درختان جواب دادند : «ما تا به حال باد را ندیدیم ؛ ولی وقتی که گل های توی مزرعه سرشان را خم می کنند ، متوجه می شویم که باد به آرامی آنها را نوازش می کند .»
دانه کوچولو خود را به مزرعه رساند و از گل ها پرسید : « می شود به من بگویید باد کی هست ؟ چه شکلی هست ؟ من باید پیدایش کنم ؛ چون قرار است او مرا به خانه جدیدم ببرد . من از آسمان ، از ابرها ، از درختان سوالی کردم ؛ ولی هیچ کدام باد را ندیده اند . خواهش می کنم کمکم کنید .» گل ها جواب دادند : « گاهی اوقات باد از این جا رد می شود و همراه ما می رقصد و ما را نوازش می کند ؛ ولی ما تا به حال او را ندیدیم .»
دانه کوچولو با ناراحتی گفت : « پس من به تنهایی چطوری می توانم خانه ام را پیدا کنم ؟ »
دانه خسته از این همه پرس و جو بر زمین نشست ؛ زمینی که نمناک و مرطوب بود . صدای نازک و دلنشینی گفت : « من این جا هستم ! » دانه کوچولو تعجب کرد و گفت : « شما کی هستید ؟ من نمی توانم شما را ببینم . »
صدای مهربان گفت : « من باد هستم . همان کسی که دنبالش می گشتی . در تمام این مدت من با تو بودم و تو را به خودم به این جا یعنی خانه جدیدت آوردم .»
سال بعد ، پژو به سرعت دریافت که باید فکر موتورهایی که با نیروی بخار کار می کنند را کنار گذارد . در این سال (1890 میلادی ) ، پژو خودرویی با سوخت فسیلی ساخت . موتور خودرو تماماً توسط دایملر ساخته شد و خودرو 4 چرخ داشت . به این خودرو ، تیپ یا نوع 2 خودروی پژو گفته می شود .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 135صفحه 7