مجله کودک 330 صفحه 16

شتر سرخ مو صالح بود و هفتاد مرد بزرگ از قوم ثمود. آنها از بتهای بزرگ فاصله گرفته بودند. حالا هیچ مرد و زنی در آنجا نبود. یکی از آن هفتاد نفر گفت: «ای صالح اکنون ما تقاضای خود را به تو میگوییم. تو هم آن را به خدایت بگو. اگر خدایت پذیرفت، ما تو را پیامبر خود خواهیم دانست و به قوم ثمود دستور میدهیم که از تو اطاعت کنند.» صالح با خوشحالی گفت: «قبول است.» یکی از مردها جلو آ»د. او که گردنبندی از طلا با نشان یکی از بتها بر گردان داشت، کوهی را نشان داد و گفت: «ای صالح، با ما به نزدیک آن کوه بیا.» صالح همراه آنها به نزدیک کوه رفتند. مرد گفت: «ای صالح از خدایت بخواه تا هم اکنون یک شتر سرخرنگ و پرمو را که بچّهای در شکم دارد، از دل این کوه بیرون بیاورد!» صالح که آرام و مهربان بود جواب داد: «خواستهی شما برای من بزرگ است، امّا برای خدایم آسان.» سپس دست به آسمان بلند کرد و زیر لب دعا خواند. چشمهای آن هفتاد مرد به کوه خیره بود. آنها در دلشان به کار صالح میخندیدند. ناگهان زمین به خود تکانی داد و کوه لرزید. دلهای بزرگان قوم ثمود از ترس خالی شد. لرزههای کوه بیشتر شد. سنگهای درشت، یکی یکی از تنهی آن جدا شدند. نام رز: پرتی پولی ارتفاع بوته: 40 سانتیمتر تیپ: خوشهای گل درشت استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گلدهی: تابستان تا پاییز