مجله خردسال 330 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 330 صفحه 19

... خندیدند و گفتند:گ می توانی آن ها را ببینی، اما نمی توانی با یک ... دوست بشوی. حالا بیا تا با هم روی آب دریا برویم و آسمان را تماشا کنیم." ... گفت :" من نمی توانم به طرف بالا شنا کنم فقط می توانم کف دریا حرکت کنم. " ... گفت :" بیا پشت من بنشین تا با هم برای تماشای آسمان پر از ... برویم. " ... پشت ... سوار شد و او همراه ... به طرف بالا شنا کرد. وقتی که آن ها روی دریا رسیدند، ... آسمان و شب را دید. یک آسمان پر از ... او. خیلی خوش حال بود، با شادی به ... گفت :" می توانی بالاتر بروی تا من به آسمان برسم؟" ...خندید و گفت :" نه! حالا می توانم به ته دریا برگردم چون وقت برگشتن است! ... گفت:" وقت خواب شده است! " آن ها به زیر آب دریا برگشتند و آرام خوابیدند.و هیچ کس نمی داند، ... و ... چه خوابی دیدند، اما ... خواب سفر به آسمان پر ... را دید!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 330صفحه 19