آینه در آینه

صبح و خورشید، در آیینه دیدارت بود
چشم محراب پر از رؤیت رخسارت بود
لحظه سبز نیایش که لبت وا میشد
تا خدا آینه در آینه تکرارت بود
تا صمیمیّت سیّال صداقت رفتی
سفر پرخطر عشق، سزاوارت بود
نور در کوچه پیشانی تو مأمن داشت
عشق، همسایه دیوار به دیوارت بود
چمن و نور و گل و رایحه باغ بهشت
این همه شمّهای از خلوت پربارت بود
آیهها همنفس روحفزایت بودند
اشک، یک جرعه ز پیمانه سرشارت بود
حمید هنرجو