
خدا را میشناسم
من از آگاهی مور
شگفتیهای زنبور
خدا را میشناسم
من از شبهای زیبا
به باغ آسمانها
خدا را میشناسم
من از انجیر و زیتون
انار سرخ گلگون
خدا را میشناسم
و وضو میگرفت. بعد هم جانمازش را زیر سایه همین درختها میانداخت و نماز اول وقتِ ظهر و عصرش را میخواند. بعد هم چرتی میزد تا دیگ پر از آبگوشت سر سفره بیاید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 506صفحه 7