معرفی کتاب «شهیدی دیگر از روحانیت»
□ سیّد علی اکبر محتشمی
اشاره:
کتاب شهیدی دیگر از روحانیت جامعترین کتابی است که پیرامون معرفی و احیاء شخصیت سترگ شهید آیت الله مصطفی خمینی تاکنون تألیف یافته است و به مناسبت کنگرۀ آن شهید جلیل٬ تجدید چاپ شده است. برای معرفی آن اثر ارزشمند٬ پیشگفتار چاپ دوّم را عیناً می آوریم:
«شهیدی دیگر از روحانیت»٬ عنوان کتابی است که در دوران سیاه و تباه رژیم شاهنشاهی٬ به مناسبت اربعین شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی(ره) در نجف اشرف نگاشته شده است٬ و اکنون به مناسبت بیستمین سالگرد شهادت و تشکیل کنگره آن شهید بزرگوار و فرهیخته تجدید چاپ می شود. امید است که این کتاب، در پاسداشت و احیاء شخصیت سترگ آن شهید جلیل٬ سودمند افتد.
پس از وفات مرحوم آیت الله بروجردی(ره) رژِیم پهلوی برنامه های ضد اسلامی خود را گسترش داد و بر عمق کینه و عداوت خود با آرمانهای دینی افزود. در این میان٬ تنها کسی که روحانیت را برای مقابله با آن برنامه ها و توطئه ها به حرکت درآورد امام راحل(س) بود. آن مجاهد بزرگ رهبری مبارزات را به عهده گرفت و طی روشنگریهایی، با صدور اطلاعیه٬ سخنرانی٬ برگزاری جلسات عمومی و خصوصی و... توده مردم و روحانیت را به فساد رژیم به ویژه شخص شاه
آگاه و آنها را در این مبارزه سهیم کرد.
شهید حاج آقا مصطفی(ره) نیز در تمام این مراحل همواره در کنار امام(س) و یار و یاور ایشان بود. روح انقلابی او با همه شیفتگی و ارادت به ساحت ربوبی دین٬ کوشید تا در تمامی سالهای زندگی دست از جهاد و مبارزه نشوید و خویشتن را در دریای ناآرام حمایت از دین غرقه سازد. شهید حاج آقا مصطفی(ره) از آغاز نهضت و بویژه پس از حوادث خونبار 15 خرداد 1342 هـ.ش در سازماندهی مبارزان و حفظ روحیۀ نیروهای انقلابی و برقراری ارتباط آنان با امام(س) به عنوان کانون نهضت٬ بخصوص در ماههای اقامت اجباری معظم له در قیطریه، نقش درخشان و برجسته ای داشت.
آری مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در غیاب حضرت امام(س) پس از فاجعه پانزده خرداد 1342 هـ.ش شکل دهندۀ مبارزات ملت ایران بود، و روحانیت و مردم همیشه با ایشان در تماس بودند و تمامی برنامه ها در غیاب حضرت امام(س) به وسیله ایشان به مردم، القا می شد٬ لذا دستگاه سفاک شاه! در جریان کاپیتولاسیون ـ آبان 1343ـ پس از تبعید حضرت امام(س) به ترکیه، ایشان را نیز دستگیر و در زندان قزل قلعه محبوس نمود و در اثر فشار افکار عمومی نسبت به جنایات رژیم و به منظور آرام نمودن فضای سیاسی کشور به فاصله دو ماه و اندی آیت الله شهید(ره) را موقتاً از زندان آزاد نمود. پس از دو سه روز آزادی، دوباره ایشان را دستگیر و
سپس به خارج از کشور تبعید کرد. آن شهید گرانمایه، در مدت تبعید در عراق و نجف اشرف نیز هرگز در مقابل جنایت های استکبار جهانی به رهبری امریکای جهانخوار و صهیونیستها و دستگاه جبّار شاه و دولت بعث سکوت نکرد و به موازات مبارزه با رژیم شاه از مبارزه با مظالم رژیم بعث عراق نیز غافل نشد٬ زیرا آرمان آسمانی او استقرار حکومت عدل الهی و رهایی مستضعفان در همه کشورهای اسلامی بود.
نقش مرحوم شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در نضج و تداوم انقلاب شکوهمند اسلامی بسیار مهم و چشمگیر است. آن شهید فرزانه، در طول 12 سال اقامت اجباری در نجف اشرف٬ با مبارزان و گروههای سیاسی٬ در داخل و خارج از کشور ارتباط داشت و بر اثر توانمندی های علمی و فکری فراوان٬ قاطعیت و اصالت شخصیت و منش خود٬ از همه گروهها مریدان و علاقمندانی گرداگرد خویش فراهم آورده بود.
سرانجام٬ با شعله ور شدن و شکوفایی همه آن مجاهدت های علمی و عملی، دولت ایران تشخیص داد که وجود مرحوم شهید حاج آقا مصطفی(ره)، در خارج از کشور، سد و مانع برنامه های ضداسلامی و غیرانسانی رژیم در داخل کشور است و به همین سبب کوشید تا ایشان را از میان بردارد! دلیل این مدعا اظهاراتی است که در زمان کشته شدن
تیمور بختیار در عراق از سوی مقامات ایران مطرح شد و طی آن رادیو تهران اعلام کرد: تنها دو نفر اسلحه به ایران وارد می کنند٬ یکی بختیار و دیگری «مصطفی خمینی(ره)». از همین سخن روشن می شود که رژیم٬ وجود ایشان را بزرگترین قدرت مخالف در خارج از کشور می دانست.
پس از آن٬ رژیم برنامۀ ترور این مرد بزرگ را در دستور کار خود قرار داد. حتی گروهی از نیروهای زبده و ورزیدۀ امنیتی ساواک را به بغداد اعزام کردند و ماموریت دادند تا با حمایت و تحت پوشش سیاسی سفارت ایران در بغداد وارد عملیات تروریستی شوند و در عراق و نجف چند تن را ترور کنند که از جمله آن کسان، یکی هم شهید حاج آقا مصطفی(ره) بود. البته در آن هنگام، دشمنان نتوانستند نقشه خود را عملی کنند و این گروه از هم پاشید.
این جریانات ادامه یافت٬ تا این که خود آن بزرگوار، سه چهار ماه پیش از شهادت٬ چنین نقل کردند: «یک شب وقتی از حرم مطهر حضرت امیر(علیه السلام) برمی گشتم٬ به عیادت یکی از علمای نجف آقای «سید نعمت الله جزایری» که مریض بودند٬ رفتم. در آنجا نشسته بودم که درب خانه زده شد٬ پسر آقای جزایری خبر داد که دو نفر ایرانی آمده اند و با شما کار دارند. ایشان گفتند: بگویید بالا بیایند. یک نفر جوان و دیگری مسن بود، آن جوان سؤالاتی کرد و یک سری اخبار از داخل ایران داد٬ از جمله این که دولت ایران تشخیص داده است که شما از سر سخت ترین مخالفان رژیم در خارج از کشور هستید٬ لذا گروهی را تشکیل داده اند برای این که شما را در نجف اشرف ترور کنند.» علاوه بر موارد عینی دیگر که در آن مقطع مشاهده شد٬ این شواهد و دلایل٬
روشن می کند که به احتمال زیاد مرگ ایشان طبیعی نبوده و رژیم منفور ستم شاهی آن را طرح ریزی کرده بود.
حادثه شهادت آن مرد بزرگ در شرایط بسیار حساسی از تاریخ ایران به وقوع پیوسته است. در شرایطی که رژیم شاهنشاهی تمام سعی و تلاش خود را بر این معطوف کرده بود که به دنیا ثابت کند ایران جزیره ای امن در منطقۀ خاورمیانه است و با اقتدار سیاسی٬ امنیّتی و نظامی خود، قادر است پُِست ژاندارمری غرب و امریکا را همچنان عهده دار باشد و از منافع و مصالح حیاتی آنان حراست و حفاظت نماید. و به همین منظور و با توافق شرق و غرب٬ در سال 1975 میلادی، بین رژیم شاه و رژیم بعث عراق قرارداد صلح معروف به «قرارداد الجزایر» امضاء شد و خصومت دیرینۀ دو رژیم پایان پذیرفت و از آن پس همکاری های سیاسی، اجتماعی و امنیّتی بین دولتهای ایران و عراق گسترش روز افزون یافت. از گوشه و کنار نیز خبرهایی از همکاری و تلاش سرویسهای اطلاعاتی جاسوسی٬ امنیّتی طرفین٬ علیه شخصیتها و گروهها و سازمانهای سیاسی و انقلابی به گوش می رسید که فشارها و تضییقات رژیم بعثی به حضرت امام(س) و روحانیون مبارز نجف٬ نشانگر توافقات پشت پردۀ آنان بود. با باز شدن فضای جدید در برابر مأموران ساواک و سرویسهای جاسوسی ایران و عراق، رژیم شاه که در اثر
نشاط و تحرک فوق العادۀ آیت الله حاج سید مصطفی خمینی (ره) ایشان را علةالعلل و عامل اصلی تحرک و مبارزات گروههای مختلف مردم در داخل و خارج از کشور می دانست و حتی ایشان را محرک اصلی رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(س) می پنداشت و گمان می برد که با از بین بردن آن بزرگوار٬ کل جریان مبارزه مختل و متوقف خواهد شد، طرح ترور و شهادت ایشان را ریخت.
اکنون پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دست آمدن اسناد ساواک٬ شواهد روشن همکاری سرویسهای امنیتی دو کشور به دست آمده است. شاید برخی گمان برند که با توجه به اسناد ساواک و کتابها و مقالات مفصل و روشنگری که بعد از پیروزی انقلاب به دست آمده و منتشر شده است، نیازی به تجدید چاپ کتاب «شهیدی دیگر از روحانیت» نیست. امّا این پنداری غلط است. در آن شرایط سخت و خفقان آور سالهای 56ـ 1355 هـ.ش در دو کشور ایران و عراق٬ برای تمامی گروهها و سازمانها و شخصیتهای مبارز و انقلابی ، گردآوری و تألیف کتابی که حاوی اخبار و اطلاعات محافل و مجالس و روند رو به رشد مبارزه در داخل و خارج از کشور باشد بسیار ارزشمند و مغتنم بود٬ بخصوص که تمام نیروهای مسلمان ایرانی و غیر ایرانی در خارج از کشور٬ تشنۀ دریافت اخبار داخل کشور بودند و حرکت و مبارزۀ ملت به آنان شور و نشاط مضاعف می داد و انقلابیون و مردم مسلمان داخل کشور نیز از تحرک و مبارزۀ برادران و خواهران مسلمان خود در خارج از کشور٬ نیرو و توان تازه ای کسب می کردند و انعکاس مبارزات در داخل و خارج، اثر تعیین کننده ای بر تقویت روحیه مبارزان و رشد و توسعۀ مبارزه و تضعیف روحیه دشمن داشت و سرپل ارتباطی داخل و خارج به فراخور امکانات ارتباطی، نجف اشرف بود و تنها مجموعۀ مورد اعتماد، روحانیون مبارز به شمار می رفتند.
از این جاست که رژیم شاه و ساواک از انتشار چنین مجموعه ای به شدت نگران و عوامل ساواک برای پیش گیری از اثرات تعیین کننده انتشار این کتاب در شکل گیری و شعله ور شدن حرکتهای انقلابی و مبارزاتی مردم در داخل و خارج از کشور٬ پیشنهاد انتشار نشریاتی به عنوان «پادزهر» علیه آن نموده است.
حضرت امام خمینی(س) رحلت آیت الله شهید حاج آقا مصطفی را از «الطاف خفیّۀ الهی» برشمردند و این شهادت طلیعۀ شکوفایی مبارزات و حرکت های شورانگیز و حماسی انقلاب اسلامی ملّت ایران گردید به گونه ای که رژیم همانند مار زخم خورده ای اقدام به حرکتهای جنون آمیز نمود و داستان انتشار مقاله توهین آمیز «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات و فاجعه کشتار 19دی
1356هـ.ش در قم و به دنبال آن حوادث چهلّه هایی که پس از مراسم عظیم و پرشکوه چهلم شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در شهرهای مختلف به وقوع پیوست و در نهایت٬ سرنگونی رژیم سفاک شاه و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به دنبال داشت؛ گواهی بر این «لطف خفی الهی» بود. بر این اساس، همان طوری که حیات آن عالم مجاهد٬ برکات فراوانی را به همراه داشت٬ مرگ ایشان نیز در تثبیت امامت حضرت امام خمینی(س) در توده مردم٬ تشدید روند مبارزات و تسریع پیروزی انقلاب٬ سهم مؤثری داشت.
انتقال اخبار صحیح و حفظ آثار بر جای مانده از دوران مبارزه و انقلاب (اگرچه اندک در نظر آید) در ایجاد روحیۀ انقلابی و رشد و گسترش آن در گروههای مختلف مردم اثر مستقیم دارد. علاوه بر این، کارنامه تاریخی دوران انقلاب می تواند در انتقال مفاهیم و ارزش های گرانسنگ نهضت دینی به نسلهای آینده٬ نقش مؤثر ایفا کند و بر آگاهی از این دوره پر تب و تاب بیفزاید.
پاورقی: