· سرور کتبی
صورتی من ، از تو
صبح زود بود. آسمان صورتی بود. آسمان به زمین نگاه کرد و یک گل سرخ دید. آسمان داد زد: » آهای! گل قشنگ! صورتی من از تو، سرخی تو از من.»
آسمان سرخ شد و گل صورتی. گل صورتی به دور و بر خورد نگاه کرد. چشمش به یک جوجه نارنجی افتاد. گل داد زد:«آهای! جوجه ی قشنگ! صورتی من از تو، نارنجی تو از من.»
گل نارنجی شد، و جوجه صورتی، جیک ... جیک... جیک...
جوجه صورتی توی باغچه دوید. یک دفعه صدایی شنید:« اوهو ... اوهو ... اوهو... کلبه ای در آن نزدیکی بود. صدای گریه از توی کلبه می آمد. جوجه به داخل کلبه رفت. دختر کوچولویی توی خواب، گریه می کرد.
دختر کوچولو مریض بود. صورت دختر زرد زرد بود. جوجه آهسته گفت: دختر قشنگ! صورتی من از تو، زردی تو از من .»
صورت دختر صورتی شد و پرهای جوجه، زرد. دختر کوچولو توی خواب
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 308صفحه 4