
میکنم!» همهی وسایل با تعجب به او نگاه کردند. خانم لباسشویی پرسید: «اول از کی شروع کنم؟ کی را بشویم؟» کمد گفت: «تو چطوری میخواهی این کار را بکنی؟» لباسشویی جواب داد: «به راحتی! شما را میگذارم توی دلم و با آب وپودر لباسشویی میشویمتان!» یخچال با
بیخیالی گفت: «امّا من و کمد و جاروبرقی که توی
دل تو جا نمیشویم!» لباسشویی خندید و گفت:
«حالا میبینیم!» این جمله را یک جوری گفت که
همهی وسایل خانه ترسیدند. آخر آنها میدانستند اگر
لباسشویی تصمیم بگیرد کاری را انجام بدهد، هرطور
شده موفق میشود.
لباسشویی رادیو را برداشت تا آن را توی دلش
بگذارد و بشوید! رادیو که از ترس آهنگش
قطع شده بود گفت: «ببخشید! این کاررو
نکن! آخر اگر من خیس شوم همهی
سیمهایم اتصالی میکند و میسوزم!»
لباسشویی اهمیتی نداد. رادیو بزرگ بود
و به سختی توی دل لباسشویی جاشد. او
همچنان جیغ و داد میکرد. لباسشویی نگاه
کرد به کمد که آرام آرام داشت کشوهایش را
اک میکرد. جاروبرقی هم زود دو شاخهاش را
به پریز زد و مشغول جارو کردن اتاق شد. سطل
زباله آرام از اتاق بیرون رفت تا زبالههایش را
خالی کند. تلویزیون با دستمال گرد و خاک روی
خودش را پاک میکرد. میز و صندلی همدیگر
را برق انداخته بودند. لباسشویی خندید و رادیو
را در آورد. رادیو همین که خودش را آزاد دید دستمالی
برداشت و خودش را حسابی گردگیری کرد. چیزی به
لحظهی تحویل سال نمانده بود. حالا خانه تمیز تمیز بود!
(ادامه دارد)
نام پرنده: پنگوئن آبی
اندازه: 40 سانتیمتر
گستردگی در جهان: جنوب استرالیا و جزایر تاسمانی
زیستگاه: مناطق صخره-ای
غذا: ماهیهای کوچک
سایر ویژگیها: دو تخم میگذارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 339صفحه 15