
خانه در انتظار
محمد نقشهی جغرافیا را روی حصیر کف کلبهشان پهن کرد و با دقت به نقشهی فلسطین خیره شد. ناگهان چشمهایش درخرشید و فریاد بلندی کشید. مادر، نگران به سویش دوید. محمد با دستهای کوچکش پیراهن بلند مادر را کشید و گفت که بنشیند. مادر کنار پسرش نشست. محمد، مشتاق به چهرهی خسته و افسردهی مادر خیره شد.
تعجّب بیحد پسر مادر را متوجه نقشهای کرد که روی حصیر پهن بود. محمد انگشت لاغرش را روی نقشه گذاشت، آنجا که نوشته بود: «اسرائیل»، امّا او میدانست که آنجا «فلسطین» است.
مادر با نگاه حرکت انگشت محمد را دنبال کرد. او بیتابانه انگشتش را روی مرزهای فلسطین میکشید و به چشمهای متعجّب مادر نگاه میکرد. نگاه مادر سرگردان بود. هنوز منظور پسرش را نمیفهمید. محمد چند بار این کار را تکرار کرد.
چشمهای منتظر مادر ناگهان درخشیدند. پسر کوچکش را در آغوش کشید و سرش را به سینه فشرد. محمد آهسته گفت: «دیدی مادر!»
مادر زمزمه کرد: «دیدم پسرم، درست مثل تیغهی خنجر است.»
محمد سرش را از سینهی مادر برداشت و با اشتیاق نگاهش کرد: «چه تیغهی پهن و چه لبهی تیزی دارد!»
مادر خندید و دستش را روی دستهی خنجر کشید: «و اینجا؟»
نام رز: رزی
ارتفاع بوته: 90 سانتی متر
تیپ: درختچه ای
استقامت گل: بسیار مقاوم
زمان گلدهی: تابستان تا پاییز
مجلات دوست کودکانمجله کودک 330صفحه 33