند
وقتی که در زندان بودم، خبر آوردند که سرمای همدان به 33 درجه رسیده؛ بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شده اند. در آن حالت من دستم بسته بود؛ چه می توانستم بکنم؟ این تازه در همدان بود؛ البتّه در تهران و شهرهای دیگر هم تلفاتی بود. دولت چه اقدامی نمود؟ در یک چنین وضع برای استقبال از اربابان خود، با طیّاره از هلند گل می آورند! پول ملّت فقیر را تلف می کنند. اجارۀ هواپیما که از هلند گل می آورد سیصد هزار تومان است! جبران کنید غلطهای خود را؛ اسلام را رعایت کنید.
در ایّام گرفتاری، در روزنامۀ اطلاعات، دربارۀ وضع مادّی و بهداشتی مردم جنوب مطلبی خواندم؛ تعجّب کردم! چگونه این مطلب را گذاشته بنویسند. یکی از خبرنگاران،
پس از بازدید از وضع مردم جنوب، چنین نوشته بود که در جنوب ایران در دهات اصلاً از دکتر و دارو خبری نیست؛ آب وجود ندارد. و یک ده، اکثر مردمش کور بودند. خلاصه از کلّیۀ وسایل و نیازمندی های اوّلیۀ زندگی محروم بودند. آن وقت در کنفرانس «اکافه»، که نمایندگان دول دنیا جمع شده بودند که فکری برای وضع اقتصاد دول بکنند ـ اگر بخواهند عمل بکنند ـ در صورتی که اعضای شرکت کننده، چه از کشورهای کوچک و چه بزرگ، همه دم از اشکالات اقتصادی خود می زنند، هیئت نمایندگی ایران اظهار می کند که وضع اقتصادی ایران کمال مطلوب است و هیچ عیب و نقصی ندارد! آیا وضع اقتصادی انگلستان بد است؛ ایران خوب است؟! وضع اقتصادی هندوستان بعد از آن همه پیشرفت بد است، ایران خوب است؟! همین طور ژاپن وضع اقتصادیش بد است، ایران خوب است؟!
«ملّت مترقّی»
آقایان در کاخهای خود نشسته اند می گویند «ملّت مترقّی»! «ملّت مترقّی» از گرسنگی می میرد؟! امیر اسلام، علی ـ علیه السّلام ـ نان جو می خورد. برای مهمانیی که به افتخار اربابان خود ترتیب می دهند، پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان، یا بیشتر خرج کنند و مرتّب دم از برنامۀ «مترقّی» می زنند! می گویند کشور ما در ردیف کشورهای طراز اوّل است! مگر با رفتن چند زن به مجلس، مملکتْ مترقّی می شود. مملکت با برنامه های اسرائیل درست نخواهد شد.
کشتار پانزده خرداد
اسلام برای تمام زندگی انسان، از روزی که متولّد می شود تا موقعی که وارد در قبر شود، دستور و حکم دارد. صحبتْ نزاع با شخص نیست؛ بعد از اینکه دولت قبلی رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت گذشته بدگویی کرد و گفت این دولت برنامه های «مترقّی» دارد. گفتم ما با کسی غرض شخصی نداریم؛ ما با عمل اشخاص کار
داریم؛ ملّت فقیر را نجات دهید. دیروز خانواده های شهدای پانزدۀ خرداد اینجا بودند. چیزی که مرا رنج می داد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز ـ دفعۀ اوّل ـ جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزدۀ خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچه ها را نمی کشتند، زنها را نمی کشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزدۀ خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزدۀ خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل می کنم: پانزدۀ خرداد ننگْ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!