صبحانه
é حمید هنرجو
یک مرغ کوچک
در خانه ی ماست
او قدقدا جان
یک مرغ زیباست
هم دوست هستم
با جوجه هایش
هم آشنایم
با قدقدایش
یک ساعت پیش
او گفت: « قد قدا ! »
چیزی به من گفت
با لهجه ی خود
گرسنه اش بود
او دانه می خواست
مانند هر روز
صبحانه می خواست
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 275صفحه 10