عاشورا، تحقق اهداف انبیای الهی یعنی حق خواهی و ظلم ستیزی در جهت بسط قسط و عدل در جامعه بوده و لذا زنده نگه داشتن آن، به معنای آبیاری درخت پر ثمر اسلام است. خاطره ای که در ذیل تقدیم خوانندگان محترم می گردد مصداقی است از توجه و جهد حضرت امام خمینی (س) در زنده نگه داشتن شعائر مکتب تشیع بویژه عاشورای حسینی:
روز تاسوعا اول صبح آیتالله اشراقی آمد و خطاب به بنده گفت که حضرت امام فرمودند:
من یک ساعت قبل از ظهر بیرون میآیم و میخواهم در اینجا (نوفللوشاتو) مجلس عزاداری و سوگواری برای حضرت سیدالشهدا (ع) برگزار شود. از طرف من به آقای محتشمی بگویید آماده باشد و روضه بخواند.
به آقای اشراقی گفتم: خدمت امام عرض کنید من روضه به سبکی که در پایین شهر قم خوانده میشود، بلدم. اینجا فرانسه است و مستمعان، روشنفکران، مهندسان، دکترها و دانشجویان غربی و خبرنگاران خارجی و علاقه مندان فرانسوی هستند. من روضهای که به درد اینها بخورد بلد نیستم. آقای اشراقی رفت. بعد از مدت کوتاهی حاج احمد آقا آمد و گفت که امام فرمودند:
«من همان روضه به سبک پایین شهر قم را می خواهم شما اینجا بخوانید. روضه اروپایی نمی خواهم اینجا خوانده شود».
آن روز جمعیت زیادی در آنجا بود و از کشورهای اروپایی دانشجویان به مناسبت تاسوعا و عاشورا آمده بودند و زیر خیمه و بیرون خیمه نشسته بودند. خبرنگاران متعدد با دوربین های تلویزیونی و عکاسان خارجی هم آمده بودند که ببینند جریان چیست؟ چه حادثهای این همه جمعیت را به منزل امام کشانده است؟ آیا امام می خواهد کار خاصی بکند؟ حساسیت خبری و سیاسی بر اثر ازدحام جمعیت زیاد شده بود.
امام یک ساعت به ظهر از بیت خارج شدند و آمدند روی زمین نشستند و دستمال سفیدی از جیبشان بیرون آوردند و آماده شدند. بنده با فاصله یکی، دو متر از ایشان در میان جمعیت نشسته بودم. امام سرشان را بلند کردند و با نگاهی به من اشاره کردند که بخوان. بلند شدم و ایستادم. ابتدا بسمالله گفتم و سلامی خطاب به ابوالفضلالعباس(ع) به مناسبت روز تاسوعا کردم و سپس روضه معروف حضرت ابوالفضل العباس(ع) را خواندم.
از همان ابتدایی که شروع به ذکر مصیبت و خواندن روضه کردم، امام و حاضران گریه کردند و به شدت اشک ریختند. شاید مصیبت های فراوانی که در ایران وجود داشت، جنایات و کشتارهای مداوم رژیم شاه، مشکلات فراوانی که در سر راه سرنوشت ملت ایران بود قلب و روح امام را آزار میداد و موجب نگرانی ها و فشارهای روحی سنگینی شده بود که نیاز داشتند ارتباط مستقیمی با ائمه اطهار و سرسلسله عاشوراییان، امام حسین(ع) و یارانش برقرار بکنند. گریه امام شدید بود و من همین طوری که روضه می خواندم، احساس کردم این جمعیت دانشجو اعم از دختر و پسر و مسلمانان ایرانی و غیرایرانی یکپارچه اشک میریزند. روضه هر چقدر ادامه پیدا می کرد آن شور و هیجان پایان پذیر نبود. بعد از من، یکی دو نفر از دوستان از جمله آقای منتظری روضه خواندند و نزدیک اذان ظهر مراسم را تمام کردیم و همه آماده نماز شدند.
من مشاهده کردم تا بعد از نماز ظهر و عصر افرادی اشک میریزند و گریه می کنند. یکی از آن افراد آقای دکتر مُکری بود که مدت بیست و پنج سال در فرانسه زندگی می کرد و به ایران نیامده بود. بعد از نماز پیش من آمد. در حالی که هنوز چشمانش اشکآلود و از شدّت گریه قرمز بود، به من گفت: من تشکر می کنم برای اینکه بیست و پنج سال بود که در غرب از دین خود، از فرهنگ خود، از کشور خود و از همه هویت خودمان بیگانه شده بودیم و امروز تو ما را به فرهنگ خودمان برگرداندی؛ به دینمان برگرداندی؛ به وطنمان برگرداندی. امروز احساس کردم آنچه را که از دست داده بودم، به دست آوردم و به خویشتن خویش برگشتم. ما اصلاً فکر نمی کردیم که در فرانسه چنین مجلس و محفلی برقرار شود.
امام معتقد بودند و تا آخر هم این اعتقاد را داشتند که باید در تمام مراحل نهضت و انقلابمان به همان اسلام اصیلی که از صدر اسلام وجود داشته است پایبند باشیم و برنامه هایش را در تمام مراحل حفظ کنیم از جمله مراسم سوگواری برای حضرت سیدالشهدا(ع). این برنامه روز تاسوعا باعث شد که دوستانی که از ایران آمده بودند و متکفل تدارکات بودند برای روز عاشورا تدارک غذایی به سبک ایران ببینند. لذا قرار شد که برنامه روز عاشورا، حتی غذایش مثل ایران، سنتی باشد.
منبع: کتاب سفیر امام و انقلاب، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محتشمی پور (در دست انتشار)