درخت سیب
مرجان کشاورزی آزاد
ما یک همسایه داریم که خانه اش حیاط دارد . ما حیاط نداریم . همسایه ی ما توی حیاط خانه اش یک درخت سیب دارد . درخت سیب همسایه ی ما پر از سیب شده بود . من هر روز از پنجره به سیب ها نگاه می کردم و آن ها را می شمردم . اما بیشتر از ده بلد نبودم بشمرم . امروز صبح دیدم روی درخت ، یک دانه سیب هم نمانده است . داشتم فکر می کردم؛ همسایه ی ما چه طوری آن همه سیب را خورده است؟ ! که مامان یک ظرف پر از سیب روی میز گذاشت و گفت : « این سیب ها را خانم همسایه برای ما آورده است ! » من و مادرم با هم سیب ها را شمردیم . خانه همسایه برای ما ده تا سیب آورده بود ! همان ده سیبی که من هر روز آن ها را می شمردم !
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 295صفحه 16