
پرندهها که هستند خورشید را باد بزنند!
مامان گفت: وای چه پرندهی نازی دارم من! نازی من! خوشگلم! من که همیشه زنده نیستم!
گفتم: وای! پس کجا هستی؟
مامان گفت: شب، پشت کوهها هستم.
گفتم: پس ما چه کار کنیم؟
مامان گفت: ماه که هست، معلم هم مثل ماه است!
گفتم : معلم ما خیلی ماه است. شما هم خورشید
بابا چی؟
مامان گفت: بابا دلش مثل شیشه است!
گفتم: پس بابا پنجره است! میشود از تویش هم خورشید را دید هم ماه را وای عجب بابایی دارم من!
مامان هم گفت: پسر نازی دارم من!
مادرم من را بغل کرد و توی اتاق هی چرخاند و هی چرخاند: هی ماچ کرد و هی ماچ کرد
موضوع تمبر: آنا فوهرینگ در نقش قیصر آلمان
قیمت: 25 فنیک
سال انتشار: 1900
مجلات دوست کودکانمجله کودک 386صفحه 9