عیدی
لاله جعفری
عیدی، یک سکه ی زرد بود. عیدی می خواست مال کسی باشد که خیلی خو ش حال شود. قل خورد پیش درخت و گفت: « عید شما مبارک درخت سبز!
درخت گفت: « عید شما هم مبارک سکه زرد! من یک عالمه عیدی دارم. شکوفه هایم را ببین!»
سکه قل خورد ورفت پیش پروانه و گفت: « عید شما مبارک پروانه ی رنگا رنگ!» پروانه گفت: « عید شما هم مبارک سکه ی زرد! من یک عالمه عیدی دارم. گل ها را ببین!»
سکه قل خورد پیش چشمه و گفت: « عیدشما مبارک چشمه ی آبی!» چشمه گفت: «عیدشما هم مبارک سکه ی زرد! ماهی های مرا ببین! من یک عالمه ماهی عیدی گرفتم!»
سکه قل خورد و قل خورد تا به سفره ی هفت سین رسید. سفره تا سکه را دید، از خوش حالی فریاد کشید: » آهای ! سکه! یک سین کم دارم، سین من می شود؟!» سکه خندید و گفت: « معلوم است که سین تو می شوم!»
سکه قل خورد و عیدی سفره شد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 376صفحه 18