
فرشته گریه افتاد
حمید هنرجو
تاب آسمان ورق ورق شد
فرشته گریه افتاد
به گوش خانههای ابر پیچید
صدای نالهی باد
شبی سیاه بود و بیستاره
و ابرهای بیتاب
چکیده بود روی گونهی شهر
دو قطره اشک مهتاب
همان شبی که نخلها خمیدند
و شاخهها شکستند
جوانههای غصه در دلِ خاک
دوباره حلقه بستند
مجاهدین افغان
نیروهای مردمی و بومی افغانستان در مبارزه با اشغالگران روس
مجلات دوست کودکانمجله کودک 480صفحه 6