سخنرانى در جمع کارکنان اقامتگاه امام
من از خداى تبارک و تعالى سلامت همۀ شما را مى خواهم. و از اینکه این مدت شماها زحمت کشیدید عذر مى خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا مى رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه مى شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود.
[یکى از حضار: ما افتخار مى کنیم قربان در خدمتتان باشیم.]
امام: خدا همه تان را حفظ کند.
و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که ـ به آقاى یزدى و بعضى از آقایان گفتم که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض مى کنم که ممکن است که آنطورى که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خداى نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.
[یکى از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا مى کنم.]
[یکى دیگر از حضار: من به خانم ها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانمها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟]
امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خان مها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان مى کنم اگر اینطور بشود که من بروم على'حده و بعد آقایان [بیایند نگرانى من کمتراست].
خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاءاللّه. در هر صورت من برایم ناگوار است که براى خاطر من کسى به زحمت بیفتد. من براى خودم مانعى ندارد اما ناگوار است برایم که ببینم یکى از برادرهاى من براى خاطر من گرفتار شده است. ان شاءاللّه خداوند همهتان را حفظ کند و موفق باشید.
منبع: صحیفه امام؛ ج 5، ص 526ـ527
.
انتهای پیام /*