برنده
من و لاک پشتم توی حیاط بازی می کردیم . من خیلی تند می دویدم . اما لاک پشتم آرام راه می رفت . او جا ماند و من برنده شدم .
من توانستم تند تند از پله ها ، بالا و پایین بروم . اما لاک پشتم نتوانست . بازهم من برنده شدم !
ناگهان باران بارید . لاک پشتم رفت توی لاکش . اما من که لاک نداشتم . ماندم زیر باران و خیس شدم . آن وقت لاک پشت برنده شد !
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 275صفحه 22