‏ ‏‏هر لحظه از ‏‏دفاع مقدس ‏‏چه در جبهه ها و چه در ‏‏اردوگاههای اسرای ایرانی ‏‏در عراق، رنگ ایثار و از خود گذشتی داشت اما در ایام محرم و عزاداری ‏‏شهادت اباعبدالله الحسین(ع) ‏‏جلوه خاصی پیدا می‌کرد. اسرای سربلند دفاع مقدس با توسل به سیدالشهدا (ع)، صبوری و ایستادگی را مشق می کردند. خاطره ای از آن دوره تقدیم حضور خوانندگان ارجمندمان. ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\moharam1.jpg

‏ ‏

‏پاداش نوحه خوانی در اردوگاه الانبار‏

‏محرم سال 1361 و ‏‏ایام عاشورا ‏‏بود که در ‏‏اردوگاه الانبار ‏‏مراسم نوحه خوانی و سینه زنی راه انداختیم. عراقی ها به جرم سینه زنی و نوحه خوانی برای سالار شهیدان(ع)، حدود‎‎‎‏ پنجاه نفر از اسیران و عاشقان ابا عبدالله الحسین(ع) را جدا کردند و شکنجه دادند. به این‎‎‎‏ صورت که همه را لخت کردند و فلک کردند که من هم توفیق داشتم یکی از آن پنجاه نفر ‏‎‎‎‎ ‎‎‎‎‏ باشم.  ‏

‏ ‏

‏ ‏Y:\مجموعه عکس\آزادگان\azad4.jpg

‏ ‏

‏آن روز، من نفر اول صف بودم. یک سرباز عراقی بالای سر هر کدام از ما ایستاده بود ‏که مأمور شکنجه و اذیت ما بود. آنها اول روی شکم ما راه رفتند و بعد ما را فلک کردند. آنها با هر چه در دست داشتند به پاها و نقاط مختلف بدن ما می زدند و آنقدر می زدند که پاها و انگشتان پا له می شد. من اولین بار در آن جا بود که حالی برایم پیش آمد و به امام ‏متوسل شدم؛ زیرا ‏‏به من گفتند: به خمینی توهین کن! ‏‏من دیدم اول صف هستم و اگر توهین کنم بقیه هم ممکن است توهین کنند، لذا به امام متوسل شدم و توهین نکردم. ‏عراقی ها هر کاری کردند توهین نکردم. بچه های دیگر هم توهین نکردند. یادم هست ‏‎‎‎بچه ها از شدت درد بیهوش می شدند، ولی عراقی ها به صورت آنان آب می ریختند و به هوششان می آوردند و دوباره می زدند، ولی کسی توهین نمی کرد. ‏

‏ ‏

‏منبع: کتاب رنج غربت؛ داغ حسرت، صفحه 55 (خاطره ای از آزاده، علی سرداری) ‏

‏ ‏

. انتهای پیام /*