
نماز را که خواندیم، به دستور صاحبخانه ناهار آوردند و در همین وقت آقای لواسانی هم آمد. بعد از سلام و احوالپرسی همه سر سفره نشستیم. من خجالت میکشیدم در مقابل امام دست به سفره ببرم و غذا بخورم. امام خیلی زود دریافت که من راحت نیستم و خجالت میکشم. سرِ سفره، مقداری ماستِ چکیده بود که از «لواسانات»** آورده بودند. امام، که همیشه به دور و بر خود توجه مخصوص داشت، برای اینکه قدری از شرم و خجالت من کم کند تا سرِ سفره راحتتر باشم، به ماستِ چکیده اشاره کرد و گفت: «این ماست، ماستِ آب گرفتهشدهی لواسانات است و خیلی خوب است، بخورید!» آقای لواسانی هم دنبال حرف امام را گرفت و به شوخی گفت: «بله، میل کنید! ضرری به ما نمیخورد!» این کلام امام و شوخی آقای لواسانی، از شرم و خجالت من کم کرد و راحتتر مشغول خوردن شدم.
* حضرت آیتالله بروجردی، مرجع تقلید شیعیان جهان، پیش از امام خمینی (ره) بود.
**شهرستان خوش آب و هوایی در شمال تهران. مرکز آن شهر «لواسان» است.
1)بوق
2)آنتن دریافت علایم مخابراتی
3)آنتن رادیو تلفن
4)رادار
5)چراغ جستجو
6)بدنه ساخته شده از آلومینیوم
مجلات دوست کودکانمجله کودک 479صفحه 9